اسم - صفحه 66

جستجوی تازه
با تغییر گزینه های زیر، اسم دلخواه خود را پیدا کنید

رمیلیا/remiliya/

کسی که خداوند او را ستوده است


دختر

عبری
رنان/rannān/

پر سرو صدا، پرطنین، طنین انداز


دختر

عربی
رنانه/rannāne/

بسیار پرطنین، بسیار طنین انداز و پر سر و صدا


دختر

عربی
رنیم


نامشخص
رنین/ranin/

نغمه، آوا، آهنگ، صوت، صوت همراه با گریه


دختر

عربی
ره بین/rahbin/

راه بین، راه شناس، ( = راه بین )، ( در قدیم ) ( به مجاز ) دانا، عارف، آگاه از حقایق امور، راه نما، ...


پسر

فارسی
رهاب/ro(a)hāb/

نوا و سه گاه، ( در موسیقی ایرانی ) گوشه ای در دستگاه های شور


دختر

فارسی

هنری
رهادخت/r.-dokht/

دختر وارسته، دختر نجات یافته و آزاد


دختر

فارسی
رهام الدین/rehāmoddin/

بارانِ دین، ( به مجاز ) نعمت و بخشش دین


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
رهامیر/rohamir/

ترکیبی از اسم های رهام و امیر


پسر

فارسی، عربی
رهبان/rahbān/

محافظ راه، نگهبان راه، ( به مجاز ) راهنما، [اگر رهبان ( عربی ) باشد به معنی آن که در ترس از خدا مبا ...


پسر

فارسی
رهنما/rahnamā/

راه نما، بلد راه، دلیل


پسر

فارسی
رهوا/rahva/

آرام گرفتن


پسر

عربی
رهور/rahvar/

راهوار، ( به مجاز ) چابک


پسر

فارسی
رهیاب/rah yāb/

راه یاب، آن که به جایی راه پیدا می کند، ( = راه یاب ) آن که به جایی یا مقصودی راه پیدا می کند


پسر

فارسی
رهیار/rahyār/

راه شناس، راه نما، دارنده ی راه


پسر

فارسی
روا/ravā/

جایز، لایق، سزاوار، شایسته، [اگر به کسر «ر» ( رِوا ) خوانده شود به معنی بارداری، برومندی، فراوانی و ...


دختر

فارسی
ژیلمو/zhilmo/

آتش زیر خاکستر


پسر

کردی
ژیله

در گویش لرستان، ژاله تگرگ ریز


دختر، پسر

فارسی
ژیلوان/zhilvan/

کوهنورد


پسر

کردی
ژینار/zhinar/

زندگی


پسر

کردی
ژینوس/zhinus/

دختر باهوش، نابغه، ژینا، اسم دختر باهوش، باهوش


دختر

فرانسوی
ژیوا/zhiva/

نگاه به زندگی


دختر

کردی
ژیوانا/zhivana/

حافظ زندگی


دختر

کردی
ژیویر/zhivir/

فریاد


پسر

گیلکی
ژیکال/zhikal/

زیبای کوچک، قطره باران


دختر

کردی
ژیکو/zhiko/

انسانی عاقل و هوشمند و زیرک


پسر

کردی
سئودا/seoda/

عشق و علاقه


دختر

ترکی
سئوگی/seogi/

عشق، محبت


دختر

ترکی
سائب/saeb/

روان، شتابان


پسر

عربی
سابرینا/sabrina/

بشارت و مژده، مژده، بشارت


دختر

فارسی، آشوری
سابق

مربوط به گذشته، پیشین، مقدم، پیشی گیرنده، سبقت گیرنده، نام چندتن از شخصیتهای تاریخی از جمله نام یکی ...


پسر

عربی
سابق الدین

پیشی گیرنده در دین


پسر

عربی
سابود/sabod/

هاله، خرمن ماه


دختر

فارسی
سابین

سروکوهی


دختر، پسر

فرانسوی
ساتراپ/satrap/

حاکم ایالت های ایران باستان، استاندار، داریوش هخامنشی سرزمین ایران را به ناحیه تقسیم کرده و اداره ...


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ساتگین/sātgin/

پیاله شراب، ( ترکی ) ساتکین، پیاله ی بزرگی که با آن شراب می خورده اند، ( به مجاز ) شراب، مطلوب، محب ...


دختر، پسر

ترکی
ساتکین

ساتگین، پیاله بزرگی که با آن شراب می خورده اند، شراب، محبوب، مطلوب


پسر

ترکی
ساتی/sati/

در مصر باستان، نام فرشته نگهبان ارواح


دختر

فارسی
ساتیا/satiya/

از نامهای باستانی


دختر

فارسی

تاریخی و کهن
ساتیار/sātyār/

یار صاف و ساده، ( اوستایی ) از نامهای زرتشتی که گونه ی دیگر آن به نظر می رسد سادیار باشد، ( در اعلا ...


پسر

فارسی
ساتیام/satiyam/

مانند چشمانم عزیز


دختر

لری
ساتیرا/satira/

پدیدار ستاره


دختر

فارسی
ساتین/sātin/

محبوب و دوست داشتنی، ( به مجاز )


دختر

فارسی
ساچلی/sachli/

زلف زیبا، دختری با گیسوانی بلند


دختر

ترکی
ساحر/saher/

سحرکننده، افسونگر


دختر

عربی

مذهبی و قرآنی
ساحره/sahere/

سحر کننده، افسونگر


دختر

عربی
آریم/arim/

دلاور، بزرگ


پسر

ترکی
آرین دخت/ariyan dokht/

دختر آریایی، دختر ایرانی


دختر

فارسی
آرین راد/āriyan rād/

آریایی شجاع، ( = آریوراد )، ( اَعلام ) نام پسر اردشیر دوم هخامنشی


پسر

فارسی
ارینا

آرینا، آریایی نژاد، از نسل آریایی


دختر

کردی، فارسی
آرینود/arinod/

آتش پاک


پسر

فارسی
آریه/arieh/

نام سپهدار ایرانی طرفدار کورش صغیر پادشاه هخامنشی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آریوان/arivan/

نگهبان اتش


پسر

کردی
آریوبرزین/ariu-barzin/

ترکیب دو اسم آریو و برزین ( آریایی و آتش )، آتش ایرانی، کنایه از قدرت و خشم ایرانی، نام یکی از سردا ...


پسر

فارسی
آریوداد/ariu-dad/

ایرانداد، داده ایران


پسر

پهلوی، اوستایی
آریوراد/āriurād/

ایرانی و جوانمرد، ( آریو= آریایی، راد= جوانمرد، آزاده، بخشنده، خردمند )، آریایی آزاده و جوانمرد، آر ...


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
آریوس/arius/

خورشید


پسر

کردی
آریوسام/ariu-sam/

پسر آتش مقدس


پسر

فارسی
آریومهر/aryo mehr/

از سرداران داریوش سوم


پسر

فارسی
آریوند/arivand/

صاحب نژاد آریایی


پسر

فارسی
ساورا/savra/

امید


پسر

فارسی، آشوری
ساورین/savrin/

ارمغان


پسر

ترکی
ساورینا/savrina/

امید


دختر

فارسی، آشوری
ساوند/savand/

نام روستایی در نزدیکی کرمان


دختر

فارسی
ساونگ/savang/

نام پدر باونگهه در فروردین یشت


پسر

فارسی
ساوه

نام چندتن از شخصیتهای شاهنامه، از جمله نام دلاور تورانی در زمان کیکاووس پادشاه کیانی


پسر

فارسی
ساویس/sāvis/

گرانمایه و با ارزش، چیز گرانمایه، نوعی پنبه


دختر

فارسی
ساکار/sakar/

بی پیرایه


دختر

کردی
سایتا/sāytā/

مثلِ سایه، مانندِ سایه


دختر

فارسی
سایتال/saytal/

بزرگ


پسر

ترکی
ساید/sāyed/

مهتر، سرور


پسر

عربی
سایر

سیرکننده، رونده


پسر

عربی
سایرا/sayra/

کسی که خدا و بندگان خدا او را دوست دارند


دختر

ترکی
سایراد/sayrad/

سایه بخشنده


پسر

فارسی
سایراو/sayrav/

بلبل


دختر

ترکی

پرنده
سایره/sayre/

ستاره گردنده، سیاره


دختر

عربی
سایروس/sayrus/

سیروس یا کوروش


پسر

لاتین، انگلیسی
سایق/sāyeq/

سوق دهنده، کسی که پیش می رود، بر انگیزاننده


پسر

عربی
سایماه/say mah/

سایه ماه


دختر

فارسی
سایناز/saynaz/

سایه و پناه مهربان


دختر

لری
ساینه/sayne/

در گویش مازندران سایه


دختر

فارسی
سایهان/sayhan/

خدای عدالت


پسر

فارسی
ساییل/saeil/

محترم


پسر

ترکی
سایین/sāyin/

نگهبان و نگهدارنده، ( = صایین، صائین )، ( اعلام ) بخشی از نام قدیم ( سایین دژ، صایین دژ، شاهین دژ ) ...


دختر

ترکی
سبارو/sabaro/

کبوتر


دختر

فارسی

پرنده
سباک/sabak/

از شخصیتهای شاهنامه، نام فرمانروای جهرم در زمان اردشیر پادشاه ساسانی


پسر

فارسی

تاریخی و کهن
سبحات/sobohāt/

انوار پروردگار و جلالت او


پسر

عربی
سبحان قلی

سبحان ( عربی ) + قلی ( ترکی ) بنده سبحان، بنده خداوند


پسر

عربی، ترکی
سبزارنگ

نام یکی از الحان باربد، سبزرنگ


دختر

فارسی
سبزبهار/sabz-bahar/

نام یکی از الحان قدیم ایرانی


دختر

فارسی

هنری
سبزپری/sabz-pari/

فصل بهار


دختر

فارسی
سبزه

گیاهی که به صورت خودرو در جایی سبز شده است، سبزه وار، چمن زار، گندمگون


دختر

فارسی
سبزه ٔ بهار

سبزه ای که در فصل بهار می روید، بهار سبز و خرم


دختر

فارسی
سبزه قبا

سبزه ( فارسی ) + قبا ( عربی ) پرنده ای به رنگ آبی لاجوردی و دم آبی مایل به سبز


دختر

فارسی، عربی
سبزک

مصغر سبز، پرنده ای سبز رنگ که مانند هدهد بر سرش تاجی دارد، معشوق، شیشه شراب


دختر

فارسی
سبزینه/sabzine/

سبزرنگ، گندمگون


دختر

فارسی
سبوح/sabbuh/

بسیار پاک، از نام های پروردگار


پسر

عربی

مذهبی و قرآنی
سبوحا/so(a)bbuhā/

پاک و منزه، [سبوح = پاک و منزه، ا ( پسوند نسبت ) ]، منسوب به سبوح


دختر

فارسی، عربی
سبکتکین/saboktakin/

سبک قدم، نیک قدم، سبکتگین، ( اَعلام ) نام پدر سلطان محمود غزنوی و مؤسس سلسله غزنویان


پسر

مغولی



انتخاب ریشه اسم

انتخاب گروه اسم

برچسب ها

اسم