دیکشنری
مترجم
بپرس
فهرست واژگان در فرهنگ معین با حرف گ - صفحه 8
گره گشا
گره گیر
گرو
گرو بردن
گرو بستن
گروس
گروش
گروگان
گروگر
گرونده
گروه
گروهان
گروهبان
گروهه
گروهک
گرویدن
گرویده
گری
گریان
گریاندن
گریبان
گریبانگیر
گریبانگیر شدن
گریبانی
گریپ
گریج
گریختن
گریز
گریز زدن
گریزان
گریزپا
گریزه
گریس
گریستن
گریسه
گریغ
گریم
گریمور
گریه
گریه انداختن
گریوه
گز
گزار
گزاردن
گزارش
گزارش دادن
گزارش کردن
گزارشگر
گزاره
گزاره کردن
4
5
6
7
8
9
10
11
12
13