گریاندن


معنی انگلیسی:
to cause to weep, move to tears, to move to tears

لغت نامه دهخدا

گریاندن. [ گ ِرْ دَ ] ( مص ) به گریه انداختن. وادار به گریه کردن : اسخن اﷲ علیه ، بگریاند خدای او را. ( منتهی الارب ). دوست آن است که بگریاند، دشمن آن است که بخنداند. رجوع به گریانیدن شود.

فرهنگ فارسی

کسی رابگریه انداختن، واداربگریه کردنگریاننده:کسی که دیگری رابگریاند، کسی یاچیزی که باعث گریه شود
( مصدر ) وادار بگریه کردن بگریه انداخت ابکائ .

فرهنگ معین

(گِ دَ ) (مص م . ) وادار به گریه کردن ، به گریه انداختن .

فرهنگ عمید

کسی را به گریه انداختن، وادار به گریه کردن.

جدول کلمات

ابکا

پیشنهاد کاربران

بپرس