دیکشنری
مترجم
بپرس
فهرست واژگان در فرهنگ معین با حرف ه - صفحه 6
هزمان
هزه
هزوان
هزیل
هزیمت
هزیمت یافتن
هزیمه
هزینه
هژبر
هژمونی
هژیر
هسبند شدن
هسبند کردن
هست
هست و نیست
هستره
هستن
هسته
هستو
هستی
هسر
هسیر
هش
هشاشه
هشام
هشپلک
هشت
هشت پا
هشتاد
هشتن
هشته
هشتی
هشلهف
هشنگ
هشوار
هشومند
هشیار
هشیم
هشیوار
هضبه
هضم
هضیم
هطال
هطل
هف
هفت
هفت اختر
هفت اژدها
هفت اسیا
هفت اقلیم
2
3
4
5
6
7
8
9
10
11