قدرت

/qodrat/

مترادف قدرت: توان، زور، قوت، قوه، نیرو، استطاعت، تاب، توانایی، طاقت، وسع، زبردستی، مقاومت، نیرومندی، هنگ، یارا، استیلا، اقتدار، تسلط، سلطه، تاثیر، نفوذ، انرژی، عظمت، کبریا

متضاد قدرت: ضعف

برابر پارسی: نیرو، تاب، توان، توانایی، زور، یارایی، فرمانروایی

معنی انگلیسی:
power, ability, masculine or feminine proper name, chair, energy, force, hand, jurisdiction, leverage, might, oldness, potency, prowess, say, skill, strength, vigor, vigour, virility, heft, juice

فرهنگ اسم ها

اسم: قدرت (پسر) (عربی) (تلفظ: qodrat) (فارسی: قدرت) (انگلیسی: ghodrat)
معنی: توانایی، توان، سلطه و نفوذ، ( در فلسفه قدیم ) توانایی ویژه ی موجود زنده که با آن از روی قصد و اراده عملی را انجام می دهد یا ترک می کند
برچسب ها: اسم، اسم با ق، اسم پسر، اسم عربی

لغت نامه دهخدا

قدرت. [ ق ُ رَ ] ( ع مص ) قدرة. توانستن. توانائی داشتن. رجوع به قدرة و قدران شود :
میرسد مست و جهانسوز و که دارد قدرت
که سر راه به آن شعله آتش گیرد.
کافی سبزواری ( از آنندراج ).
سرحد خلقت شده بازار او
بکری قدرت شده در کار او.
نظامی.

قدرت. [ ق ُ رَ ] ( اِخ ) ( شیخ... ) از شاعران هندوستان است که منشی حاکم بهوپال بوده و آثار قلمی نظمی و نثری دارد. از جمله آنها است : 1 - حکایات قدرت. 2 - دیوان قدرت. وی به سال 1290 هَ. ق. درگذشته است. ( قاموس الاعلام ترکی ج 5 ص 3602 ) ( ریحانة الادب ج 3 ص 281 ).

قدرت. [ ق ُ رَ ] ( اِخ ) شاه قدرت اﷲ. از شاعران دهلوی هندوستان است که دیوانی بیست هزار بیتی و منظومه ای موسوم به نتایج الافکار داشته و به سال 1205 هَ. ق.در مرشدآباد هند درگذشته است. این از اشعار اوست :
ز فیض نم چشم گریان ما
بود دامن ابر دامان ما
گناهی که از خلق ناکرده ماند
قضا بسته آن هم به دامان ما.
( قاموس الاعلام ترکی ج 5 ص 3604 ) ( ریحانة الادب ج 3 ص 280 ).

قدرة. [ ق ُ رَ ] ( ع مص ) قدرت. توانستن. ( منتهی الارب ). || ( اِمص ) توانائی. ( آنندراج ). || قدرت در اصطلاح علم کلام تمام ارباب ملل مختلف متفقند در آنکه حق تعالی و تقدس قادر است ، یعنی فاعل به اختیار است. اگر خواهد فعل کند، و اگر نخواهد ترک کندبه حسب دواعی مختلفه و مذهب فلاسفه آن است که او موجب است بالذات. و تأثیر او همچو تأثیر آتش است در تسخین. و دلیل بر صحت مذهب او آن است که اگر ایجاد عالم از حق تعالی بر سبیل ایجاب بود ایجاد اوامر عالم را اگر موقوف به شرطی نباشد یا اگر موقوف بود آن شرط یا قدیم باشد یا حادث پس حدوث واجب یا قدم عالم لازم آید، و این هر دو محال است. اما اول چونکه واجب مبداء ممکنات و صانع مکونات است و وجود او از دیگری نتواند بودن ، و هیچ چیز بر او سابق نیست ، و هرچه چنین باشد حادث نباشد. و اما دوم ، بنابر آنکه در مسئله حدوث عالم از آن معمولاً یاد میشود. و اگر موقوف بر شرطی حادث بوده باشد نقل سخن کنیم با تأثیر او در آن شرط، و تسلسل لازم آید و قوی ترین دلایل فلاسفه در این مقام آن است که تأثیر حق تعالی در اثر اگر لذاته باشد یا بواسطه صفت قدیمیت دوام مؤثریت او واجب بود به وجوب دوام الذات او الصفةالقدیمة و چون دوام مؤثریت او واجب باشد او موجب بود. و اگر بواسطه صفت حادثه باشد، نقل سخن کنیم با تأثیر او در آن شرط و تسلسل لازم آید. و جواب آن است که دوام اثر بنا بر دوام صفت قدیمه ، در موجب واجب باشد نه در مختار. ( قسم اول نفایس الفنون ص 109 ). اما در آنکه حق تعالی بر جمیع ممکنات قادر است یا نه ، مذهب صحیح آن است که بر جمیع ممکنات قادر است زیرا که مصحح مقدوریت امکان است و آن وصفی است مشترک میان جمع ممکنات ، و موجب قدرت ذات اوست ، و نسبت ذات او با همه یکسان ، زیرا که اگر ذات اورا به بعضی اختصاص باشد دون بعضی ، اگر آن اختصاص بی مخصصی بود ترجیح بلامرجح لازم آید. و اگر بواسطه مخصصی باشد احتیاج او بدان لازم آید و مذهب فلاسفه آن است که حق تعالی واحد است من جمیعالوجوه و از واحد من جمیعالوجوه نشاید که جز یک اثر صادر شود. و جواب این از دلیلی که یاد کرده شد معلوم است. و مذهب نظام آن است که او بر قبیح قادر نیست ، زیرا که جهل او یا حاجت بدان لازم آید و جواب آن است که قادر است بدان ، اما چون مانع بر صدور آنکه عدم داعیه است بفعل او حاصل است صادر نشود. و مذهب بلخی آن است که حق تعالی بر مثل فعل بنده قادر نیست چه فعل بنده یا طاعت است یا معصیت ، همچو افعال مجانین و حق تعالی از این جمله منزه است. و جواب آن است که کون الفعل طاعته او معصیته او عبثاً اعتبار این است که عارض فعل میشود به نسبت با بنده اما ذات فعل حرکت است یا سکون و حق تعالی قادر است بر خلق آن در غیر. ( نفایس الفنون قسم اول ص 92 ).بیشتر بخوانید ...

فرهنگ فارسی

توانستن، توانایی داشتن ، توانایی
۱ - ( مصدر ) توانایی داشتن توانستن ۲ - ( اسم ) توانایی ۳ - الف - صفتی است که تاثیر آن بر وفق اراده باشد ب - مبدا قریبی است که افعال مختلف از آن صادر شود ومبدائ عبارتست از فاعل موثر و قریب یعنی بدون واسطه ج - قوه ای که مستجمع شرایط تاثیر باشد و مرادف است با استطاعت .
از شاعران دهلوی هندوستان است که دیوانی بیست هزار بیتی و منظومه موسوم به نتایج الافکار داشته و بسال ۱۲٠۵ هجری در مرشد آباد هند درگذشته است .

فرهنگ معین

(قُ رَ ) [ ع . قدرة ] (مص ل . ) توانایی داشتن ، توانستن .

فرهنگ عمید

۱. توانستن، توانایی داشتن، توانایی انجام دادن کاری یا ترک آن.
۲. توانایی، نیرو.
۳. سلطه، نفوذ فرمان.
* قدرت داشتن: (مصدر لازم ) نیرو و توانایی داشتن.
* قدرت کردن: (مصدر لازم ) قدرت و توانایی نشان دادن.
* قدرت نمودن: = * قدرت کردن

واژه نامه بختیاریکا

بُر؛ قُریَت؛ جُو جلیق؛ تُ

دانشنامه اسلامی

[ویکی فقه] قدرت یکی از صفات الهی است.
قدرت از صفات ذات خداوند است و در اصطلاح، صدور فعل از فاعل را گویند که از روی علم باشد.
معنای قادر
«قادر» موجودی است که فعل و ترک برای او برابر است؛ بدین معنا که اگر خواهد، می کند و اگر خواهد، نمی کند.
قدرت خداوند در قرآن
قرآن کریم در آیات بسیاری، از قدرت خداوند سخن گفته است؛ مثلا: قدرت و سلطه مطلق او در رستاخیز ظهور می کند و آسمان ها و زمین به دست قدرت اویند و او پیوسته با قدرت خویش، آسمان ها را می گستراند و قدرت ها، همه، از قدرت او سرچشمه می گیرند و او بر همه چیز قادر است.
ریشه قدرت الهی
...

[ویکی فقه] قدرت (ابهام زدایی). واژه قدرت ممکن است در معانی ذیل به کار رفته باشد: • قدرت (صفت خدا)، یکی از صفات الهی• قدرت (اصول)، یکی از اصطلاحات علم اصول به معنای توانایی انجام یا ترک فعل از روی اراده و اختیار• قدرت (فقه سیاسی)، به معنای قدرت و فساد مترتب بر آن و تلاش برای مهار و تجدید آن از نگاه فقه سیاسی شیعه• قدرت (مدیریت)، یکی از اصطلاحات علم مدیریت به معنای ظرفیت یا توانایی بالقوه و تغییر دیگران
...

[ویکی فقه] قدرت (اصول). قدرت، توانایی انجام یا ترک فعل از روی اراده و اختیار است.
قدرت به معنای توانایی انجام فعل و یا ترک آن، از روی اراده و اختیار است.
← تعریف کتاب «التعریفات»
درباره شرعی یا عقلی بودن قدرتی که شرط تکلیف است اختلاف وجود دارد؛ مرحوم «میرزای نایینی» اعتقاد دارد مقصود از قدرت، قدرت شرعی است، اما بیشتر اصولی ها معتقدند آن قدرت، قدرت عقلی و تکوینی است.
تعریف قدرت شرعی
قدرت شرعی به قدرتی گفته می شود که در خطاب شارع اخذ شده و برای حصول آن دو شرط لازم است:۱. شخص عقلا بر انجام تکلیف قدرت داشته باشد (وجود قدرت تکوینی)؛۲. تکلیف فعلی مضاد با آن وجود نداشته باشد (عدم ابتلا به منافی).
فرق قدرت عقلی با شرعی
...

[ویکی فقه] قدرت (صفت خدا). قدرت یکی از صفات الهی است.
قدرت از صفات ذات خداوند است و در اصطلاح، صدور فعل از فاعل را گویند که از روی علم باشد.
بدایة الحکمة، مرحله ۱۲، فصل ۶
«قادر» موجودی است که فعل و ترک برای او برابر است؛ بدین معنا که اگر خواهد، می کند و اگر خواهد، نمی کند.
الالهیّات، ج۱، ص۱۳۳-۱۳۴
قرآن کریم در آیات بسیاری، از قدرت خداوند سخن گفته است؛ مثلا: قدرت و سلطه مطلق او در رستاخیز ظهور می کند
غافر/سوره۴۰، آیه۱۶.
...

[ویکی فقه] قدرت (فقه سیاسی). کتاب (نظارت بر قدرت در فقه سیاسی ) نوشته حجة الاسلام و المسلمین سیدسجاد ایزدهی به بحث فساد قدرت و تلاش برای مهار و تجدید آن از نگاه فقه سیاسی شیعه پرداخته است. راه کارها و معیارهایی که در فقه سیاسی برای مهار آن ارائه شده است را به بحث نشسته است. این اثر با توجه به مبانی فقه شیعه، با روش توصیفی تحلیلی اجتهادی به بررسی زوایای مختلف نظارت پرداخته و نظارت مطلوب بر قدرت را تبیین کرده است. نویسنده سعی کرده است خلاصه و عصاره کتاب خود را که در یک مقدمه و چهار بخش سامان داده، و در قالب یک مقاله به خوانندگان تقدیم نماید.
از منظر اندیشمندان قدرت و امکاناتی که در اختیار صاحبان قدرت قرار دارد از دیرباز زمینه ی رویکرد آنان به فساد و استبداد را فراهم آورده، بستر مناسبی را برای سوء استفاده از قدرت آماده می سازد. از این روی اینان که از یک سو، لزوم حکمرانی فردی را به جهت رفع هرج و مرج و ایجاد امنیت از ضروریات جامعه برمی شمردند و از سوی دیگر، از قدرت بی حدّ و حصر زمامداران در هراس بودند در پی شناخت ماهیت قدرت و تأثیر آن بر صاحبان قدرت برآمده، ضمن سپردن امور جامعه به دست حاکم، ضرورت تحدید قدرت و نظارت بر آن را در دستور کار خود قرار داده، بر این باور بودند (تجربه های همیشگی نشان داده، هر انسان صاحب قدرتی به سوء استفاده از قدرت خود گرایش دارد و آنقدر به پیش می تازد تا به حد و مرزی برخورد).
ابوالفضل قاضی، بایسته های حقوق اساسی، ص۱۸۰.
برخی فرایند قیاس میان (بود و باید) را معیار تعریف دانسته اند:(نظارت فعالیتی است که بایدها را با هست ها، مطلوب ها را با موجودها و پیش بینی ها را با عملکردها مقایسه می کند و نتیجه ی این مقایسه، تصویر روشنی از تشابه یا تمایز بین این دو گروه از عوامل خواهد بود که در اختیار مدیران سازمان قرار می گیرد.)
رضا دلاوری، نظارت بر قدرت از دیدگاه قرآن، مجله علوم سیاسی، ش ۱۹، ص۱۰۴.
نظارت به مانند معانی مختلفی که از آن ارائه شده، دارای اقسام و مصادیق متعددی است. براساس برخی از مصادیق، صِرفِ با خبر بودن ناظر از مسائلِ خلاف کافی بوده، ناظر تنها می بایست موارد انحرافی را به نهادهای مسئول گزارش داده، بلکه فهم درستی و یا نادرستی آن اعمال نیز در محدوده ی تشخیص و فهم وی نیست و وی تنها می بایست آنچه مشاهده نموده گزارش دهد. براساس برخی دیگر از مصادیق، گرچه ناظر همچنان دخالتی در منع از اعمال ناشایست ندارد، اما فهم وی از صحت و یا بطلان این أعمال حجیت داشته، شخصی که وی را به این سِمَت گمارده، فهم وی در این باب را حجت دانسته است.بر اساس گونه ی اوّل نظارت که گاه نظارت استطلاعی خوانده شده است، صرف اطلاع ناظر در محدوده ی مورد نظر نسبت به أعمال عامل کافی است. بر اساس این نوع نظارت، عامل هیچ تعهدی در قبال ناظر ندارد. گرچه می بایست اقدامات خود را طبق مقررات به اطلاع ناظر برساند.
قاسم شعبانی، حقوق اساسی و ساختار حکومت جمهوری اسلامی ایران، ص۱۷۷.
...

دانشنامه عمومی

قدرت (فیلم ۱۹۸۶). قدرت ( به انگلیسی: Power ) فیلمی به کارگردانی سیدنی لومت، نویسندگی دیوید هیملستین و تهیه کنندگی رینه شیسگال، مارک تارلوف، کنت یوت و وولفگانگ گلاتس محصول سال ۱۹۸۶ میلادی است.
ریچارد گی یر . . . . . Pete St. John
جولی کریستی . . . . . Ellen Freeman
جین هکمن . . . . . Wilfred Buckley
کیت کاپشاو . . . . . Sydney Betterman
دنزل واشنگتن . . . . . Arnold Billings
• ای. جی. مارشال . . . . . Sam Hastings
بیاتریس استرایت . . . . . Claire Hastings
فریتز ویور . . . . . Wallace Furman
مایکل لرنید . . . . . Andrea Stannard
• جی. تی. والش . . . . . Jerome Cade
مت سالینجر . . . . . Phillip Aarons
• تام ماردیروسیان
عکس قدرت (فیلم ۱۹۸۶)

قدرت (فیلم ۲۰۰۳). قدرت ( به هندی: Satta ) فیلمی محصول سال ۲۰۰۳ و به کارگردانی مادور باندارکار است. در این فیلم بازیگرانی همچون راوینا تاندون، سمیر دارامادیکاری، آتول کولکارنی، ویپین شارما و مانوج جوشی ایفای نقش کرده اند.
عکس قدرت (فیلم ۲۰۰۳)

قدرت (فیلم ۲۰۱۰). قدرت ( به انگلیسی: Vigour ) یا خلیفه ( به تلوگویی: Khaleja ) فیلمی محصول سال ۲۰۱۰ و به کارگردانی تریویکرام سرینیواس است. در این فیلم بازیگرانی همچون ماهش بابو، آنوشکا شتی، پراکاش راج، کوتا سرینیواسا راو و نثار ایفای نقش کرده اند.
عکس قدرت (فیلم ۲۰۱۰)

قدرت (فیلم ۲۰۱۱). قدرت ( به تلگو: Shakti ) یا نیرو فیلمی محصول سال ۲۰۱۱ و به کارگردانی مهر رامش است. در این فیلم بازیگرانی همچون ان. تی راما رائو جونیور، ایلیانا دی کروز، جکی شروف، پوجا بدی، سنو سود، نثار، سایاجی شینده ایفای نقش کرده اند.
عکس قدرت (فیلم ۲۰۱۱)

قدرت (فیلم ۲۰۱۴). قدرت ( به هندی: Power ) فیلمی محصول سال ۲۰۱۴ و به کارگردانی کی. مادش است. در این فیلم بازیگرانی همچون پونیت راجکومار، تریشا، کلی دروجی ایفای نقش کرده اند.
عکس قدرت (فیلم ۲۰۱۴)

قدرت (فیلم ۲۰۲۱). قدرت ( به انگلیسی: The Power ) فیلمی هندی محصول سال ۲۰۲۱ و به کارگردانی ماهش مانجرکار است. در این فیلم بازیگرانی همچون ویدیوت جاموال، شروتی حسن، ماهش مانجرکار، جیشو سنگوپتا، ساچین خدکار، مدها مانجرکار، ذاکر حسین، پراتیک بابار، یوویکا چانداری، سونال چوهان، مرونمایی دشپنده، سودهانشو پاندی و چتان هانسراج ایفای نقش کرده اند.
عکس قدرت (فیلم ۲۰۲۱)

قدرت (مجموعه تلویزیونی). قدرت ( انگلیسی: Power ) این سریال از شبکه استارز پخش می شود. [ ۱]
عکس قدرت (مجموعه تلویزیونی)

قدرت (کتاب خودیاری). قدرت یک کتاب خودیاری و معنوی است که توسط راندا برن نوشته شده است. این کتاب دنباله ای برای کتاب راز نوشته شده در سال ۲۰۰۶ است. این کتاب در ۱۷ اوت ۲۰۱۰ همراه با یک کتاب صوتی بر اساس آن منتشر شد. [ ۱]
این کتاب براساس قانون جذب نوشته شده است و ادعا می کند که تفکر مثبت می تواند موجب افزایش خوشبختی، سلامتی و ثروت شود. برن این قدرت را به عنوان یک قانون اساسی جهانی و شبیه گرانش توصیف می کند.
کتاب قدرت، کتابی است شامل روش های پیشرفت در زندگی که توسط راندابرن نوشته شده. کتاب قدرت در ادامه کتاب راز نوشته شده است. کتاب در ۱۷ اوت ۲۰۱۰ همراه با یک نسخه صوتی برگرفته از متن کتاب منتشر شد. این کتاب به منظور ایجاد هیجان و نشاط در زندگی، منتشر شد. این کتاب بر پایه قانون جذب انتشار یافته است. قانون جذب شامل تفکراتی مثبت است که می تواند روی خوشبختی، سلامتی و ثروت انسان تأثیر بگذارد.
از نظر قانون جذب زندگی که شما درحال تجربه ان هستید نتیجه طرز تفکر شما نسبت به اتفاقات اطرافتان است. از نظر راندا فهمیدن و اجرا این قانون بسیار ساده است. همان طور که در کتاب راز و قدرت نوشته شده، افراد دارای یک ویژگی مغناطیسی هستند. می توانیم کائنات را همانند انسانی بشماریم، زیرا همانند انسان ارتباط می گیرند، همانند انسان می شنوند، عمل می کنند و پاسخ می دهند، به همین خاطر می گویند قانون جذب سه اصل دارد: بپرسید. باور کنید. دریافت کنید. طبق قانون جذب شما همان چیزی هستید که بخود جذب می کنید به عبارت دیگر اگر می خواهید اتفاقات خوبی برای شما رخ بدهد، باید نگرش مثبت داشته باشید.
• ادعاهای مطرح شده در این کتاب بسیار بحث برانگیز است و توسط خوانندگان آن مورد انتقاد قرار گرفته است. این کتاب همچنین مورد انتقاد شدید منتقدان و دست اندرکاران قرار گرفته است و برخی ادعا می کنند که مفهوم «راز» توسط نویسنده تصور شده است و تنها افرادی که از آن ثروت و خوشبختی به بار می آورند نویسنده و ناشران هستند.
• منتقدان ادعا می کنند که این کتاب براساس یک نظریه علمی ثابت نشده به نام «قانون جذب» است: انرژی های شبیه همدیگر را جذب می کنند.
عکس قدرت (کتاب خودیاری)
این نوشته برگرفته از سایت ویکی پدیا می باشد، اگر نادرست یا توهین آمیز است، لطفا گزارش دهید: گزارش تخلف

دانشنامه آزاد فارسی

اصطلاحی به معنای اعم توانایی انجام دادن امری یا واداشتن دیگری به انجام دادن یا ترک فعلی. اصطلاح قدرت در حیطه های گوناگون اندیشه و حیات بشری مفاهیم مختلف و متفاوت به خود می گیرد. قدرت در نظر متکلمان توانایی انجام یا ترک فعل است و از این رو اطلاق قدرت بر فاعل های طبیعی نارواست. بنابر تعریف فوق قدرت امری است زائد بر شیء، ولی در خداوند و مجردات عین وجود است. در علوم و مهندسی، قدرت مقدار کار یا تولید کارمایه در مدت معین است. در سیاست و علوم اجتماعی، قدرت یکی از مفاهیم اصلی است و جامعه شناسان کوشیده اند با جداکردن آن از اقتدار مشروع از سویی، و زور از سوی دیگر، آن را تعریف کنند. قدرت نشانۀ توانایی دارندۀ آن است برای واداشتن دیگران به تسلیم در برابر خواست خود به هر شکلی. روابط میان دولت ها ـ اگر قالب قانونی مشترک در کار نباشد، یا میان آن ها هم رأیی وجود نداشته باشد ـ معمولاً روابط قدرت است. در پس قدرت معمولاً زور موجود است، امّا در تاریخ نمونه هایی از به کار بردن قدرت (یعنی اراده) بدون دست یازیدن به زور وجود داشته است، مانند جنبش گاندی برضد قدرت بریتانیا و نهضت نلسون ماندلا علیه حکومت تبعیض نژادی افریقای جنوبی. معمولاً در تداول سیاسی، کشورهای مستقل را «قدرت» می خوانند و آن ها را به قدرت های کوچک، متوسط، بزرگ و اَبَر قدرت تقسیم می کنند. قدرت، یا قدرت های منطقه ای، قدرت های اقتصادی و نظامی نیز از صفاتی است که به کشورها نسبت داده می شود.

جدول کلمات

توان

مترادف ها

might (اسم)
توانایی، قدرت، نیرو، توان، زور، انرژی، توش

potency (اسم)
توانایی، لیاقت، قدرت، توان، نیرومندی

power (اسم)
پا، حکومت، برتری، بازو، عظمت، قدرت، نیرو، برق، توان، زبر دستی، زور، سلطه، سلطنت، نیرومندی، بنیه، توش، اقتدار، قدرت دید ذره بین، سلطه نیروی برق

authority (اسم)
توانایی، اختیار، اعتبار، قدرت، اجازه، نفوذ، تسلط، متخصص، تصدی، اولیاء امور، نویسندهء معتبر، خوشنامی

rod (اسم)
میل، میله، قدرت، چوب، عصا، ترکه، برق گیر

zing (اسم)
روح، گرمی، قدرت، زور، انرژی، جیغ شدید و تند، صدایی شبیه جیغ

vigor (اسم)
قدرت، نیرو، توان، زور، انرژی، نیرومندی

sovereignty (اسم)
قدرت، سلطه، پادشاهی، حق حاکمیت

nerve (اسم)
قدرت، وتر، عصب، پی، رشته عصبی

posse (اسم)
قدرت، جماعت، قدرت قانونی، دسته افراد پلیس، نیروی اجتماعی

vim (اسم)
توانایی، قدرت، نیرو، توان، فشار، زور، انرژی

godown (اسم)
انبار، قدرت، جرعه، بلع، لقمه بزرگ

staying power (اسم)
قدرت، استحکام، طاقت، بنیه، نیروی پایداری

puissance (اسم)
توانایی، قدرت، نیرو، توان

strong arm (اسم)
قدرت، دست قوی

vis (اسم)
قوت، قدرت، نیرو، پیچ، زور

فارسی به عربی

حماسة , سلطة , عصب , قد , قوة ، السلطة

پیشنهاد کاربران

قدرت نام کتابی از برتراند راسل است. راسل این کتاب را دربارهٔ آنچه در سال ۱۹۳۸، زمانی که پنج سال از عمر حکومت نازیسم در آلمان می گذشت نوشت. شیوه بحث راسل در این کتاب بیشتر تاریخی است تا تحلیلی و نمونه های تاریخی فراوانی را از چگونگی تراکم و تبلور قدرت و کاربرد آن نقل کرده است.
...
[مشاهده متن کامل]

مضمون این کتاب دربارهٔ کاربرد بیرحمانه قدرت در اروپای پیش از جنگ جهانی دوم است. نویسنده تلاش کرده است از منظر جامعه شناسی سیاسی و همچنین نگاه فلسفی، بررسی موشکافانه و همه جانبه ای از ماهیت قدرت ارائه دهد. وی در فصول مختلف کتاب، صورتهای قدرت و همین طور قدرت از منظر روحانیون و پادشاهان را بررسی می کند، سپس به تبیین «قدرت برهنه» و «قدرت انقلابی» می پردازد و تأثیر ایدئولوژی را بر منشأ قدرت می سنجد. در فصول پایانی نیز تلاش می کند مقوله قدرت را از صافی اخلاق و صورت بندی های فلسفی بگذراند.
راسل قدرت اقتصادی را یک قدرت اصیل نمی داند بلکه می گوید که قدرتی مشتق است. او می گوید که قدرت اقتصادی مد نظرش با آنچه کارل مارکس مطرح کرده بود فرق دارد. منظور او از قدرت اقتصادی مؤثر بودن پول و کالا در زندگی انسانی است و سپس می افزاید که مارکس و دیگر اقتصاددانان قدیم این نوع قدرت را نوعی قدرت اساسی قلمداد می کردند.
طبق تعریف مثبتی که راسل از قدرت دارد قدرت به معنای پدیدآوردن آثار مطلوب است. راسل در این کتاب می افزاید: اگر یکی از دو فردی که دارای خواست های مشابه اند بر همه خواست آن دیگری غلبه کند پس قدرت بیشتری از او دارد.
راسل برای طبقه بندی صورت های قدرت راه های گوناگونی پیشنهاد کرده که به زعم او هر کدام از این راه ها فایده خاص خود را دارند. او قدرت را به دو نوع قدرت بر افراد انسانی و بر ماده بیجان تقسیم بندی می کند. بحث راسل از قدرت بیشتر مربوط به نوع اول است اما دربارهٔ نوع دوم قدرت می نویسد: یکی از علل اصلی دگرگونی های عصر جدید افزایش قدرت بر ماده بیجان است که از علم برخاسته است.
راسل قدرت انسانی را برحسب روش افراد تأثیر کننده یا برحسب نوع سازمان هایی که دخالت دارند طبقه بندی کرده است.
او قدرت مندترین و مهم ترین سازمان روحانی تاریخ را کلیسای کاتولیک می داند. او دوران های مختلف تاریخی قدرتمندی کلیسای کاتولیک را در این کتاب شرح داده است.
راسل نظام سلطنتی را مورد بحث و نقد قرار داده و نوشته است که اگر سلطنت موروثی نباشد احتمال جنگ داخلی بیشتر است. با استناد به نوشته های راسل دربارهٔ سلطنت در کتاب قدرت می توان اندیشه های سیاسی او را کاملاً متفاوت از فیلسوفانی مثل افلاطون و ارسطو دانست که به ترتیب کتاب های جمهور و سیاست را نوشته اند.

قدرتقدرت
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/قدرت_(کتاب)
قدرت در روابط بین الملل به روش های مختلفی تعریف می شود. دانشمندان علوم سیاسی, مورخان, و دست اندرکاران روابط بین الملل ( دیپلمات ها ) برداشت های زیر را از قدرت سیاسی دارند:
• قدرت به عنوان هدف دولت ها یا رهبران;
...
[مشاهده متن کامل]

• قدرت به عنوان سنجش نفوذ یا کنترل بر نتایج، وقایع، کنشگران و موضوعات ( برونش ها ) ;
• قدرت به عنوان منعکس کنندهٔ 'پیروزی در جنگ ( کشمکش ) و دستیابی به ' امنیت.
• قدرت به عنوان کنترل بر منابع و قابلیت ها.
• قدرت به عنوان وضعیت قانونی یا شان ، که برخی از ایالت ها یا کنشگران دارند و برخی دیگر ندارند.
گفتمان مدرن به طور کلی بر مبنای قدرت دولت ها شامل هر دو قدرت اقتصادی و نظامی صحبت می کند. آن دولت هایی که دارای مقادیر قابل توجهی از قدرت در سیستم بین المللی هستند دسته بندی می شوند ، به عنوان قدرت متوسط ها، قدرت های منطقه ای ها، قدرت های بزرگ ها، ابرقدرتها، یا امپراتوری ها / سلطه گران، اگر چه هیچ استاندارد مورد قبول برای آنچه که یک دولت قدرتمند را تعریف می کند وجود ندارد. گروه ۲۰ به عنوان نشستی از دولت هاست که تلاش در تغییر درجات نفوذ در سیستم بین المللی را دارد، دیده می شود.
اشخاص و موسسات و نهادها غیر از کشورها هم می توانند در روابط بین المللی صاحب قدرت و تأثیرگذار شوند. که می توانند شامل اتحادیه های چندملیتی مانند اتحادی اروپا سازمان های بین المللی، سازمان های نظامی متحد مانند ناتو، شرکت های چند ملیتی مانند وال - مارت، سازمان های غیر دولتی، کلیسای کاتولیک، القاعده، یا دیگر نهادها مانند بازرگانان لیگ برتر باشد.
با اینکه امروزه استفاده از قدرت در صحنه بین الملل دارای اشکال گوناگونی است اما ترجمان قدرت را باید در کارکردهای زور جستجو کرد که عبارتند از:
• دفاعی: با هدف دفع حملات و کاهش خسارت های ناشی از حمله که می تواند روشی صلح آمیز یا فیزیکی داشته باشد، مقصد آن اول نظامی و سپس صنعتی است و ویژگی ضربه نخست برای مقاصد دفاعی را دارد.
• بازدارندگی: هدف آن جلوگیری از آغاز یک حمله توسط دشمن است که روشی صلح آمیز دارد و مفصل ج مقصد آن در درجه نخست غیرنظامی و سپس نظامی یا صنعتی است. ویژگی آن تهدید به تلافی و آمادگی وارد کردن ضربه دوم است.
• اجبارکنندگی: هدف این کارکرد مجبور کردن دشمن به توقف انجام برخی اقدامات است که می تواند روشی صلح آمیز یا فیزیکی داشته باشد. مقاصد آن می تواند بدون طبقه بندی نظامی، غیرنظامی یا صنعتی باشد. دستیابی به این کارکرد مشکل است اما نشان دادن آن به دشمن آسان.
• پرستیژ: هدف آن تقویت پرستیژ و روش آن صلح آمیز است. مقصد خاصی ندارد اما ممکن است تهدیدکننده باشد.

قدرتقدرت
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/قدرت_(روابط_بین‌الملل)
قدرت یا زور در اصطلاح علوم اجتماعی به معنی توانایی افراد یا گروه ها برای دست یابی به هدف ها یا پیش برد منافع خود از راه واداشتن دیگر افراد جامعه به انجام دادن کاری خلاف خواستهٔ آن افراد است. قدرت یک مزیت اجتماعی است که در قشربندی مورد توجه قرار می گیرد. بسیاری از ستیزه ها در جامعه، مبارزه برای قدرت است؛ زیرا میزان توانایی یک فرد در دست یابی به قدرت بر این امر که تا چه اندازه می توانند خواست های خود را به زیان خواست های دیگران به مرحلهٔ اجرا درآورند، تأثیر می گذارد. قدرت می تواند از طریق عضویت در یک طبقه اجتماعی یا پذیرفتن یک نقش سیاسی به دست آید. فعالیت ها و ویژگی های فرد، ثروت فرد و عامل زور نیز می تواند در افزایش قدرت نقش داشته باشد. از دیگر عوامل اثرگذار بر میزان قدرت افراد، کاریزما است.
...
[مشاهده متن کامل]

مورگانتا در تعریف قدرت از رابطه روانی بین واحدهایی که قدرت را اعمال می کنند و واحدهایی که قدرت بر آن ها اعمال می شود است. این رابطه دارای سه منشأ سود، هراس از زیان و احساس تعلق است که از طریق تهدید، جاذبه یا کاریزما اعمال می گردند.
ریمون آرون در تعریف قدرت توانمندی برای اقدام یا نابودی را ملاک قرار داده می شود. وقتی افراد قدرت خود را در رابطه با دیگران اعمال می کنند مفهوم واقعی سیاست شکل می گیرد.
راسل قدرت را نوعی توانمندی تعریف می کند که توانایی ایجاد تأثیرات مورد نظر را داشته باشد و بدین ترتیب قدرت مفهوم کمی پیدا می کند.
در تعریف هالستی قدرت نیازمند اقدام است؛ اقدامی که بازیگر «الف» نسبت به بازیگر «ب» دنبال می کند تا بازیگر «ب» روش خاصی که در تطابق با آرزوهای بازیگر «الف» است را در پیش بگیرد.
ارگانسکی قدرت را در دو قالب مثبت و منفی تعریف می کند؛ قدرت مثبت توانایی وادار کردن به اقدام خاصی است و قدرت منفی توانایی بازداشتن از اقدام نامطلوب.
از نظر کارل دویچ قدرت توانایی برتری یافتن در تعارضات و غلبه بر موانع است. وی سیاست را مشکل از کنترل رفتار بشری از طریق عادات و به شکل داوطلبانه یا از طریق تهدید به مجازات می داند. از نظر وی سیاست دربرگیرنده دو عنصر عادت و تهدید است.
دیوید سینگر نیز قدرت را مستلزم نفوذ می داند. از نظر او دو تکنیک تهدید به مجازات و وعده و وعید از جمله مهم ترین تکنیکهایی قدرت محسوب می شوند.
ملاصدرا در تعریف قدرت به دو مفهوم اشاره کرده است: قدرت یک کیفیت نفسانی است که منشأ انجام کاری یا ترک آن خواهد شد، یعنی برای او امکان اقدام به کاری یا ترک آن به طور مساوی وجود دارد، بنابراین، از آنجا که فعل و ترک آن برای او مساوی است، در ترجیح یکی از آن دو، نیازمند انگیزه ای درونی است، زیرا ترجیح یک طرف بر طرف دیگر بدون مرجّح ممکن نیست. دوم اینکه فاعل باید آزاد باشد به گونه ای که هر گاه خواست، کاری را انجام دهد و هر گاه نخواست، آن را انجام ندهد.

قدرتقدرت
منابع• https://fa.wikipedia.org/wiki/قدرت
قدرت = تاب ( از ریشه تب یا تپ به چم تپیدن تپاندن / ضربان / ضربه و . . . . که بعدها برای بیماری تب به چم برامدگی هم بکار رفت همچون تپه ؛ در برخی از جاها مانند تپاندن یا ضربه زدن هم بکار رفت برابر لاتین tab که در تبلت بکار رفته tablet صفحه ضربه ای که let همان لت / لیت / لیته به معنای عریض شده می باشد ( لت و پار ) لیته / لت و لانگ ( عرض و طول جغرافیایی ) از نشانه های گفتارم میباشد . خود تاب در افتاب به چم بسیار تابان است
...
[مشاهده متن کامل]

تبر / طبر / تپور ( تپورستان / تپور / تپه / سرتپ زدن ( پس گردنی در زبان مازندرانی ) / تور ( تغییر ب به واو آنرا ساخته ) همچون تاب / تب / تپ و . . . . نشان از برامدگی دارند چه مکانی به بیماری چه در ابزار و لاب ( وسیله ) های دیگر
برای قدرت = تون / توان / تاب ( بیشتر برای تحمل/ ضربه بکار میرود اما اینجا هم میتوان بهره برد ) . . . . برای نمونه
با قدرت بالا = با توان / تون بالا
اقتدار/ امکان = تونش / توانش
مقتدر = پرزور / پرتوان / تپنده / استوار
توان از تبان / تپان آمده که همان ضربه و قدرت است
قابلیت = تونست ( تون اِست ) = دارای توان

قدرت: همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست:
تانش tānsh ( اوستایی )
ایسان isān ( اوستایی: isāna )
یاتا yātā ( اوستایی )
تویش tevish ( اوستایی: tevishi )
آمان āmān ( سغدی )
ستین setin ( کردی )
...
[مشاهده متن کامل]

نیرو niru، توان tavān، زور zur، چمک camak ( دری )
شیمه shima ( خراسانی ) .

Authority
مهدی بارانی
معنای قدرت :۱ - توان، زور، قوت، قوه، نیرو 2 - استطاعت، تاب، توانایی، طاقت، وسع 3 - زبردستی، مقاومت، نیرومندی، هنگ، یارا 4 - استیلا، اقتدار، تسلط، سلطه 5 - تاثیر، نفوذ، 6 - انرژی 7 - عظمت، کبریا
...
[مشاهده متن کامل]

ستونهای قدرت یک کشور تنها قوه نظامی آن نیست و اگر کسی چنین فکر می کند به بیراهه رفته، شاه مخلوع پنجمین قدرت نظامی بود که در زمان سریعی معزول و مطرود ومندک شد.
بعضی از ستونها و مولفه های قدرت یک کشور عبارتند از :
۱ - میزان عدالت اجتماعی مهیا شده توسط نظام حاکم بر کشور و مردم
۲ - گستردگی و گشاده مشربی و تساهل نظام حاکم در قبال مذاهب و اقوام و ملیتها در عین حفظ فرهنگ اصیل ایرانی و اصول مهم فرهنگی
۳ - قدرت نفوذ زبان یک کشور در خارج کشور که متاسفانه در چهل و چهار سال اخیر حتی زبان فارسی پنج درصد در عالم هم بسط و ترویج نیافته و هزینه و توجه بسیار کمی به آن شده
۴ - قدرت آزادی بیان و مواخذه نشدن افراد به جرم ابراز عقاید و خواسته ها و احساس های درونی و یافتن راههای مناسب در قبال مدارا با انسان های متفاوت و غیر معمول و پذیرفتن انها نه کوبیدن و مطرود و منزوی کردن یا فراری دادن انها که این مدارا و پذیرش از نشانه های گستردگی و مدارای سازنده و غنی بودن و نام نیکوی جهانی فرهنگ ایرانیست
۵ - قدرت توجه و سرمایه گذاری و توسعه هر چه بیشتر تکنولوژی روز
۵ - قدرت توجه به زنان جامعه و حقوق و امنیت و رفاه آنان در کنار مردان به عنوان یک عنصر مهم و حیاتی توجه اکید به حفظ و سلامت پرورش کودکان و توجه مناسب و متعادل به بسط و پرورش زاد و ولد های ایرانی و اصیل و کارامد و دشمن شناسی و دشمن شناسی و موضع مناسب در مقابل دسیسه هایی که برای کنترل نژاد اصیل فارسی و ایرانی در جهان تدارک داده شده ( هشدار )
۶ - توجه به توسعه آموزش پرورش و سرمایه گذاری فراوان در این امر
۷ - جلوگیری از تبعیض و همچنین مانع شدن فاصله طبقاتی میان اقشار مردم و ثروتمندان و توجه به فقرا و اقشار عادی و ضعیف جامعه
۸ - جلوگیری از فرار مغزها و سرمایه گذاری و هوشیاری لازم در این امر ضروری خطیر
۹ - توجه به فرهنگ و هنر اصیل باستانی یک کشور مانند ایران که مشهور به تمدن و مدنیت و فرهنگ و هنر است و حفظ و بسط و پرورش آن
۱۰ - پذیرش انتقاد و شکایات به عنوان اهرم های بازدارنده و پرورش دهنده توسط نظام حاکم بر یک کشور نه سرکوبی و خفه کردن صدای مخالفان
۱۰ - توجه به علم و دانش و سرمایه گذاری در آن
۱۱ - نظام کاری عادلانه و شایسته
۱۲ - میزان امنیت مهیا شده توسط نظام حاکم یک کشور در میان مردم
۱۳ - صداقت و عدالت و جداکردن سیاست از موذی گری و قلدری و ظلم و تبعیض و فساد
۱۴ - منع شدید توهین و تبعیض نژادی اقوام و ملیتها
۱۵ - پخش عادلانه ثروت و امکانات و منابع در تمام شهر ها و مناطق نه محصور و ذخیره کردن ثروت و منابع و ساختن کارخانه ها در چند شهر خاص و برای قشری محدود و خودخواه و ناکارآمد و منع تبعیض اقتصادی
۱۶ - نظامی قضایی عادلانه و کارامد
۱۷ - اجرای قطعی نرم قانون دور از خشونت و افراط و آموزش مردم و نظام برای قانون پذیری و قانونمندی نه رابطه مندی افراد در این مقوله و برتری قانون بر فرد نه فرد بر قانون
۱۸ توجه به میراث فرهنگی باستانی و بناهای باستانی مشهور کشور و حفظ اکید آنها
۱۹ - توجه به موسیقی و هنر و شعر وادب واخلاق و مردمداری و مردم مداری و ارزشها
۲۰ - داشتن رابطه فرهنگمداری و سیاسی و اقتصادی با سایر کشورهای جهان و استراد نرم شهرها و کشورهای جدا شده از ایران که به واسطه بیکفایتی برخی از شاهان و سیاستمداران ایران از ایران جدا شده و توجه قطعی و حتمی به استراد آثار باستانی ربوده شده از ایران زمین و ایجاد دادگاه حقوق بشر و صلح بین المللی ایرانیان در ایران ( که در عالم مشهور به فرهنگ و تمدن و حقوق بشر است ) و عضو کردن سایر کشورها و همچنین دادگاه بین المللی دروغ پراکنی رسانه ها و جمع آوری مدارک برای محاکمه انها
اینها از برخی از اهرم های قدرت ایران است که ما از روی دلسوزی و مهر و تعصب به ایران برای شما برشمردیم
( هشدار )

قدرت در دانش سیاسی یعنی به کار گیری ابزارهای مادی ( پلیس، دستگاه قضایی و. . . ) برای وادار کردن کسی به انجام دادن یا ندادن کاری؛ ولی نفوذ یعنی به کار گیری ابزارهای معنوی ( اعتبار، کاریزما، گفتار و. . . ) برای وادار کردن کسی به انجام دادن یا ندادن کاری.
واژه قدرت
معادل ابجد 704
تعداد حروف 4
تلفظ qodrat
نقش دستوری اسم
ترکیب ( اسم مصدر ) [عربی: قدرة]
مختصات ( قُ رَ ) [ ع . قدرة ] ( مص ل . )
آواشناسی qodrat
الگوی تکیه WS
شمارگان هجا 2
منبع لغت نامه دهخدا
فرهنگ فارسی عمید
فرهنگ فارسی معین
فرهنگ فارسی هوشیار
اقتدار
الهه آتش نفس ( سبا ) : تشریح کلمه ی � قدرت � و همچنین � power � بر اساس � سبک سبا � یعنی بیان مفهوم یک واژه یا عبارت بر حسب تک ، تک حروف آن کلمه
* قدرت ( ق ، د ، ر ، ت )
* ق :
قاطعیت در تصمیم گیری ( پس از بررسی جامع و همه جانبه شرایط و امور و مشورت با صاحب نظران )
...
[مشاهده متن کامل]

* د :
دموکراسی ( مردم سالاری ) : شامل اصولی نظیر :
/ چرخش در زنجیره و یا هرم قدرت ،
/نقد قدرت و
/ پاسخگو بودن قدرت در برابر مردم جهت جلوگیری از استبداد و فساد
* ر :
رسیدن به تکامل و بلوغ فکری و عاطفی به منظور برخورداری از توان رهبری و هدایت افراد و شرایط ( البته رهبری و هدایت افراد و شرایط :
در جهت مثبت و به منظور کمک به آنان برای قرار گرفتن در مسیر حق ، اعتدال ، کمال وجودی و برخورداری از یک زندگی سالم ، عزت و سعادت مندانه و همچنین عادلانه
و نه رسیدن به کرسی های قدرت برای کسب لذت و رسیدن به منافع فردی و گروهی و سلطه بر دیگران )
* ت :
/ توان نفوذ و تاثیر گذاری بر افراد و شرایط
/ تعادل و توازن داشتن و قرار گرفتن در مسیر حق و اعتدال جهت دوری از خودکامگی ، استبداد و فساد
/ توانایی رهبری و هدایت افراد و شرایط ، آنالیز مشکلات و چالش ها و حل آنها

* Power : P , O , W , E , R *
* P : power is consisted of " 6 P " :
Power is the ability to control people and events ( Oxford Dictionary ) /
/ Perfect planning and implementation for achieving goals
/ Positive influence on other people’ life and situation
/ Policy making ability
/ Productivity
/ Power of creative and innovations
* قدرت از 6 P " " تشکیل یافته است :
/ قدرت عبارتند از : توانایی و قابلیت کنترل افراد و رخدادها ( وقایع )
/ طراحی و برنامه ریزی مطلوب و اجرای عالی اقدامات به منظور دستیابی به اهداف
/ تاثیر مثبت بر زندگی سایر افراد و شرایط
/ توانایی و قابلیت سیاست گذاری
/ بهره وری و ثمر بخشی
/ قدرت و توانایی ناشی از نیروی خلاقیت و نو آوری
* O :
Opportunity or ability to do some things ( Oxford Dictionary )
* فرصت یا توانایی انجام کارها
* W : power is consisted of " 7 W " :
/ Wisdom ( mental power )
/ Worthiness and meritocracy ( personal power )
/ Working together and with perseverance ( social power )
/ Well being ( physical power )
/ Wealth ( economic power )
/ Welfare work and welfarism ( spiritual power )
/ Willing ( The willing is the ability ) ( personal and mental power )
* قدرت از " 7 W" تشکیل یافته است :
/ فرزانگی ، حکمت ، عقل و دانایی ( قدرت فکری و ذهنی )
/ شایستگی و شایسته سالاری ( قدرت شخصیتی )
/ کار کردن با یکدیگر ( همکاری و کار گروهی ) همراه با پشتکار ، استقامت و ثبات قدم ( قدرت اجتماعی )
/ تندرستی ، سلامتی ( قدرت جسمی )
/ توانگری ، دارایی ، ثروت و تموّل ( قدرت اقتصادی )
/ دستگیری از بینوایان ، کارهای عام المنفعه و امور خیریه ( قدرت معنوی )
/ خواستن و داشتن اراده ی قوی ( ضرب المثلی در این زمینه : � خواستن ، توانستن است � ( قدرت شخصیتی و فکری )
* E :
/ Expertise and Efficacy ( Knowledge is power )
/ Empowering of people to participate in social , political , scientific , economic and cultural area
* قدرت ناشی از خبرگی ، تبحر ، مهارت و تخصص و همچنین کار آیی ( دانایی ، قدرت است )
* توانمند نمودن افراد جامعه به منظور مشارکت آنان در زمینه های اجتماعی ، سیاسی ، علمی ، اقتصادی و فرهنگی
* R : : power is consisted of " 5 R " :
/ Right or authority of an person or groups to do some things in related to adopt an authorization and responsibility and post ( for example prime minister ship )
/ Responsibility of masters and mans of authority to answer the questions in relation to : own plans , approaches for avoiding of creating sedition and dictatorship
/ Referendum ( referent power )
/ Respecting to human rights for preventing of hegemony and making slave other people
/ Rotation of power ( in circle or hierarchy of power ) , evaluate and critic of power for avoiding of creating sedition and dictatorship
* حق یا اختیار یک فرد یا یک گروه برای انجام کارها که به واسطه ی پذیرش مسئولیت یا مسندی آن را اتخاذ نموده باشند ( نظیر قدرت ناشی از پذیرش مقام ریاست جمهوری )
* مسئولیت صاحبان قدرت برای پاسخگویی به سوالات موجود در رابطه با طرح ها ، برنامه ها و راهبرد ها و اقدامات خود به منظور جلوگیری از ایجاد فساد و دیکتاتوری
* رفراندوم ( همه پرسی ) ( قدرت ناشی از رجوع مردم به یک فرد یا یک جریان فکری ، سیاسی یا اجتماعی )
* احترام به حقوق بشر ( به منظور پیشگیری از تفکر سلطه و به برده گی کشاندن سایر افراد )
* چرخش در زنجیره و یا هرم قدرت ، نقد و ارزیابی قدرت ( به منظور جلوگیری از ایجاد فساد و دیکتاتوری )

قدرت کلمه ای عربی است. زبان فارسی قاف نداره بنظرم برابر پارسیش میشه توان
کردی کلهری: هِیز، هاز
تن و توش . [ ت َ ن ُ ] ( اِ مرکب ، از اتباع ) بدن و توانایی و قوت . ( آنندراج ) : چون ستوران بهار نیکو بخوردند و به تن و توش خویش بازرسیدند و شایسته ٔ میدان و حرب شدند. . . ( چهارمقاله ٔ نظامی عروضی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا ) .
...
[مشاهده متن کامل]

شوکت تو برو به شوکتی مائل شو
یا آنچه خدا داده به آن قائل شو
با این تن و توشی که خدا داده به تو
برخیز و میان من و او حائل شو.
علی خراسانی ( از آنندراج ) .
سالک ببین ز جای بلندی فتاده ام
دارم چو زلف او تن و توش شکسته ای .
سالک یزدی ( ایضاً ) .

گترت= قدرت = غدرت
توان . . . نیرو . . . . تاب . . . زور . . . یارا . . . .
هو
دست به معنی قدرت در شعر مولانا یعنی دستی که از قدرت است:
آنک بی باده کند جان مرا مست کجاست
و آنک بیرون کند از جان و دلم دست کجاست
و آنک سوگند خورم جز به سر او نخورم
و آنک سوگند من و توبه ام اشکست کجاست
همچنین پشه ای که نمرود را هلاک کرد. و امروز شاهد ویروس کرونا هستیم تا زمین طعم صلح را بار دیگر بچشد
یا هو
توانایی اعمال نفوذ بر دیگران بمنظور تغییر دادن رفتارهای آنان
پسوند " ات" آریایی و اوستاییست و در سانسکریت هم داریم مانند خوبیت و . . . در این واژه هم ، این پسوند عربی نیست و چیزی که میماند " قدر" است که با واژه خدا و god هم ریشه است
یعنی دارای خدایی
ناگفته نماند که god و خدا از یک ریشه ان
...
[مشاهده متن کامل]

خود واژه قدر در فرهود ( حقیقت ) گدر بوده است و خود اربها این واژه را قدر نوشته ولی گدر میخانند و همانتور ( همانطور ) که میدانید در زبان های آریایی سدا ها در مینوی واژگان هناینده ( تاثیرگذار ) نیستند
گدر =گد ( گاد، god ) ر ( پسوند نامساز )

توان، زور، قوت، قوه، نیرو، استطاعت، تاب، توانایی، طاقت، وسع، زبردستی، مقاومت، نیرومندی، هنگ، یارا، استیلا، اقتدار، تسلط، سلطه، تاثیر، نفوذ، انرژی، عظمت، کبریا
قدرت ( Power ) : [اصطلاح جامعه شناسی] قدرت توانایی انجام کاری خاص – تحقق عملیاتی و به طور کلی هر توان در انجام عمل را می رساند. این مفهوم با اندیشه نیرو – انرژی به کار آمده – توان جسمانی – ذهنی – ارادی – و یا اخلاقی پیوسته است .
...
[مشاهده متن کامل]

با بیانی جامعه شناسانه می توان گفت قدرت عبارت است از هر نیرو یا اقتدار فردی یا جمعی از این جهت که از توان مطیع خود ساختن دیگران – به اطاعت واداشتن آنان – و یا ایجاد آشتی بین خواستهای آنان برخوردار است.
قدرت توانایی افراد یا اعضای یک گروه برای دستیابی به هدفها یا پیشبرد منافع خود . قدرت یک جنبه فراگیر همه روابط انسانی است. بسیاری از ستیزه ها در جامعه برای قدرت است.
منبع https://rasekhoon. net

هم معنی : زور - نیرو - توانایی - مقاومت - انرژی
هم خانواده : قدر - قدرتمند - قدرت ها
نام پسر
نوع : پسرانه - عربی
یارا

زور نیرو
توانش
پسوند " ات" آریایی است و در سانسکریت هم داریم مانند خوبیت و . . . در این واژه هم ، این پسوند عربی نیست و چیزی که می ماند " قدر" است که شاید با واژه خدا یا god هم ریشه باشد
یعنی دارای خدایی
ناگفته نماند که god و خدا از یک ریشه ان

باید این واژه در زبان های دیگر ایرانی جستجو و. ریشه یابی شود، شاید در سنسکریت یا دیگرها باشد، زود نگوییم اربی ست
در پهلوی " پادیاوند " به معنای زور ، توانایی ، یارا و قدرت است.
پادیاوندگری = قدرت طلبی
پادیاوند رزمی = قدرت نظامی
بنیه
قدرة
عربی است و در زبان ایل عرب فارس هم به شکل قدره ، قدرة استعمال می شود.
به نظر حقیر قسمت قدرت به فارسی که به عربی ترجمه شده را اصلاح فرمائید و این قسمت را حذف کنید.
دست
این واژه عربی است و پارسی آن اینهاست:
ایسان ( اوستایی: ایسانَ )
یاتا ( اوستایی )
تِویش tevish ( اوستایی: تِویشی )
سِتین ( کردی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٣)

بپرس