[ویکی فقه] حتمیت حسابرسی (قرآن). حسابرسی همه انسان ها در روز قیامت قطعی بوده و زمان حسابرسی در حال نزدیک شدن به مردم است.
نزدیک بودن حسابرسی، در قیامت:•اقترب للناس حسابهم وهم فی غفلة معرضون «مردم را رسیدگی به حساب شان (در روز قیامت) نزدیک شده (نزدیک از نظر ربوبی و یا آنکه هر چه آمدنش مسلّم است نزدیک است) در حالی که آنها در غفلت (از آن حساب) به سر می برند و روگردانند.»این آیه یک هشدار نیرومند به عموم مردم است، هشداری تکان دهنده و بیدارکننده، خداوند سبحان می گوید: حساب مردم به آنها نزدیک شده، در حالی که در غفلت اند و روی گردانند (اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ ). عمل آنها نشان می دهد که این غفلت و بی خبری سراسر وجودشان را گرفته است، و گرنه چگونه ممکن است انسان ایمان به نزدیکی حساب، آن هم از حسابگری فوق العاده دقیق، داشته باشد و این چنین همه مسائل را سرسری بگیرد و آلوده هر گونه گناه باشد؟. کلمه اقترب تاکید بیشتری از قرب دارد، و اشاره به این است که این حساب بسیار نزدیک شده. تعبیر به ناس گر چه ظاهرا عموم مردم را شامل می شود و دلیل بر آن است که همگی در غفلت اند ولی بدون شک همیشه موقعی که سخن از توده مردم گفته می شود استثناهایی وجود دارد، و در اینجا گروه بیدار دلی را که همیشه در فکر حساب اند و برای آن آماده می شوند باید از این حکم مستثنی دانست. جالب این که می گوید حساب به مردم نزدیک شده، نه مردم به حساب، گویی حساب با سرعت به استقبال مردم می دود! ضمنا فرق میان غفلت و اعراض ممکن است از این نظر باشد که آنها از نزدیکی حساب غافلند، و این غفلت سبب می شود که از آیات حق اعراض کنند در حقیقت غفلت از حساب علت است، و اعراض از آیات حق معلول آن، و یا منظور اعراض از خود حساب و آمادگی برای پاسخگویی در آن دادگاه بزرگ است، یعنی چون غافلند خود را آماده نمی کنند و روی گردان می شوند. در اینجا این سؤال پیش می آید که نزدیک شدن حساب و قیامت به چه معنی است؟۱- بعضی گفته اند: منظور آن است که باقیمانده دنیا در برابر آنچه گذشته کم است، و به همین دلیل رستاخیز نزدیک خواهد بود (نزدیک نسبی) به خصوص اینکه از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده که فرمود: بعثت انا و الساعة کهاتین!: بعثت من و روز قیامت مانند این دو است! (اشاره به انگشت سبابه و وسطی که در کنار هم قرار دارند فرمود).۲- بعضی دیگر گفته اند: این تعبیر به خاطر بودن رستاخیز است، همانگونه که در ضرب المثل معروف عرب می خوانیم: کل ما هو آت قریب (هر چه قطعا می آید نزدیک است). در عین حال این دو تفسیر منافاتی با هم ندارند و ممکن است آیه اشاره به هر دو نکته باشد.۳- بعضی از مفسران مانند قرطبی این احتمال را نیز داده که حساب در اینجا اشاره به قیامت صغری یعنی مرگ است، زیرا به هنگام مرگ نیز قسمتی از محاسبه و جزای اعمال به انسان می رسد. ولی ظاهرا آیه فوق ناظر به قیامت کبری است.
قطعیت مرگ و معاد
•قل ان الموت الذی تفرون منه فانه ملـقیکم ثم تردون الی عــلم الغیب والشهـدة فینبئکم بما کنتم تعملون «بگو: بی تردید آن مرگی که از آن می گریزید با شما ملاقات خواهد کرد، سپس به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانده می شوید، پس شما را از آنچه (در دنیا) عمل می کردید آگاه خواهد نمود.»حرف فاء که در ابتدای جمله ( فَإِنَّهُ مُلاقِیکُمْ)، به جمله معنای جواب شرط می دهد، و در آن یهودیان را تهدید به آمدن مرگی می کند که از آمدنش کراهت دارند، برای اینکه از آن می ترسند که به وبال اعمال زشت شان گرفتار شوند. می فرماید: مرگ به زودی آنان را دیدار می کند، چه بخواهند و چه نخواهند، آن گاه به سوی پروردگارشان که با ستمکاری ها و دشمنی ها از زی بندگی اش خارج شده بودند، بر می گردند، و او به حقیقت اعمال آنان آگاه است، چه اعمال ظاهری شان، و چه پنهانی شان، برای اینکه او عالم به غیب و شهادت است، و به زودی ایشان را به حقیقت اعمال شان و آثار سوء آن که همان انواع عذاب ها است خبر خواهد داد.بنابراین، در آیه شریفه نخست به ایشان اعلام می کند که فرار از مرگ خطایی است که مرتکب می شوند، برای اینکه مرگ به زودی ایشان را در می یابد. و ثانیا اعلام می دارد که اگر از مرگ کراهت دارند، برای این است که از لقاء اللَّه کراهت دارند، و این هم خطای دومی است از ایشان، چون خواه ناخواه به سوی خدا برمی گردند، و خدا به حساب اعمال شان می رسد، و سزای بدیهای شان را می دهد. و ثالثا اعلام می دارد که هیچ یک از اعمال شان بر خدا پوشیده نیست، چه اعمال ظاهری شان و چه پنهانی، و مکر و نیرنگ شان جز به خودشان بر نمی گردد، چون او عالم به غیب و شهادت است. پس در آیه شریفه چند اشاره هست:۱- اول اشاره ای است به اینکه مرگ حق است و حتمی است، هم چنان که در جای دیگر فرموده: کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ. ۲- دوم اشاره می کند به اینکه برگشت به سوی خدا برای پس دادن حساب اعمال حق است، و در آن شکی نیست.۳- سوم اشاره دارد به اینکه به زودی به حقیقت اعمالی که کرده اند واقف گشته، تمامی اعمالشان بدون کم و کاست به ایشان برمی گردد.۴- چهارم اشاره دارد به اینکه چیزی از اعمال آنان بر خدای تعالی پوشیده نیست. و به خاطر اینکه به این معنا اشاره کرده باشد جمله" عالِمُ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ" را به جای کلمه اللَّه آورد، و گرنه می توانست بفرماید: ثم تردون الی اللَّه فینبئکم ... .
قطعیت محاسبه از نعمات
قطعی بودن حسابرسی، از نعمت های الهی، در قیامت:•ثم لتسـلن یومئذ عن النعیم «سپس شما در آن روز بی شک از بخشش و نعمت (خدا در دنیا) بازخواست خواهید شد.»از ظاهر سیاق بر می آید که خطاب باز خواست می شوید به عموم مردم است، بدان جهت که در بین آنان کسانی هستند که سرگرم به نعمت های پروردگار خود شده، از خود پروردگار بی خبر ماندند، تکاثر در نعمت از یاد صاحبان نعمت بی خبرشان کرده، آری توبیخ و تهدید این سوره به ظاهر متوجه طایفه خاصی نیست، بلکه متوجه عموم مردم است، ولی در واقع متوجه طایفه خاصی از ایشان است، و آن همان کسانی است که تکاثر از خدا بی خبرشان کرده. همچنین از ظاهر سیاق بر می آید که مراد از نعیم، مطلق نعمت ها است، یعنی هر چیزی که کلمه نعمت بر آن صادق باشد، پس هر انسانی از هر نعمتی که خدا به او داده بازخواست خواهد شد. برای اینکه نعمت یعنی هر چیزی که سازگار با زندگی و کمال منعم علیه است، و به نوعی خیر و منفعت او را تضمین می کند وقتی نعمت می شود که در موردی استعمالش کند که این استعمال سعادتی برای او باشد، و از آن سعادت سود ببرد، اما اگر در خلاف آن به کار ببرد، مثلا نعمت آب را در سوراخ گوش خود بریزد دیگر نعمت نیست چون آب سازگار با گوش نیست، هر چند که خودش فی نفسه نعمت است. پس استعمال این نعمت ها به طریق خداپسندانه که انسان را به غایت مطلوبش برساند همان طریقی است که آدمی را به غایت و هدف از خلقتش که همان اطاعت است می رساند، و استعمال آنها به طور دلخواه و بدون در نظر گرفتن اینکه این نعمت ها وسیله اند نه هدف، گمراهی و بریدن از هدف است، و این خود معصیت است، چون خدای سبحان به قضایی رد و تبدیل ناپذیر حکم کرده که انسان به سویش برگردد تا از عملش بازخواست نموده، به حساب اعمالش برسد، و بر طبق آن جزایش دهد، و عمل بنده که گفتیم به حسابش می رسند همان استعمال نعمت های الهی است، (اگر دروغ و تهمت و غیبت و مجامله و چه و چه است استعمال زبان است، که یکی از بزرگترین نعمت های او است، و اگر زنا و دزدی و قتل نفس است استعمال آلت تناسلی و استعمال دست و سایر جوارح است)، پس سؤال از عمل بنده سؤال از نعیم الهی است، که به چه صورت مصرفش کرد، آیا شکر نعمت را بجای آورد، و یا آن را کفران نمود؟ در جمله «لتسئلن» تاکید و مبالغه های پی در پی مثل لام و نون تاکید وجود دارد و این قطعیت حسابرسی را می رساند.
قطعیت حسابرسی افترائات
...
نزدیک بودن حسابرسی، در قیامت:•اقترب للناس حسابهم وهم فی غفلة معرضون «مردم را رسیدگی به حساب شان (در روز قیامت) نزدیک شده (نزدیک از نظر ربوبی و یا آنکه هر چه آمدنش مسلّم است نزدیک است) در حالی که آنها در غفلت (از آن حساب) به سر می برند و روگردانند.»این آیه یک هشدار نیرومند به عموم مردم است، هشداری تکان دهنده و بیدارکننده، خداوند سبحان می گوید: حساب مردم به آنها نزدیک شده، در حالی که در غفلت اند و روی گردانند (اقْتَرَبَ لِلنَّاسِ حِسابُهُمْ وَ هُمْ فِی غَفْلَةٍ مُعْرِضُونَ ). عمل آنها نشان می دهد که این غفلت و بی خبری سراسر وجودشان را گرفته است، و گرنه چگونه ممکن است انسان ایمان به نزدیکی حساب، آن هم از حسابگری فوق العاده دقیق، داشته باشد و این چنین همه مسائل را سرسری بگیرد و آلوده هر گونه گناه باشد؟. کلمه اقترب تاکید بیشتری از قرب دارد، و اشاره به این است که این حساب بسیار نزدیک شده. تعبیر به ناس گر چه ظاهرا عموم مردم را شامل می شود و دلیل بر آن است که همگی در غفلت اند ولی بدون شک همیشه موقعی که سخن از توده مردم گفته می شود استثناهایی وجود دارد، و در اینجا گروه بیدار دلی را که همیشه در فکر حساب اند و برای آن آماده می شوند باید از این حکم مستثنی دانست. جالب این که می گوید حساب به مردم نزدیک شده، نه مردم به حساب، گویی حساب با سرعت به استقبال مردم می دود! ضمنا فرق میان غفلت و اعراض ممکن است از این نظر باشد که آنها از نزدیکی حساب غافلند، و این غفلت سبب می شود که از آیات حق اعراض کنند در حقیقت غفلت از حساب علت است، و اعراض از آیات حق معلول آن، و یا منظور اعراض از خود حساب و آمادگی برای پاسخگویی در آن دادگاه بزرگ است، یعنی چون غافلند خود را آماده نمی کنند و روی گردان می شوند. در اینجا این سؤال پیش می آید که نزدیک شدن حساب و قیامت به چه معنی است؟۱- بعضی گفته اند: منظور آن است که باقیمانده دنیا در برابر آنچه گذشته کم است، و به همین دلیل رستاخیز نزدیک خواهد بود (نزدیک نسبی) به خصوص اینکه از پیامبر اسلام (صلی الله علیه وآله وسلم) نقل شده که فرمود: بعثت انا و الساعة کهاتین!: بعثت من و روز قیامت مانند این دو است! (اشاره به انگشت سبابه و وسطی که در کنار هم قرار دارند فرمود).۲- بعضی دیگر گفته اند: این تعبیر به خاطر بودن رستاخیز است، همانگونه که در ضرب المثل معروف عرب می خوانیم: کل ما هو آت قریب (هر چه قطعا می آید نزدیک است). در عین حال این دو تفسیر منافاتی با هم ندارند و ممکن است آیه اشاره به هر دو نکته باشد.۳- بعضی از مفسران مانند قرطبی این احتمال را نیز داده که حساب در اینجا اشاره به قیامت صغری یعنی مرگ است، زیرا به هنگام مرگ نیز قسمتی از محاسبه و جزای اعمال به انسان می رسد. ولی ظاهرا آیه فوق ناظر به قیامت کبری است.
قطعیت مرگ و معاد
•قل ان الموت الذی تفرون منه فانه ملـقیکم ثم تردون الی عــلم الغیب والشهـدة فینبئکم بما کنتم تعملون «بگو: بی تردید آن مرگی که از آن می گریزید با شما ملاقات خواهد کرد، سپس به سوی دانای نهان و آشکار بازگردانده می شوید، پس شما را از آنچه (در دنیا) عمل می کردید آگاه خواهد نمود.»حرف فاء که در ابتدای جمله ( فَإِنَّهُ مُلاقِیکُمْ)، به جمله معنای جواب شرط می دهد، و در آن یهودیان را تهدید به آمدن مرگی می کند که از آمدنش کراهت دارند، برای اینکه از آن می ترسند که به وبال اعمال زشت شان گرفتار شوند. می فرماید: مرگ به زودی آنان را دیدار می کند، چه بخواهند و چه نخواهند، آن گاه به سوی پروردگارشان که با ستمکاری ها و دشمنی ها از زی بندگی اش خارج شده بودند، بر می گردند، و او به حقیقت اعمال آنان آگاه است، چه اعمال ظاهری شان، و چه پنهانی شان، برای اینکه او عالم به غیب و شهادت است، و به زودی ایشان را به حقیقت اعمال شان و آثار سوء آن که همان انواع عذاب ها است خبر خواهد داد.بنابراین، در آیه شریفه نخست به ایشان اعلام می کند که فرار از مرگ خطایی است که مرتکب می شوند، برای اینکه مرگ به زودی ایشان را در می یابد. و ثانیا اعلام می دارد که اگر از مرگ کراهت دارند، برای این است که از لقاء اللَّه کراهت دارند، و این هم خطای دومی است از ایشان، چون خواه ناخواه به سوی خدا برمی گردند، و خدا به حساب اعمال شان می رسد، و سزای بدیهای شان را می دهد. و ثالثا اعلام می دارد که هیچ یک از اعمال شان بر خدا پوشیده نیست، چه اعمال ظاهری شان و چه پنهانی، و مکر و نیرنگ شان جز به خودشان بر نمی گردد، چون او عالم به غیب و شهادت است. پس در آیه شریفه چند اشاره هست:۱- اول اشاره ای است به اینکه مرگ حق است و حتمی است، هم چنان که در جای دیگر فرموده: کُلُّ نَفْسٍ ذائِقَةُ الْمَوْتِ. ۲- دوم اشاره می کند به اینکه برگشت به سوی خدا برای پس دادن حساب اعمال حق است، و در آن شکی نیست.۳- سوم اشاره دارد به اینکه به زودی به حقیقت اعمالی که کرده اند واقف گشته، تمامی اعمالشان بدون کم و کاست به ایشان برمی گردد.۴- چهارم اشاره دارد به اینکه چیزی از اعمال آنان بر خدای تعالی پوشیده نیست. و به خاطر اینکه به این معنا اشاره کرده باشد جمله" عالِمُ الْغَیبِ وَ الشَّهادَةِ" را به جای کلمه اللَّه آورد، و گرنه می توانست بفرماید: ثم تردون الی اللَّه فینبئکم ... .
قطعیت محاسبه از نعمات
قطعی بودن حسابرسی، از نعمت های الهی، در قیامت:•ثم لتسـلن یومئذ عن النعیم «سپس شما در آن روز بی شک از بخشش و نعمت (خدا در دنیا) بازخواست خواهید شد.»از ظاهر سیاق بر می آید که خطاب باز خواست می شوید به عموم مردم است، بدان جهت که در بین آنان کسانی هستند که سرگرم به نعمت های پروردگار خود شده، از خود پروردگار بی خبر ماندند، تکاثر در نعمت از یاد صاحبان نعمت بی خبرشان کرده، آری توبیخ و تهدید این سوره به ظاهر متوجه طایفه خاصی نیست، بلکه متوجه عموم مردم است، ولی در واقع متوجه طایفه خاصی از ایشان است، و آن همان کسانی است که تکاثر از خدا بی خبرشان کرده. همچنین از ظاهر سیاق بر می آید که مراد از نعیم، مطلق نعمت ها است، یعنی هر چیزی که کلمه نعمت بر آن صادق باشد، پس هر انسانی از هر نعمتی که خدا به او داده بازخواست خواهد شد. برای اینکه نعمت یعنی هر چیزی که سازگار با زندگی و کمال منعم علیه است، و به نوعی خیر و منفعت او را تضمین می کند وقتی نعمت می شود که در موردی استعمالش کند که این استعمال سعادتی برای او باشد، و از آن سعادت سود ببرد، اما اگر در خلاف آن به کار ببرد، مثلا نعمت آب را در سوراخ گوش خود بریزد دیگر نعمت نیست چون آب سازگار با گوش نیست، هر چند که خودش فی نفسه نعمت است. پس استعمال این نعمت ها به طریق خداپسندانه که انسان را به غایت مطلوبش برساند همان طریقی است که آدمی را به غایت و هدف از خلقتش که همان اطاعت است می رساند، و استعمال آنها به طور دلخواه و بدون در نظر گرفتن اینکه این نعمت ها وسیله اند نه هدف، گمراهی و بریدن از هدف است، و این خود معصیت است، چون خدای سبحان به قضایی رد و تبدیل ناپذیر حکم کرده که انسان به سویش برگردد تا از عملش بازخواست نموده، به حساب اعمالش برسد، و بر طبق آن جزایش دهد، و عمل بنده که گفتیم به حسابش می رسند همان استعمال نعمت های الهی است، (اگر دروغ و تهمت و غیبت و مجامله و چه و چه است استعمال زبان است، که یکی از بزرگترین نعمت های او است، و اگر زنا و دزدی و قتل نفس است استعمال آلت تناسلی و استعمال دست و سایر جوارح است)، پس سؤال از عمل بنده سؤال از نعیم الهی است، که به چه صورت مصرفش کرد، آیا شکر نعمت را بجای آورد، و یا آن را کفران نمود؟ در جمله «لتسئلن» تاکید و مبالغه های پی در پی مثل لام و نون تاکید وجود دارد و این قطعیت حسابرسی را می رساند.
قطعیت حسابرسی افترائات
...
wikifeqh: حتمیت_حسابرسی_(قرآن)