قیامت صغری

لغت نامه دهخدا

قیامت صغری. [ م َ ت ِ ص ُ را ] ( ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) عبارت از عالم موت است که هر کس را بعد از مرگ به انفراده لاحق میشود بمنطوق حدیث نبوی : من مات فقد قامت قیامته ؛ یعنی هر کس که بمیرد قیامتش برپا میشود و این مقابل قیامت کبری است. ( آنندراج ). قیامت صغری عبارت از موت ارادی است. ( تعریفات ). رجوع به قیامت و قیامت کبری شود.

فرهنگ فارسی

عبارت از عالم موت است که هر کس را بعد از مرگ بانفراده لاحق میشود بمنطوق حدیث نبوی : من مات فقد قامت قیامته یعنی هر کس که بمیرد قیامتش بر پا میشود و این مقابل قیامت کبری است .

دانشنامه اسلامی

[ویکی شیعه] قیامت صغری فاصله زمانی بین مرگ تا قیامت کبری است.
برخی از متکلمان، با استناد به این حدیث پیامبر اسلام «اذا مات الانسان قامت قیامته»؛ «هروقت انسانی بمیرد قیامتش بر پا می شود.» معتقدند برای هر انسانی دو قیامت وجود دارد: قیامت صغری و قیامت کبری. قیامت صغرای هر شخص با مرگ او شروع می شود و تا زمان برپایی قیامت کبری ادامه دارد. در برخی از کتاب های اعتقادی نیز از تعبیر «قیامت صغری» به جای برزخ استفاده شده است.
طبق آیات قرآن کریم، زمان قیامت کبری نامشخص است و فقط خداوند از آن خبر دارد، فیض کاشانی می گوید با مرگ همه انسان ها، قیامت صغری به پایان می رسد و قیامت کبری آغاز می گردد؛ ولی اینکه چه زمانی همه انسان ها می میرند را تنها خدا می داند. بر اساس روایات اسلامی، قیامت صغری مخصوص انسان ها است؛ ولی در قیامت کبری، همه موجودات حاضر خواهند بود.

دانشنامه آزاد فارسی

قیامت صُغری
اصطلاحی دینی و عرفانی. این اصطلاح با چند معنا و فحوای مختلف در متون عرفانی به کار رفته است. شایع ترین این کاربردها، رسیدن سالک به مقام فناء است. در مقابل این اصطلاح، اصطلاح قیامت کبری به منزلۀ وصول او به مرتبۀ بقاء قرار دارد. در کاربردی دیگر، ابتدای وادیِ طلب، یا ابتدای یقظه، یا ابتدای سلوک را قیامت صغری خوانده اند. استعداد ذاتیِ سالک از عوامل بسیار مهم برای وصول او به این مرحله و نیز خروج از آن است. در معارف دینی، براساس روایتی از پیامبر اکرم (ص)، که فرموده اند هرکس بمیرد قیامت او برپا می شود، از مرگ به عنوان قیامت صغری نام برده شده است.

پیشنهاد کاربران

پیام اصل جاودانه بودن زندگی به عنوان بر ترین هدیه توسط بنیانگذاران ادیان توحیدی - ابراهیمی و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع این سه دین برای انسان به ارمغان آورده نشده است بلکه توسط خردمندان گم نام میترائی و خردمندان گم نام هندو در سرزمین های ایران و هند در اعصار دور دست تاریخ قبل از پیدایش خطوط میخی سه گانه توسط اقوام فارسی زبان سومری و ایلامی و قوم اُگاریتی در شمال غربی سرزمین شام و خط هیروگلیف مصریان و چند هزار سال قبل از عصر ودا های چهارگانه و نوشته شده در هندوستان و چند هزار سال قبل از عصر پیدایش اوستای نوشتاری و پادشاهان پیشدادی و کیانی در سرزمین ایران . سمبل یا علامت و نشان گردونه مهر خردمندان گم نام میترائی و گردونه یا چرخه تولد و مرگ خردمندان گم نام هندو و دو سمبل یا دو علامت و یا دو نشان کوچکتر چلیپا و سواستیکا یا صلیب شکسته ( در اصل غلابی شکل ) روی آن دو گردونه اشاره به این دو حقیقت ژرف و علمی داشته و دارند :
...
[مشاهده متن کامل]

الف - زندگی و عشق انسانی بصورت خطی و پیوسته ( یعنی یک بار تولد یافتن و دیگر نه مردن ) جاودانه نمی باشد بلکه منقطع و ناپیوسته و دایره وار و پشت سر هم و در طول همدیگر به شکل وادی به وادی یا منزل به منزل یا پله به پله و یا ایستگاه به ایستگاه.
ب - هر فرد انسانی چه زن و چه مرد ( چه میترا و وارونه MW و چه شیوا و شاکتی SS ) حداقل دارای دو جنبه یا دو بُعد انسانی می باشد؛ هم مرد و هم زن روی همدیگر یکی اصلی و عینی و آشکار و تجربی و پدیدار شده ( فنومن ) و دیگری فرعی و پنهانی و غیر آشکار و غیر تجربی ( به استثنای میل جنسی فرعی در پشت پرده میل جنسی اصلی ) و پدیدار نشده و سایه وار ( نوومنی : یکی از نُه من ها ) .
ایده درخشان و رهایی بخش بودا ( بود ده ) این بوده است که شرح و توضیح و تبیین و توجیه چرخه تولد و مرگ را توسط پیشینیان خردمند هندوی خویش از طریق گردش حلول روان یا تناسخ با قاطعیت تمام رد و باطل اعلام نموده و چرخش آنرا فقط در چارچوب زنجیره علت و معلول مادی مقدور و امکان پذیر دانسته است. اما پیشنهاد راه هشت خطی یا هشت مسیره مراقبتی ( یوگای فکری ) وی در جهت پیاده شدن از این چرخه قبل از موعد مقرر و رسیدن به حالت نیروانا ( نَی روانه ) یا آرامش کامل ، یقینن و مطمئنن خیالی - اوهامی می باشد به این معنا که پیاده شدن از این چرخه یا گردونه در عمل بطور مطلق محال و غیر ممکن می باشد. لذا سعی و کوشش متفکرین و اندیشمندان ( که بهتر است بگویم خیالپردازان و وهم گرایان ) بعد از بودا تاکنون بخصوص متکلمین و مفسرین و حکیمان و عارفان مسلمان و ایرانی در رد تناسخ هیچ ثمره مفید دیگری نداشته است غیر از ثمره منفی تلف نمودن انرژی حسی و فکری و خیالی و وقت و عمر و زندگی خود و پیروان کلام شفاهی و کتبی خویش. آن حضرات قدیمی و این حضرات امروزی و پیرو و ره رو راه آن حضرات قدیمی تاکنون نتوانسته و نمی توانند بین یک رویداد واقعی یا یک پدیده طبیعی از یک طرف و شرح و توضیح آن توسط فهم و عقل و زبان انسان فرق و تمیز قائل شوند و اگر شرح و توضیح و یا تبیین و توجیه آن رویداد واقعی یا پدیده طبیعی اشتباه و اواهمی و باطل بود، خود آن واقعه را هم باطل نپندارند.
باور به قیامت صغرای انفرادی بعد از مرگ و قیامت کبرای جمعی در پایان دنیا در دین اسلام ( صرف نظر از باور دو دین دیگر توحیدی یعنی یهودیت و مسیحیت ) از یک طرف و باور به قبض یا جدایی روح بطور دائم از کالبد به اصطلاح مادی و صعود و معراج آن به عالم میانی تحت عنوان برزخ و الحاق مجدد آن در قیامت کبرا از طرف دیگر ، لازم و ملزوم همدیگر می باشند و یکی از این دو باور بدون دیگری بی معنی و در عمل بدون کاربرد مفید خواهد بود. لذا آنانیکه به این دو قیامت ایمان و باور دارند، باید حداقل بتوانند پدیده جدایی روح از بدن را در عمل ثابت نمایند. نه اینکه فقط بگویند : روح امر پروردگار پیامبر دین اسلام می باشد و علم شما به آن اندک است بلکه بگویند : علم خود وی یعنی محمد مانند موسا و ایسا به آن بسیار ناچیز و اندک و غیر مفید بوده است. اگر این باورمندان موئمن و ایمان دار یک روزی در آینده بتوانند عبارت یا جمله زیر را بر زبان جاری نمایند و به آن باور بیاورند، آنگاه می توان مطمئن بود و یقین داشت که در حال بیدار شدن اند از خواب ژرف تاریخی چندین و چند هزار ساله از عصر و عهد رنگین کمان نوآه ( نوح ) و مِکّای آبراهام ( ابراهیم ) گرفته تا عهد ید بیضای موسا ( موسی ) و معجزه زنده نمودن مردگان و از قبر بیرون کشیدن لازاروس توسط ایسا ( عیسی ) و معجزه شق القمر توسط انگشت مبارک محمد و روئیت سماوات سبع ( که گویا قبلا راز آنها به ابراهیم فاش گردیده بوده باشد ) بهمراه جبرئیل ( در اصل: گبری ایل ) سوار بر اسب براق در طی خواب و روئیای معراج توسط آن بزگوار تاکنون :
نه تنها روح بلکه ماده هم به یک سهم مساوی با آن امر خداوند متعال می باشد و نه امر ابلیس و شیطان و یا اهریمن .

قیامت یعنی بلند شدن و صغری یعنی کوچک. حال سوال این است که پس مردن کالبد یا تن یا بدن بطور کامل ، چه چیزی از آن بر می خیزد یا بلند میشود ؟ قوم عرب ( در اصل : آرب بصورت مفرد و آراب به شکل جمع ) قبل از تولد پیامبر اسلام در سرزمین حجاز از طریق تبلیغ و ترویج دین موسا و دین ایسا با بینش و باور این دو دین و بخصوص مسیحیت به قبض یا جدایی روح از بدن و برپایی قیامت بزرگ در آخر زمان و پایان دنیا و دمیده شدن در صور یا شیپور دو بار توسط یک فرشته تحت نام ایسرافیل ( فیل ایس را ) و بر پایی دادگاه عدل الاهی آشنایی پیدا کرده اند و سوال آنان این بوده است که اگر حقیقتن پس از مرگ های انفرادی در این دنیا ، روح از بدن جدا می شود پس تا برپائی قیامت بزرگ که دسته جمعی یعنی برای همه گان خواهد بود، آنگاه روح افراد فوت شده یا مردگان به کجا می رود و تا آن زمان چه کار می کند؟ در ادیان یهودیت و مسیحیت پاسخ روشنی به این سوال نه در آن عصر وجود داشته است و نه در عصر امروز دارد . به بیانی دیگر اینکه در این دو دین که ریشه دین اسلام در آنهاست و هرسه دین دارای دو داستان بنیادی و مشترک می باشند؛ یکی داستان آفرینش شش روزه جهان و دیگری آدم و حوا ، هیچ خبری از عالم میانی تحت عنوان برزخ در دست نبوده و نیست. این سوال بطور جدی در آن زمان بصورت یک مسئله لاینحل وجود داشته و پیشنهاد پیامبر اسلام در حل آن مسئله یعنی ارائه ادامه زندگی روح در عالم برزخ و دریافت پاداش های بهشتی و عذاب های جهنمی هر دو بطور موقت بر اساس اعمال نیک و بد دنیوی تا فرا رسیدن زمان برپایی قیامت یا رستاخیز بزرگ و بر انگیختگی از قبور، برای شنوندگان موافق یک ایده راهایی بخش و برای مخالفین ملال آور بوده است. این سوال هم شاید در آن زمان مطرح بوده باشد که چرا در طی قیامت صغرا یا خیزش و برپایی کوچک، بدن ها از قبر برانگیخته نمی شوند؟
...
[مشاهده متن کامل]

در محتوای کتب این سه دین هیچ تصور روشنی از مبداء در دست نمی باشد غیر از دو داستان بنیادی و مشترک اشاره شده در بالا که دو افسانه تخیلی و توهمی بیش نمی باشند و محتوای آنها از طرف خداوند متعال و در قالب وحی به گوش سر سرایندگان آن ابلاغ نگردیده است، چه رسد به تصور های روشن در مورد زندگی انسان بعد از مرگ و در پایان راه و سفر. ریشه کلیه ابهامات و اوهامات و خرافات انبوه و موجود در معارف وحیانی و حدیثی و روائی این سه دین در همان دو افسانه می باشد و نباید در جای دیگری جستجو یا ریشه یابی شوند. بهترین راه حل کلیه مسائل این سه دین و ختم آنها می تواند بینش و باور نوین زیر باشد:
خداوند متعال ( البته خدای حقیقی و واقعی و مطلق بیکران علمی و نه خدای آئینی و دینی که فقط یک لفظ یا واژه و یا کلمه در زبان و ادبیات و یک مفهوم و یک ایده انتزاعی در فهم و عقل یا خرد محض انسان از باستان تاکنون بیش نبوده و نمی باشد ) در طول تاریخ پیدایش انسان روی کره زمین تاکنون هیچ انسان هایی را در بین اقوام یهود و عرب و عجم و هیچ قوم دیگری تحت عناوین سوشیان و شفابخش و منجی و ناجی و نبی و رابی و پسر و رسول و ولی و والی و هر گونه عنوان دیگری برای تربیت و هدایت معنوی بشر انتخاب و اعزام و ارسال ننموده و در گوش سر هیچ انسانی یک جمله یا جملاتی را تحت عنوان آیه و آیات نجوا و زمزمه نکرده است چه بطور مستقیم و بدون واسطه و چه غیر مستقیم یا باواسطه. شریعت راستین و حقیقی و واقعی خداوند متعال هرگز آئین و دین و مذهب و ایدئولوژی و فرقه و حلقه نبوده و نمی باشد بلکه علم و در راس آن علوم طبیعی و تجربی و ریاضی هم محض و هم کاربردی بهمراه فن آوری های مفید صنعتی و خلاقیت های مدرن هنری. آئین یکتا پرستی هیچ چیز دیگری نمی باشد غیر از فرزند راستین و وارث بر حق و ادامه دهنده راه و کمال نهائی جمیع آئین های بت پرستی و لذا بزرگترین سد و مانع باز دارنده بر سر راه و در پیش روی رشد و نمّو و بلوغ قوای ادراکی فهم و عقل پیروان ادیان و کند کننده احساسات و عواطف و افکار و خیالات آنان و در عوض تقویت کننده اوهامات و ابهامات و خرافات بین آنان و محکم کننده پایه های اقتدار دینی بر سر و گردن و دوش و گرده و هستی و وجود آنان.

سلسله وقوع قیامت ها به زبان دینی و زنجیره وقوع مه بانگ ها به زبان علمی. پس از وقوع هر قیامت یا هر مه بانگ، یکی از عوالم هفتگانه بهمراه آسمان و زمین خاص و ویژه خویش و یا یکی از سامان ها یا نظم های کلی و
...
[مشاهده متن کامل]
هفتگانه کیهانی در یک مرتبه و درجه تکاملی به ظهور و پیدایش و کثرت می رسد و عمر کلی و کیهانی خود را سپری می نماید و محتوای کیهان در آخرین لحظات فاز انقباض در مرکز به دمای محض و بسیار داغ و چگال و سنگین تبدیل می شود و الا آخر تا در پایان این راه و سفر بسیار طولانی یعنی در معاد پس از وقوع قیامت کبرا ( به زبان دینی ) و یا پس از وقوع آخرین آخرین مه بانگ ( به زبان علمی ) همان نظام احسن و اشرف مبدئی و ازلی و ابدی دوباره و بطور قیام الساعه یعنی بطور آنی و یکباره از نو به ظهور و پیدایش و کثرت می رسد و زندگی بهشتی طولانی مدت درون آن در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی مجددا از نو آغاز می گردد. برای محاسبه تعداد حلقه های اصلی این زنجیره که هرکدام از هفت حلقه آفریده شده اند، می توان طول زمان سفر بین مبداء و معاد را بر طول عمر کلی محتوای کیهان یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی و وقوع دو قیامت یا دو مه بانگ متوالی ، تقسیم نمود. از طریق این محاسبه نه تنها تعداد حلقه ها بلکه تعداد نظم ها و حیات های دنیوی و تعداد ظهورات و پیدایش های متوالی سامان ها یا نظم های هفتگانه و یا عوالم هفتگانه بهمراه آسمان ها و زمین های هفتگانه و تعداد کلیه مراتب و درجات تکاملی محتوای کیهان در طول سفر بین دو سر حد ؛ یکی نهایت نقصان و دیگری نهایت کمال با یک محاسبه ساده تعیین خواهند شد و کلیه اوهامات و ابهامات و خرافات انبوه موجود و انبار شده در معارف دینی رفع و ریشه کن خواهند گردید. این دنیایی که در آن زندگی می کنیم همیشه در قدم های هشتم یعنی وقوع قیامت ها یا مه بانگ هشتم بر اساس فاکتور 8n تکرار خواهد گردید و شش عالم دیگر هم بر اساس همین فاکتور. n برابر است با اعداد صحیح و طبیعی از یک تا یک حد معین که در حال حاظر فقط خداوند متعال به مقدار آن علم و آگاهی کامل دارد، اما انسان علمی ( و نه انسان دینی ) در آینده موفق به کشف و تعیین آن خواهد گردید. عوالم هفتگانه در محتوای هر کدام از کیهان ها یا جهان های متناهی و موازی و مساوی و بیشمار بطور یکسان و برابر در طول این راه و سفر همیشه در فواصل زمانی کاملا معین و از پیش تعیین شده یعنی همیشه برابر با طول عمر کلی یا دهر کیهانی با نظمی مطلق و هرکدام به ترتیب و نوبه خاص و ویژه خویش پشت سر هم به ظهور و پیدایش و کثرت می رسند و عمر خود را سپری می نمایند ، اما هرکدام در نوع خاص و ویژه خویش همیشه در فواصل زمانی مساوی با هفت برابر طول عمر کلی کیهان به ظهور و پیدایش می رسند و عمر شان سپری می شود. معنای این سخن این است که طول زمانی خواب ژرف و شیرین مرگ پس از مرگ برای هر فرد انسانی در اعصار مختلف و زندگی روئیای در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی بهشتی ، در طول سفر تا رسیدن به حالت معاد همیشه مساوی با هفت برابر عمر کیهان خواهد بود. فرض کنیم که طول عمر کلی کیهان یعنی فاصله زمانی بین دو وحدت دمایی و وقوع دو قیامت یا دو مه بانگ متوالی برابر باشد با ۹۰ میلیارد سال، آنگاه طول خواب ژرف و شیرین مرگ و طول زندگی روئیائی در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی بهشتی به موازات آن هردو برابر با ۶۳۰ میلیارد سال و آنهم نه یک بار بلکه به اندازه تعداد حلقه های اصلی زنجیره وقوع قیامت ها یا مه بانگ ها بین مبداء و معاد و پس از آن بین معاد های متوالی و بیشمار خواهد بود. در معاد کلیه اسماء و صفات کیهانی خداوند متعال یکباره به ظهور و پیدایش خواهند رسید و باطن وی بطور کامل آشکار خواهد گردید، بدون اینکه یک اسم و یا یک صفت پنهان باقی بماند و آنهم هرکدام از اسم ها و صفت ها در برترین مرتبه و درجه تکاملی از قوه به فعلیت در خواهند آمد و کلیه مراتب و درجات پایینی فقط در طول سفر پشت سر هم به ظهور می رسند و محو میگردند. نتیجه اینکه مبداء و معاد دینی پر است از اوهامات و ابهامات و ظلمت و تاریکی. به عنوان مثال قیامت صغری در طول سفر تنها یکی نیست بلکه به تعداد حلقه های زنجیره و یا به تعداد زندگی های دنیوی و یا به تعداد مراتب و درجات تکاملی . لذا قیامت صغرای دینی چیز دیگری نیست غیر زندگی روئیائی نفس مجرد در سطح کمال ایده آل خوبی و زیبایی بهشتی به موازات خواب ژرف و شیرین مرگ، و طوریکه در بالا اشاره شد، طول آن همیشه مساوی با هفت برابر عمر کیهان خواهد بود. اشتباه معارف وحیانی و حدیثی و روائی دینی این است که به عوالم ثلاثه دنیوی و برزخی و اُخروی و فقط یک زندگی دنیوی و یک میل و سرنوشت جنسی و یک من یا خود و یا یک نفس مجرد برای هرکدام از افراد انسانی باور دارند . و حتا نفس مجرد را گاهی اوقات با جسم و روح ( ملاصدرا : نفس از لحاظ حدوث جسمانی و از لحاظ بقاء روحانی است ) و گاهی آنر با روان و گاهی با جان و حتا گاهی باعقل ( ابن سینا : نفس از لحاظ حدوث جسمانی و از لحاظ بقاء عقلانی ست ) متراف و معادل و هم معنا یا یکی پنداشته و می پندارند و هنوز به حقیقت داشتن کاتِ گوری های پنجگانه امیال و سرنوشت های جنسی و کاتگوری های دهگانه نفسانی افراد انسانی مشتمل بر پنج نفس مردانه و پنج نفس زنانه پی نبرده اند. اشتباه بنیادی و جبران ناپذیر متفکرین و اندیشمندان دینی این است که محتوای کتاب های دینی خودرا کلام ابلاغ شده خداوند متعال در قالب وحی به گوش سر بنیانگذاران و مخترعین یوغ های سنگین و سبک شرایع دینی تحت عنوان انبیاء و اولیاء الاهی ( الهی ) می پندارند. و بخصوص متفکرین و اندیشمندان مسلمان ایرانی هنوز نمی دانند که آیه توحید و شهادت " لا اله الا الله. . . . " به معنای خدای دیگری غیر از خدا وجود ندارد، نبوده و نمی باشد بلکه معنای آن در اصل و ریشه یعنی از دیدگاه و زبان خود پیامبر اسلام به عنوان سرچشمه و منبع بیان کننده این آیه به شکل زیر بوده است : نه اله بلکه الله.

بپرس