ناحسابناحقناحیهناحیه ء کلیسایی زیر نفوذ اسقف اعظمناحیه استواییناحیه ای شدنناحیه ای که کشور بیگانه دور انرا گرفته باشدناحیه محصورناحیه کمرناخالصناخداناخرسند کردنناخرسندیناخشنود کردنناخشنودیناخنناخن انگشت پاناخنک زدنناخواستهناخواناناخواندهناخوانده وارد شدنناخواهریناخود اگاهانهناخوداگاهناخودخواهناخوردنیناخوشناخوش کردنناخوشایندناخوشیناخوشی اورناخوشی جگرناداننادانینادخترینادرنادر گیرنادرستنادرستینادم شدننادیده پنداشتننادیده گرفتننادیده گرفتهنار سنگناراحتناراحت بودنناراحت شدناراحت کرد او راناراحت کردن