ناخوش کردن

لغت نامه دهخدا

ناخوش کردن. [ خَش ْ یا خُش ْ ک َ دَ ] ( مص مرکب ) ناگوار ساختن. تباه کردن :
بکوشد ز بهر درم پنج و شش
که ناخوش کند بر دلش روز خوش.
فردوسی.
مگر سیستان را پر آتش کنیم
بر ایشان شب و روز ناخوش کنیم.
فردوسی.

فرهنگ فارسی

( مصدر ) تباه کردن ناگوارساختن : بکوشد زبهر درم پنج و شش که ناخوش کند بر دلش روز خوش . ( شا ) مقابل خوش کردن .

مترادف ها

sicken (فعل)
مریض شدن، مریض کردن، بیمار کردن، ناخوش کردن

فارسی به عربی

امرض

پیشنهاد کاربران

بپرس