نادرستی

/nAdorosti/

مترادف نادرستی: تباهی، تقلب، سقم، فساد، کذب، اعوجاج، کژی، ناراستی، ناهمواری

متضاد نادرستی: درستی

معنی انگلیسی:
foul play, cheat, crookedness, dishonesty, fix, hocus-pocus, inaccuracy, indirection, inexactitude, knavery, mendacity, shadiness, unsoundness, incorrectness, skulduggery, skullduggery

لغت نامه دهخدا

نادرستی. [ دُ رُ ] ( حامص مرکب ) ناراستی. ( ناظم الاطباء ). کجی. اعوجاج. عوج. || کذب. ناراستی. دروغ. || بیماری. سقم. || ناحقی. بطلان. || تقلب. عدم امانت. دزدی. خیانت. ناپاکی. دغلی. دغابازی. کژی. دغائی. || ناقصی. ( ناظم الاطباء ). نقص.

فرهنگ فارسی

۱- ناراستی کجی اعوجاج . ۲ - دروغ کذب . ۳ - بیماری مرض . ۴ - نقص ناقصی . ۵ - ناحقی بطلان . ۶ - تقلب عدم امانت خیانت مقابل درستی .
ناراستی کجی .

فرهنگ عمید

۱. نادرست بودن.
۲. ناراستی، تقلب، خیانت.

مترادف ها

cross (اسم)
حد وسط، خاج، صلیب، چلیپا، اختلاف، نا درستی

fault (اسم)
چینه، گناه، اشتباه، عیب، نقص، خطا، تقصیر، نا درستی، کاستی، گسله، شکست زمین، حرج

improbity (اسم)
ناپاکی، نا درستی، ناراستی، بی دیانتی

dishonesty (اسم)
نا درستی، عدم امانت

inaccuracy (اسم)
غلط، اشتباه، نا درستی، عدم دقت، عدم صحت، چیز ناصحیح و غلط

incompetence (اسم)
نقص، نا درستی، عدم صلاحیت، نارسایی، بی کفایتی، نااشنایی

incompetency (اسم)
نقص، نا درستی، ناشایستگی، عدم صلاحیت، نارسایی، بی کفایتی

indecorum (اسم)
نا درستی، بی نزاکتی، عدم رعایت ایین معاشرت

inequity (اسم)
نا درستی، خلاف موازین انصاف، بی عدالتی، بی انصافی

فارسی به عربی

تضلیل , خطا
لاانصاف

پیشنهاد کاربران

بپرس