⬆
برای انتخاب دیکشنری یا لغتنامه، اینجا را کلیک کنید.
< مترجم
زینب زرمسلک
مترجم زبان انگلیسی و عربی، ویراستار، شاعر
فهرست واژه ها و پیشنهادهای نوشته شده
واژه
نوشتار
1
own the bat
فرمان را به دست گرفتن، غالب/ چیره شدن
١٤٠٠/٠١/٢٨
0
|
0
2
Before Project
قبل/ پیش از پروژه
١٤٠٠/٠١/٢٠
4
|
0
3
Direction
(علاوه بر کلیه معانی ذکر شده) راهبری
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
4
Work Package Exception Plan
برنامه مورد خاص/ استثنای بسته کاری
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
5
Work Package Plan
برنامه بسته کاری
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
6
Execution Manager Mandate
حکم مدیر اجرایی
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
7
Work Package Baseline
برنامه مبنای بسته کاری
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
8
Stage Exception Plan
برنامه مورد خاص/ استثنای مرحله
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
9
Stage Plan
برنامه مرحله
١٤٠٠/٠١/٢٠
4
|
0
10
Project Baseline
برنامه مبنای پروژه
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
11
Stage Baseline
برنامه مبنای مرحله
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
12
Project Exception Plan
برنامه مورد خاص/ استثنای پروژه
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
13
Approved
مصوب/ مورد تایید
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
14
Project Plan
برنامه پروژه
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
15
Project Policy
خط مشی پروژه
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
16
Request for Stage Planning
درخواست برای برنامه ریزی مرحله
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
17
Stage Plan Approval
تصویب برنامه مرحله
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
18
Request for Project Closure
درخواست برای خاتمه پروژه
درخواست اختتامیه پروژه
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
19
Request for advise about Project
درخواست مشورت/ مشاوره/ پیشنهاد درباره پروژه
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
20
Project Reporting
ارائه گزارش پروژه
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
21
Raising a Project Exception
اعلان مورد خاص پروژه
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
22
Request for Project Early Closure
درخواست برای خاتمه نارس/ زودهنگام پروژه
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
23
Advise for Project
پیشنهاد/ مشاوره برای پروژه
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
24
Project Plan Approval
تصویب برنامه پروژه
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
25
First Stage of Delivery
مرحله اول تحویل
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
26
Policy Making
سیاست گذاری
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
27
Last Stage
آخرین مرحله/ مرحله آخر
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
28
Work Package Plan Approval
تصویب برنامه بسته کاری
١٤٠٠/٠١/٢٠
4
|
0
29
Advise for Work Package
پیشنهاد برای بسته کاری
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
30
Stage Repoting
ارائه گزارش مرحله
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
31
Request for Work Package Planning
درخواست برای برنامه ریزی بسته کاری
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
32
Request for Stage Plan Approval
درخواست برای تصویب برنامه مرحله
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
33
Request for Advise about Stage
درخواست مشورت/ پیشنهاد درباره مرحله
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
34
Raising a Stage Exception
اعلان مورد خاص مرحله
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
35
Request for Stage Closure
درخواست برای خاتمه مرحله
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
36
Advise for Stage
پیشنهاد برای مرحله
١٤٠٠/٠١/٢٠
2
|
0
37
grouped together
به یکدیگر پیوسته اند
١٣٩٩/١٢/١٦
2
|
0
38
Strategic Alignment
همسویی استراتژیک
١٣٩٩/١٢/١٦
2
|
0
39
buy in
سهم، تعهد
١٣٩٩/١٢/١٦
2
|
0
40
Performance Domain
حوزه عملکرد
١٣٩٩/١٢/١٦
2
|
0
41
Subprogram
زیر طرح
١٣٩٩/١٢/١٦
2
|
0
42
phase gate
پایان مرحله
phase gate review: بازبینی های پایان مرحله
١٣٩٩/١٢/١٦
2
|
0
43
phase gate process
فرآیند مرحله ای
= Stage-gate process
١٣٩٩/١٢/١٦
2
|
0
44
birds eye view
نظر/ شرح اجمالی، دید کلی
١٣٩٩/١٢/١٦
2
|
0
45
proactivity
پیش کنشگری، اقدام پیشگیرانه
١٣٩٩/١٢/١٥
2
|
0
46
Historicity and time
تاریخچه و زمان
١٣٩٩/١٢/١٤
2
|
0
47
span of effect
میزان/ دامنه اثر
١٣٩٩/١٢/١٢
2
|
0
48
nuclear power
قدرت هسته ای
Nuclear Energy: انرژی هسته ای
١٣٩٩/١٢/١٢
2
|
0
49
On the positive side of risk
از جنبه مثبت ریسک
١٣٩٩/١٢/١٢
2
|
0
50
program
طرح
١٣٩٩/١٢/١٢
6
|
0
1
2
3
4
5
6
7
8
9
10
...
<
فهرست جمله های ترجمه شده
واژه
جمله های ترجمه شده
1
practitioner
• She was a medical practitioner before she entered politics.
• پبش از ورود به سیاست، یک پزشک بود.
١٣٩٩/١٢/١٤
1
|
1
2
legal
• I can't understand the legal language in this document.
• زبان حقوقی این سند را متوجه نمی شوم.
١٣٩٩/١١/٠٤
2
|
0
3
routinely
• He is routinely absent from school and has poor grades.
• او معمولا در مدرسه غایب است و نمرات پایینی دارد.
١٣٩٩/١١/٠٤
1
|
0
4
adaptive
• Societies need to develop highly adaptive behavioural rules for survival.
• جوامع نیاز به تصویب قوانین بسيار انطباق پذیر برای بقا دارند.
١٣٩٩/٠٩/٠٨
3
|
0
5
communicating
• Many couples make themselves miserable by not communicating.
• بسیاری از زوج ها به دلیل عدم برقراری ارتباط، خود را بدبخت می کنند.
١٣٩٩/٠٢/٠٣
5
|
0
6
communicating
• Constantly talking isn't necessarily communicating.
• صحبت بسیار لزوما به معنی برقراری ارتباط نیست.
١٣٩٩/٠٢/٠٣
6
|
0