تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

طبق این تعریف A modicum of something, especially something that is good or desirable, is a reasonable but not large amount of it. به نظرم به انداز ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
١

در مورد لباس پوشیدن به معنای پشت به جلو پوشیدن هست یعنی پشت لباس بیافته جلو موقع پوشیدنش اما در مورد انجام کار یا پیگیری یک روند یعنی اشتباه انجام دا ...

تاریخ
١١ ماه پیش
پیشنهاد
٥

معقول، منطقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

باذوق، با استعداد، تیزهوش، خوش ذوق، نخبه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کلام - سخن - محاوره - کلماتی که ادا می شوند - کلماتی که به زبان می آیند و گفته می شوند.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در بعضی متون این معانی رو داره: به مشکل خوردن، اشتباه کردن، منحرف شدن از مسیرِ اصلی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مدینه فاضله، آرمان شهر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نقطه ترک مذاکره یا Walk away point، به عبارت ساده، همان لحظه ای است که می دانید هیچ نقطه، پایان، معنی و یا مرحله ای برای ادامه مذاکره وجود ندارد، زیر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

MD مخفف Managing Director هست به معنای مدیرعامل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

اعتباربخشی، اعتبار بخشیدن، معتبر ساختن، تصدیق کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

اعتبار بخشیدن، معتبر ساختن، تصدیق کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پهن باند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

تو بعضی متن ها به معنای محیط های آزاد و به دور از نظارت، محیط های غیر امنیتی - در واقع گاهی در معنایِ متضاد با secure به کار برده میشه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

مدار پایینی زمین ( Low Earth Orbit ) که به اختصار لئو ( LEO ) نیز نامیده می شود؛

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به معنای �منسوخ شده� �منقضی شده� یا �قدیمی شده� هست تو یعضی متون

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٩

الهام گرفته از. . نشات گرفته از. . . با تکیه بر. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گاهی در معانی زیر به کار می ره: راهنما راهبر مرجع شاخص

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

توسعه طلبیِ خارج از ظرفیت سیاسی و اقتصادی امپراطور

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بی توجهی به. . . آگاه نبودن از. . . اغماض. . . انکار. . . متوجه چیزی نبودن نادیده گرفتن. . . چشم بستن روی چیزی یا کاری و. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

گاهی میتونه �پذیرش� معنا بده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٢

به همین خاطر - به همین دلیل، به همین سبب - نتیجتا - بنابراین - سرانجام - در نهایت - دستِ آخر - آخرسر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

�پیشرو� هم به همه معانی قبلی اضافه کنید

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٠

هویداست بدیهی است آشکار است واضح است مبرهن است

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در نقش اسم: رشوه - فریب در نقش فعل: تطمیع - رشوه دادن - فریب دادن - گول زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

آموزش دیده - تحصیل کرده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

جانِ کلام - لبِ مطلب - مختصر و مفید - به طور خلاصه - خلاصه اینکه و. .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

حق تالیف گاهی به این صورت میاد authorship attribution که به معنای �خصوصیات نویسنده� هست و در مباحث مربوط به هوش مصنوعی برای موضوع شناسایی نویسنده از ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

حق تالیف، حق مؤلف گاهی به صورت ترکیب authorship attribution میاد که به معنای شناسایی نویسنده از طریق بررسی سایر تالیفاتش هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

ارجاع، نسبت، ارتباط اسناد، اِطلاق، انتساب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٧

ابزار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

وقتی چیزی از چیزی دیگه یا کسی از کسی دیگه �پیشی گرفته� باشه یا �فراتر رفته� باشه یا �جلو زده� باشه، سبقت گرفته باشه از outgrowth of استفاده میشه یا ح ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به طورِ قانع کننده ای به نحوی مجاب کننده به صورتِ متقاعد کننده ای با بیانی مستدل و اقناع کننده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

در نتیجه، به دنبالِ آن، در پیِ آن، نتیجتا، در نهایت، ماحصلِ آن ین بود که، نتیجه آن این بود که، نتجر شد که

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

آزمودنی قابل آزمودن قابل آزمایش قابل امتحان

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مرتبط بودن با. . . مرتبط با. . . در ارتباط با . . . . هدف اصلی. . . محوریت بودن. . . مرکزیت داشتن. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

موجِز - مختصر - خلاصه - چکیده - جانِ کلام

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

گاوسی یا گوسی نوشته میشه اما در مقالات تخصصی بیشتر گاوسی بکار برده شده.

پیشنهاد
٢

غلبه تصادفیِ مرتبه اول

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

مبنا/مبانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

بعضی جاها به این معان هم میتونه باشه� مبنا، پایه، اساس و مقدمه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

دستگیره، شستی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢١

گاهی به معنای �حدنصاب� هست که چون حدنصاب رو تو همه متون نمیشه نوشت کلمه �معیار� رو میشه به جاش بکار برد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

توجه داشتن به چیزی یا کسی یا کاری، پاییدن، زیرنظر داشتن، مراقب . . بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

در مورد اسناد و گزارش ها و . . . به معنای طبقه بندی شده و سِرّی و محرمانه هم هست مثلا compartmented reporting که به معنای گزارش سِرّی و طبقه بندی شده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بعضی جاها �پشتیبانی کردن� هم معنی میده.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

عبور کردن، پشت سر گذاشتن، گذر کردن، حل کردن به ویژه زمانی که در مورد بحران یا مشکل بکار برده شه باشه.

پیشنهاد
١

انتشار اطلاعات - انتقال اطلاعات - توزیع اطلاعات - گسترش اطلاعات

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

گاهی به معنای تفکیک هست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شایان ذکر است که. . . . باید توجه داشت که. . . یادآور میشود که. . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

به صورت مجزا

١