sidestep

/ˈsaɪdˌstep//ˈsaɪdstep/

معنی: گریز، کنار رفتن
معانی دیگر: (خود را) کنار کشیدن، به یک سو رفتن، جاخالی دادن، (مجازی) طفره رفتن، شانه خالی کردن، شانه خالی کردن to sidestep responsibility از مسئولیت شانه خالی کردن، کنارکشی، یک سو روی، جاخالی، طفره، کنار رفتن در مشت بازی برای اجتناب از مشت حریف، گریز، سویگام

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: sidesteps, sidestepping, sidestepped
(1) تعریف: to step aside or to one side.
مشابه: dodge

(2) تعریف: to evade an issue, responsibility, or the like.
مشابه: dodge, evade, shirk
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to step around or to one side of.

(2) تعریف: to evade.
مشابه: circumvent, dodge, evade
اسم ( noun )
• : تعریف: the taking of a step to one side, or a step taken sideways.

جمله های نمونه

1. to sidestep responsibility
از مسئولیت شانه خالی کردن

2. Rarely, if ever, does he sidestep a question.
[ترجمه گوگل]به ندرت، و یا هرگز، از یک سوال چشم پوشی می کند
[ترجمه ترگمان]به ندرت، اگر تا به حال، صرف نظر از یک سوال، صرف نظر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Try your best to sidestep for sensitive issues like this.
[ترجمه گوگل]تمام تلاش خود را بکنید تا از مسائل حساسی مانند این دوری کنید
[ترجمه ترگمان]تلاش خود را برای صرف نظر کردن از مسائل حساس مانند این امتحان کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was trying to sidestep responsibility.
[ترجمه مصطفی امیرجانی] او سعی میکرد از مسئولیت طفره برود
|
[ترجمه گوگل]او سعی می کرد از مسئولیت دوری کند
[ترجمه ترگمان] اون داشت سعی می کرد مسئولیت رو به عهده بگیره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Furthermore, organizations may find themselves trying to sidestep the wrath of those who are disenfranchised.
[ترجمه نفس] علاوه براین ، ممکن است سازمانها تلاش کنند تا دامنه خشم کسانی که حقوقشان پایمال شده، آنها را نگیرد
|
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، سازمان ها ممکن است خود را در تلاش برای دور زدن خشم کسانی که از حق رای محروم می کنند بیابند
[ترجمه ترگمان]علاوه بر این، سازمان ها ممکن است خود را در تلاش برای صرف نظر کردن از خشم کسانی که محروم از حقوق هستند، بیابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The company says the process could sidestep some of the problems of conventional solar cells, such as cost and low efficiency.
[ترجمه گوگل]این شرکت می‌گوید این فرآیند می‌تواند برخی از مشکلات سلول‌های خورشیدی معمولی مانند هزینه و راندمان پایین را برطرف کند
[ترجمه ترگمان]این شرکت می گوید که این فرآیند می تواند صرف نظر از مشکلات سلول های خورشیدی متعارف، از قبیل هزینه و بازدهی پایین، صرف نظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Sprint, aiming to sidestep Bell lines, is turning to its cable partners.
[ترجمه گوگل]اسپرینت با هدف دور زدن خطوط بل، به شرکای کابلی خود روی آورده است
[ترجمه ترگمان]دو سرعت، با هدف صرف نظر کردن از خطوط بل، به شرکای کابلی خود تبدیل شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. There is a tired woman in sidestep.
[ترجمه گوگل]زنی خسته در کنارش است
[ترجمه ترگمان] یه زن خسته توی \"sidestep\" هست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. S . This allows corporations to sidestep Illinois taxes and to sidestep safeguards for investments and pensions.
[ترجمه گوگل]اس این به شرکت ها اجازه می دهد تا از مالیات های ایلینوی چشم پوشی کنند و از تدابیر امنیتی برای سرمایه گذاری و حقوق بازنشستگی چشم پوشی کنند
[ترجمه ترگمان]اس این امر به شرکت ها اجازه می دهد تا از مالیات های ایلی نویز صرف نظر کرده و از آن ها صرف نظر کرده و برای سرمایه گذاری و بازنشستگی صرفنظر کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He has the ability sidestep opponents and to make prodigious leaps, blocking shots and grabbing rebounds.
[ترجمه گوگل]او این توانایی را دارد که حریفان را کنار بزند و جهش های شگفت انگیزی انجام دهد، ضربات را مهار کند و ریباند را بگیرد
[ترجمه ترگمان]او توانایی صرفنظر کردن مخالفان را دارد و جهش شگفت انگیز، مسدود کردن عکس ها و گرفتن توپ را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. However, we will sidestep the issue by not taking a position, but note that both sides agree that you can create good OOP code with a procedural language.
[ترجمه گوگل]با این حال، ما با موضع گیری نکردن از این موضوع عبور خواهیم کرد، اما توجه داشته باشید که هر دو طرف موافق هستند که می توانید کد OOP خوبی را با زبان رویه ای ایجاد کنید
[ترجمه ترگمان]با این حال، ما صرف نظر از موضع خود صرف نظر از این مساله صرف نظر می کنیم، اما توجه داشته باشید که هر دو طرف موافقند که شما می توانید کد OOP خوبی با یک زبان رویه ای ایجاد کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This attempt to sidestep the question of what intelligence is was very ingenious.
[ترجمه گوگل]این تلاش برای دور زدن این سوال که هوش چیست بسیار مبتکرانه بود
[ترجمه ترگمان]این کوشش برای اثبات این سوال که هوش و ادراک آن چیست بسیار زیرکانه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. One might sidestep the question and simply accept the gas - dust complexes as something actually observed.
[ترجمه گوگل]ممکن است یکی از این سوال کنار گذاشته شود و به سادگی مجتمع های گاز و غبار را به عنوان چیزی که در واقع مشاهده شده است بپذیرد
[ترجمه ترگمان]فرد ممکن است صرف نظر از این سوال صرفنظر کند و به سادگی مجتمع های گاز - گرد گاز را به عنوان چیزی که واقعا دیده می شود، بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Port and city officials have been trying to work out a deal that would sidestep the legal problems.
[ترجمه گوگل]مقامات بندری و شهری در تلاش برای دستیابی به توافقی هستند که مشکلات قانونی را دور بزند
[ترجمه ترگمان]مقامات شهر و بندر تلاش کرده اند تا معامله ای را انجام دهند که صرف نظر از مشکلات قانونی صرف نظر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. But by naming a larger squad than normal, Eriksson will be able to sidestep the issue.
[ترجمه گوگل]اما با نام بردن تیمی بزرگتر از حد معمول، اریکسون می‌تواند از این موضوع بگذرد
[ترجمه ترگمان]اما با نامگذاری یک تیم بزرگ تر از حد معمول، اریکسون قادر به صرف نظر کردن از این موضوع خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

گریز (اسم)
escape, scuttle, allusion, getaway, evasion, flight, digression, jink, elusion, subterfuge, gink, guy, scamper, escapement, desertion, loup, truancy, sidestep

کنار رفتن (فعل)
sheer, sidestep

انگلیسی به انگلیسی

• evade, dodge, avoid; step to the side, step sideways
if you sidestep a problem, you avoid dealing with it.
walk aside; prevent from; stairway on the side

پیشنهاد کاربران

۱. جا خالی دادن. رد کردن ۲. طفره رفتن. از زیر بار {چیزی} شانه خالی کردن. ۳. جاخالی /
مثال:
to sidestep responsibility
از مسئولیت طفره رفتن / از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردن
عبور کردن، پشت سر گذاشتن، گذر کردن، حل کردن
به ویژه زمانی که در مورد بحران یا مشکل بکار برده شه باشه.
( از زیر چیزی ) کنار کشیدن
– He sidestepped the blow
– The speaker sidestepped the question
– He was trying to sidestep responsibility
دور زدن ( بیشتر در مورد قوانین بکار می رود )
پرهیز کردن،
طفره رفتن
اجتناب کردن؛ جلوگیری کردن؛ پرهیز کردن

بپرس