insatiable١٧:١٨ - ١٤٠٠/٠٦/٠٩سیری ناپذیر، رفع نشدنی
گزارش5 | 0
squander١٧:١٠ - ١٤٠٠/٠٦/٠٩حیف و میل کردن، حرام کردن، نفله کردن مال : )
گزارش16 | 0
chic١٥:٢٠ - ١٤٠٠/٠٦/٠٩شیک
گزارش5 | 0
disconsolate١٤:٥١ - ١٤٠٠/٠٦/٠٩دل شکسته، مشوش، پریشان احوال
گزارش0 | 0
deterring١١:١٤ - ١٤٠٠/٠٦/٠١بازدارنده، ترساننده
گزارش2 | 0
twiggy٢١:٠٩ - ١٤٠٠/٠٥/٣٠ظریف، ترکه ای
گزارش0 | 0
repress٢٠:٥٨ - ١٤٠٠/٠٥/٣٠سرکوب کردن، در خود خفه کردن متضاد express
گزارش2 | 0
سامان١٨:٤١ - ١٤٠٠/٠٥/٣٠سامان یعنی آشیانه، خانه، سرزمین امن. . . زاد سروی بدین خرامانی چون سمن بر بساط سامانی
گزارش12 | 1
memento١٧:٤٨ - ١٤٠٠/٠٥/٣٠یادگاری ( فرقش با Souvenir این است که Souvenir معمولا به معنی سوغات است که از برای به یاد آوردن جایی که رفته اند استفاده میشود. ولی Memento کلا به مع ...
گزارش18 | 0
annuity١٠:٤٥ - ١٤٠٠/٠٥/٣٠مقرری سالانه
گزارش2 | 0
abbreviation٢٢:٤٦ - ١٤٠٠/٠٥/٢٩مخفف / دوستان دقت کنید abbreviation به معنای این نیست که حروف اول چند تا اسم رو کنار هم بچسبونیم ( مثل مثالهایی که کاربر آقای مانی زده ) ، بلکه به م ...
گزارش28 | 0
hydrophile٢١:٤٠ - ١٤٠٠/٠٥/٢٩آب دوست ( متضاد Hydrophobe )
گزارش0 | 0
dinghy٢١:٣٧ - ١٤٠٠/٠٥/٢٩قایق کوچک
گزارش5 | 0
یاسمن١٨:٥٥ - ١٤٠٠/٠٥/٢٩گلی بسیار خوشبو و دختری بسیار جذاب و ناز : ) ) ) ) )
گزارش14 | 0
duplex١٨:٤٤ - ١٤٠٠/٠٥/٢٩دوبلکس/ دو تایی
گزارش5 | 0
portuguese١٨:٤١ - ١٤٠٠/٠٥/٢٩پرتغالی / مربوط به کشور پرتغال
گزارش5 | 0
exacerbate١٨:٢١ - ١٤٠٠/٠٥/٢٩عود کردن، وخیم تر شدن
گزارش0 | 0
remarkable٢٢:٤٢ - ١٤٠٠/٠٥/٢٧قابل تحسین، شگفت انگیز
گزارش0 | 0
potable١٨:٣٨ - ١٤٠٠/٠٥/٢٧قا بل شرب، آشامیدنی، قابل نوشیدن
گزارش2 | 0
commencement١٠:٤١ - ١٤٠٠/٠٥/٢٧آغاز استارت یک کار یا برنامه یا دوران
گزارش5 | 0
betoken١٨:٥٧ - ١٤٠٠/٠٥/٢٦نشان دهنده، گویای چیزی بودن، دال بر چیزی بودن، حاکی از . . .
گزارش2 | 0
garment١٠:١٣ - ١٤٠٠/٠٥/٢٥جامه ( از کلمات clothes و outfit فرمال تر است ) .
گزارش9 | 0
conciseness١٠:٠٢ - ١٤٠٠/٠٥/٢٥اختصار، گزیده گویی
گزارش2 | 0
firmament١٢:١٩ - ١٤٠٠/٠٥/٢١فلک، گردون
گزارش2 | 0
flock١٢:١٥ - ١٤٠٠/٠٥/٢١گله، رمه
گزارش0 | 0
outrageous١١:٥٣ - ١٤٠٠/٠٥/٢١1. شنیع 2. مستهجن
گزارش5 | 0
venomous١١:٠٢ - ١٤٠٠/٠٥/٢١زهرآگین
گزارش2 | 0
blameful١١:٢٦ - ١٤٠٠/٠٥/١٩تقصیرکار، مستحق سرزنش شدن
گزارش0 | 0
snowball٢٣:٠٦ - ١٤٠٠/٠٥/١٨سرعت/شدت گرفتن
گزارش0 | 0
linoleum١١:٥٧ - ١٤٠٠/٠٥/١٨کفپوش لاستیکی
گزارش5 | 0
solicit١٥:٤٧ - ١٤٠٠/٠٥/١٠تقاضا کردن، درخواست کردن
گزارش12 | 0
rebate١٢:٢٣ - ١٤٠٠/٠٥/١٠تخفیف، کاهش، discount
گزارش7 | 1
oblige٢٣:٤٨ - ١٤٠٠/٠٥/٠٩مرهون لطف کردن
گزارش9 | 0
pressurize٢٣:٤٣ - ١٤٠٠/٠٥/٠٩تحت فشار قرار دادن
گزارش2 | 0
catchy٢٢:٣١ - ١٤٠٠/٠٥/٠٩جذاب، گیرا
گزارش5 | 0
mainstream٢٢:٣٨ - ١٤٠٠/٠٥/٠٧هنجار / تفکر غالب/ عرف جامعه
گزارش12 | 0
repress٢٠:٥٧ - ١٤٠٠/٠٥/٣٠• All his life he repressed the memory of that childhood tragedy.
او در تمام عمر خاطره ی آن تراژدی در ایام کودکی اش را سرکوب کرد.
2 | 0
intact١٧:٥٥ - ١٤٠٠/٠٥/٣٠• She emerged from the scandal with her reputation intact.
او بدون اینکه به شهرتش خدشه ای وارد شود، رسوایی را پشت سر گذاشت.
5 | 0
guard١١:٣١ - ١٤٠٠/٠٥/٢٧• You should guard your speech.
شما باید مراقب حرفهای خود باشید. ( برخلاف آقای رضایی که مراقب حرف زدنش نبود )
34 | 0
brevity١٠:٠٨ - ١٤٠٠/٠٥/٢٥• In her writing, clarity is sometimes sacrificed to brevity.
در نوشته های او، گاهی وضوح مطالب قربانیاختصار کلام شده اند.
5 | 0
ferry٢١:٤٩ - ١٤٠٠/٠٥/٢٢• The ferry leaves for France at one o'clock.
کشتی ساعت یک به سمت فرانسه حرکت می کند.
5 | 1
despise١١:٢٨ - ١٤٠٠/٠٥/٢١• Honest men despise lies and liars.
مردان درستکار از دروغ و دروغگویان بیزارند.
9 | 0
encounter٢٢:٥٤ - ١٤٠٠/٠٥/١٨• The difficulties women encounter with their doctors partly explain why so many of us are looking to alternative therapies.
مشکلاتی که زنان در مواجهه با پزشکان با آن رو به رو می شوند تا حدودی علت اینکه بسیاری از ما به دنبال درمانهای جایگزین هستیم را توضیح میدهد.
14 | 0