پیشنهادهای 𝕍ⅈ𝕧ⅈ𝕏 (٣,٥١٩)
همان ساعات اولیه بعد از نیمه شب. دقیقا بعد از نیمه شب
رو من حساب نکن تمایلی برای انجام کاری ندارم فریاد برائت از یک اتهام کلی یا دلالتی مبنی بر تخلف برای نشان دادن اینکه علاقه ای به درگیر شدن در ماجر ...
برای مشخص کردن اینکه شخصی در یک بحث ناشناس باقی می ماند تا از شرمساری، به دردسر انداختن او یا برجسته کردن این موضوع که از قبل می داند چه کرده است جلو ...
برای مشخص کردن اینکه شخصی در یک بحث ناشناس باقی می ماند تا از شرمساری، به دردسر انداختن او یا برجسته کردن این موضوع که از قبل می داند چه کرده است جلو ...
برای مشخص کردن اینکه شخصی در یک بحث ناشناس باقی می ماند تا از شرمساری، به دردسر انداختن او یا برجسته کردن این موضوع که از قبل می داند چه کرده است جلو ...
برای مشخص کردن اینکه شخصی در یک بحث ناشناس باقی می ماند تا از شرمساری، به دردسر انداختن او یا برجسته کردن این موضوع که از قبل می داند چه کرده است جلو ...
در جایگاه قدرت دارای قدرت کنترل و تسلط داشتن بر اوضاع
زور دادن، پیش راندن، داخل کردن، وارد کردن، چپاندن
زور دادن، پیش راندن، داخل کردن، وارد کردن، چپاندن
زور دادن، پیش راندن، داخل کردن، وارد کردن، چپاندن
مواظب رفتار خود بودن خوب رفتار کردن
برمیگردد به اواخر . . . . .
درک نکردن یا متوجه نشدن یک موقعیت یا مشکل بزرگتر زیرا تنها بخشی از آن را در نظر می گیریم.
موفقیت در هر کاری که انجام می دهید ممکن نیست اغلب به عنوان تلاشی برای تسلی، زمانی که شخص چیزی را از دست داده یا در دستیابی به نتیجه مطلوب، به ویژه پ ...
موفقیت در هر کاری که انجام می دهید ممکن نیست اغلب به عنوان تلاشی برای تسلی، زمانی که شخص چیزی را از دست داده یا در دستیابی به نتیجه مطلوب، به ویژه پ ...
موفقیت در هر کاری که انجام می دهید ممکن نیست اغلب به عنوان تلاشی برای تسلی، زمانی که شخص چیزی را از دست داده یا در دستیابی به نتیجه مطلوب، به ویژه پ ...
از دست دادن توانایی رسیدگی یا مواجهه با چیزی که قبلا توانایی بالایی داشتی از دست دادن مهارت و توانایی در چیزی
از دست دادن توانایی رسیدگی یا مواجهه با چیزی که قبلا توانایی بالایی داشتی از دست دادن مهارت و توانایی در چیزی
بهترین یا مناسب ترین فرد در گروه
بهترین یا مناسب ترین فرد در گروه در میان بدها از همه بهتر ( یا کمتر بد )
بهترین یا مناسب ترین فرد در گروه در میان بدها از همه بهتر ( یا کمتر بد )
( از یک بدنه آبی ) که حاوی تعداد زیادی کوسه شناخته شده است و بنابراین خطرناک محسوب می شود
( مکان یا کشتی ) که موش زیاد دارد
زمان مقرر کردن ( به صورت موقتی و باامکان تغییر ) برنامه ریزی کردن
لانه سگ آبی کلبه سمور دریایی
اعطا کردن ( اختیارات و غیره ) ، دادن ساکن دن اقامت کردن گیر کردن ثابت شدن
در چیزی اسکان داده شده است در جایی ثابت شدن یا گیر کردن
مسطح شده با باد یا باران ( مزارع )
به شیوه ای دلگرم کننده یا تسلی بخش به راحتی
به عنوان اصطلاح چیزی را بهتر از واقعیت خود نشان دادن
دزدیدن پول از محل کار یا کارفرما.
دزدیدن پول از محل کار یا کارفرما.
دزدیدن پول از محل کار یا کارفرما.
دزدیدن پول از محل کار یا کارفرما.
به مدت طولانی با هم کشمکش داشتن درگیر بودن
ازکارافتادگی ( موقت ) خطا از بین رفتن متوقف شدن باطل شدن لغو شدن، اعتبار از دست دادن لغزیدن افتادن، به حالت بدتری دچار شدن
افشا بروز، آشکارسازی
بیرون آمدن ( از شرایط دشوار ) جان سالم به در بردن
طبق� مطابق، بر اساس
طبق� مطابق، بر اساس
طبق�مطابق، بر اساس
( نیازهای کسی را ) برآوردن
( نیازهای کسی را ) برآوردن کمک کردن
کمک کردن به نیازهای کسی
خلاص شدن �راحت شدن
کیف دستی کوچک بدون دسته فردی که کاملاً احمق و کاملاً بی ارزش است
قرار دادن ناگهانی ( کسی ) در موقعیت که آمادگی لازم برای مقابله با شرایط را ندارد به دلیل عدم توجه در گذشته به کارهایی که باید یاد میگرفت بودن در مو ...
چهره عادی و بی تفاوت چهره رسمی و بی نشاط
به شوخی گفتن مزاح گفتن
به دستاوردها و پیروزی های قبلی خود قناعت کردن، غره شدن، به افتخارات گذشته تکیه ی بیجا کردن