پیشنهادهای مهدی کاظمی (٤٠)
همسو کردن
رساندن شخص به مقصد
چیزی ( هایی ) که اهمیت دارد.
خیابان گز کردن, در گردش بودن, سلانه سلانه راه رفتن, سلانه سلانه روی, سیار بودن, قدم زدن, قدم زنى, قدم زنی, پرسه زنی, گردش
هر روز
قد دراز ، قد بلند
پوچی
هوشیار بودن
برای تأکید بر اینکه شما در مورد چیزی شوکه هستید یا اینکه نباید انجام شود. همین فکر ، این تصور
تلفیق کردن
اعتقاد به رستگاری همه ی افراد بشر
آشتی بودن حرف زدن
تسویه حساب ترتیب دادن مبارزه
فاقد ملیت بی کشور
ورم چرکی ، دمل
فرم های رضایت نامه پزشکی
ترالی اورژانس برای حمل و نقل و استفاده از تجهیزات اورژانسی در مراکز درمانی استفاده می شود.
لحظه قطعی اصطلاحی در عکاسی که انری کارتیه برسون آن را بیان کرد.
همراه و همگام من بود. من رو نگه داشت. من را از تنهایی در آورد.
سنگدل
پس به این ترتیب بی حساب شدید
بیان کردن چیزی
به حال خود بودن گوشه گیر شدن
دنبال کسی رفتن کسی را همراهی کردن
در اصطلاح بیمارستانی به کسی که دچار ایست قلبی شده است.
موازنه را به نفع کسی به هم زدن کفه ترازو را به نفع کسی سنگین تر کردن
حافظت بد نیست
مرکز تغذیه
کسری از ثانیه
کلاه عید پاک
به خودم مربوط هست
بی دوا
مجلس رقص
و شرکا مثلا شرکت فلان و شرکا
دنبال کردن اتفاقات
هنوز در مسیر درستش قرار نگرفته
اگه اشتباه نکنم
فیلم های ناطق
کاردار
پیروی کردن