تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

به قیمت قربانی کردن . . . .

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٣

به قهقرا رفتن بدتر شدن یا از کنترل خارج شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

To not feel physically or mentally well; to not feel as one normally does or should. حال خوبی نداشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

به زندگی عادی برگشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

برای مو هم به کار میره حالتی که روی سر کسی ( معمولا بچه ها ) دست می کشی و موهاشون رو بهم میریزی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

نرمش ناپذیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کاسه چه کنم چه کنم به دست گرفتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

موقعیتی که در آن فرد آسفته و سردرگم است و نمیداند باید چه کاری انجام دهد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

با صف وارد جایی شدن در یک خط حرکت کردن و به یک مکان رفتن به صورت صف وارد جایی شدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پذیرفتن یک فکر یا ایده ( ناخوشایند ) موافقت با یک نظر ناخوشایند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

بست کمربندی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کارت عالیه/حرف نداره

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

لباس غیر نظامی لباس معمولی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

یک نوع سبک زندگی بیدغدغه که مشخصه ی آن بااعتماد به نفس و خونسردبودن است.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

زن مغرور و پر افاده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فعالیت شدید عملکرد بالا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

خیلی لاغر نی قلیونی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غلبه کردن چیره شدن برای مثال: My curiosity got the best of me کنجکاوی بر من غلبه کرد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اخبار شبانه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تله های قانونی/حقوقی زیر و بم های قانونی/حقوقی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

دایره وار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در یک چرخه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

موافقم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیر افتادن در جایی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

خیلی جدی بودن روی کاری که درحال انجامه متمرکز بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

از لحاظ احساسی یا هیجانی در وضعیت بدی قرار داشتن آشفته بودن پریشان بودن بهم ریخته بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

روان پریش

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

دوستان همینجوری الکی دیس لایک ندید. بعضی از کلمات معناهای زیادی دارن که شاید تا حالا به گوش شما نخورده باشه. لطفا وقتی میخوایید دیس لایک بدید برید تو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تلفظش هوم دیپو هست

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

کمدی که در آن ملزومات پارچه ای مثل حوله، رومیزی و ملحفه نگهداری می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

حوله ی دست و صورت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

جوجو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اصطلاحی که برای دوره ای به کار میره که بچه تازه وارد زندگی پدر و مادر میشه و اونها از همه چیز دست می کشن وتمام توجهشون روی بچه متمرکز میشه. اسم دیگه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

مدفوع کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

همخوانی داشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با خون سردی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

فقط ظاهر ماجراست البته بستگی داره توی چه جمله ای به کار بره ولی به طور کلی معنیش اینه که کاری رو در حد سطحی و ظاهری انجام دادن یا درک کردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیر روان و با حرکات سریع و ناگهانی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

سرپوش گذاشتن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

گیج و سردرگم بودن ندونی باید چی کار کنی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

تخلیه معده ( با استفاده از پمپ ) شستشوی معده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

به مرور نگران کردن مدام اذیت می کند

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دولپی غذا خوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

حرکت سریع به عقب ( که یه طور غریزی اتفاق میافته ) پریدن به عقب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

رسیدگی به ناخن ها ( رفتن به آرایشگاه و انجام مانیکور، ژلیش، لمینت، کاشت یا . . . ناخن )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلم غنج رفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دلم ( براش ) رفت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

تحلیل رفته

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

دور چیزی پیچیدن دور چیزی حلقه زدن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

در اصطلاح پزشکی فردی هست که مکررا به بخش اورژانس مراجعه میکنه بیمار همیشگی