پیشنهادهای حسین رسولی (٤٠)
بازسیاسی شدن، سیاسی شدن مجدد و سیاست پیشگی دوباره مثال: The Repoliticization of Postmodernism
واسازی توجه داشته باشید که فقط درمورد ساختارزدایی یا ساختارشکنی نیست؛ بلکه درمورد ساختارگشایی هم است. حتی پیشنهاد می کنم، مفاهیم نظری و فلسفی را ترجم ...
اقدامات غیر نظام مند و از پیش تعیین نشده
البته در تئاتر و اجرا به معنای همان بدن به بدن است. انتقال حضوری و بدون واسطه.
علاوه بر اینها: بلوز و لباس گشاد کسی است که می خواهد از پنجره خودکشی کند یا کسی که از روی سکو به داخل زمین ورزشی می پرد
غیر تئاتری، غیر اجرایی، متنی که به صحنه بردن آن سخت است، اثری که باید دراماتورژی شود
پاراتئاتریکال فراتر از حیث تئاتری بالاتر از تئاتری بودن توجه داشته باشید که هر کلمه ای رو نباید به زبان خودمون ترجمه کنیم. واقعاً درست نیست.
اجرایی کنشی چیزهایی که در عمل و اجرا معنا دارند مثل اینکه در حرف بگید دختره چقدر خوشگله ولی به یکی دیگه چشمک بزنید ( یعنی دارید دروغ می گید ) در م ...
پاکسازی خالی کردن تمیز کردن در تئاتر به صحنه ای خالی از هر نوع وسائل و دکور گفته می شود
اشاره ی مشخص به گذرا بودن و زودگذری زندگی دارد. نویسنده ای مثل اوژن یونسکو در توصیف گذرا بودن زندگی و سرگیجه از زودگذری آن، از این اصطلاح استفاده می ...
ضد نمایش ضد تئاتر منتقدان به تئاتر ابسورد، در ابتدا، ضد تئاتر می گفتند. بعدها نویسندگانی مثل راینر ورنر فاسبیندر آثاری نوشتند که واقعاً ضد تئاتر بودن ...
شوربختانه معادل ایرانی ندارد چون برای ما مهم نیست : ) ) افتتاح کردن نمایشی جدید اکران کردن فیلمی جدید نخستین اجرا از اثری جدید ( برای اعتبار و شهر ...
پرفورمیتیویته حیثِ اجرایی اجرایت اجرایی بودن
تئاتریکالیته تئاتریت تئاتری بودن حیث ِ تئاتری
وقتی در تئاتر و نمایشنامه نویسی و داستان نویسی می آید: پیرنگ رشته ای پیرنگ تسبیحی پیرنگ زنجیره ای
دوست عزیزم توجه کن که ترجمه این واژه خیلی سخته و باید به جمله توجه کنی: ۱. غم سنگین ۲. افسردگی شدید ۳. اشک ریختن ۴. فشار روحی سنگین ۵. پارگی ۶. پاره ...
معناهای زیادی داره که باید به جمله دقت کنید؛ بیشتر درباره عزل کردن و برکناری است. ۱: برکناری از تاج و تخت یا برکناری یک مقام بلندپایه دیگر ۲: یک ره ...
در تئاتر، نمایش، پرفورمنس، سینما، فیلم و امثالهم: کشمکش فنون دراماتیک درگیری تأثیرگذاری شدید در اصطلاحات عامیانه: شلوغ کاری احساساتی شدن الم شنگه در ...
هنر یا تکنیک ترکیب بندی دراماتیک و بازنمایی تئاتریکال فن دراماتیزه سازی هر متن و ایده استفاده از فنون دراماتیک مثل شخصیت پردازی چندلایه، گره افکنی، ...
پدیدارشناسی: رویکردی فلسفی که از کانت و هگل و به ویژه ادموند هوسرل آغاز شده که علیه تفکر دکارتی است که ذهن و بدن را جدا می انگارد. این رویکرد تأکید ...
توجه داشته باشید که به عنوان متضاد کلمه حرکت نیز استفاده می شود؛ پس گاهی به این معناست: ایستادن قرار گرفتن راه نرفتن سکون اما به طور کلی به معنای اس ...
تجربه گرایی ( توجه داشته باشید که اصطلاح هنر تجربی یا فیلم تجربی غلط است و بهتر است گفته شود ) : هنر تجربه گرا و فیلم تجربه گرا ( دلیل این امر ساد ...
خطا و آزمون تجربه گرایی در فضایی نامعلوم
از خود بیخود شدن خلسه نشئگی فضا پیمایی حالتی که فرد در دنیای دیگری سیر می کند
در دست گرفتن ( مثلا چتر را در دست گرفته ) leaving the Woman alone by the water clutching her broken parasol با پا گرفتن ( به طور کلی یعنی با دست ...
در تئاتر، اجرا، نمایش و بازیگری: برهنه سازی ( بازیگر ) واگذاری ( هر چیز غیر کاربردی ) محروم سازی ( کارگردان از تجهیزات ) استفاده نکردن ( از تمام ...
ذهن تن، تمامیت ذهن و بدن، بدن و ذهنی که همزمان کار می کنند و علیه تفکر دوگانه انگاری رنه دکارت است که ذهن و بدن را جدا می دانست، روان تن در یوگا، در ...
اصطلاحی عامیانه است که در یک مقاله خواندم به معناهای زیر است: خراب کردن ( کسی که مدام یک چیز خوب را خراب می کند ) گَند زدن ِتر زدن بر باد دادن فرصت ...
a method of procedure روش، رویه، رویکرد، طرز برخورد یا الگو especially : a distinct pattern or method of operation that indicates or suggests the wo ...
علاوه بر ترجمه هایی که عزیزان بیان کردند؛ این کلمه به شدت کاربردهای گوناگون دارد و به سختی ترجمه می شود و باید به جمله توجه شود که در علوم شناختی، با ...
در بازیگری، تئاتر، اجرا و موسیقی: لَحن پر رنگ شدید با حالت با حس و حال ریتم و احساس کلمه با قدرت پر طنین شدید
در فلسفه، اجرا و تئاتر: جذب مجدد دوباره جذب کردن ساختن دوباره شکل گیری مجدد مثلاً ژان پل سارتر می گوید: واقعیت ذوب شده. . . و وقتی لمسش کنید، دوباره ...
در تئاتر و کارگردانی و اجرا ( که بستگی به جمله دارد ) : مشغول بازی درگیر بازی در اجرا در نمایش در نمایشنامه
ترجمه ی این واژه بسیار سخت و چالش برانگیز است و به جمله ربط دارد؛ اما در فلسفه، نظریه، تئاتر، بازیگری و اجرا: انضمامی ( در برابر انتزاعی ) : واژه ی ...
ترجمه این حرف اضافه بسیار مشکل است و وابسته به جمله؛ اما در تئاتر، اجرا و بازیگری: با هم/با یکدیگر/در کنار هم/در میان هم/بینِ دو بازیگر/در میانِ جمع ...
در تئاتر، اجرا و بازیگری: اجراکردن بازی کردن ایفایِ نقش نقش بازی کردن در حال بازی موسیقی: نواختن قطعه ساز زدن نوازندگی سرگرمی: بازی کردن نوار رو ...
در تئاتر، بازیگری، اجرا و نمایش های ژاپنی و چینی: تمرین کردن پیش از اجرا گرم کردن آماده سازی تمرین بدنی تمرین جسمانی آماده سازی ذهن تن ( bodymind )
در تولید نوشیدنی آب انگور، بازیگری، تئاتر، اجرا و یوگا: زنده شده جان دارشده تسریع شده تخمیرشده جا افتاده ( تولید نوشیدنی انگور قرمز ناب )
در تئاتر و نمایش و اجرا: اجراشده وضع شده تصویب شده ( توجه کنید که act به معنای کنش و عمل نمایشی در این واژه وجود دارد ) .
در بازیگری و اجرا و تئاتر: حالت بدن وضعیت بدن روش استفاده از بدن possible to correct the modality of the mind by correcting the modality of the body ...