تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بازسیاسی شدن، سیاسی شدن مجدد و سیاست پیشگی دوباره مثال: The Repoliticization of Postmodernism

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

واسازی توجه داشته باشید که فقط درمورد ساختارزدایی یا ساختارشکنی نیست؛ بلکه درمورد ساختارگشایی هم است. حتی پیشنهاد می کنم، مفاهیم نظری و فلسفی را ترجم ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

اقدامات غیر نظام مند و از پیش تعیین نشده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

البته در تئاتر و اجرا به معنای همان بدن به بدن است. انتقال حضوری و بدون واسطه.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد

علاوه بر اینها: بلوز و لباس گشاد کسی است که می خواهد از پنجره خودکشی کند یا کسی که از روی سکو به داخل زمین ورزشی می پرد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

غیر تئاتری، غیر اجرایی، متنی که به صحنه بردن آن سخت است، اثری که باید دراماتورژی شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

پاراتئاتریکال فراتر از حیث تئاتری بالاتر از تئاتری بودن توجه داشته باشید که هر کلمه ای رو نباید به زبان خودمون ترجمه کنیم. واقعاً درست نیست.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

اجرایی کنشی چیزهایی که در عمل و اجرا معنا دارند مثل اینکه در حرف بگید دختره چقدر خوشگله ولی به یکی دیگه چشمک بزنید ( یعنی دارید دروغ می گید ) در م ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

پاکسازی خالی کردن تمیز کردن در تئاتر به صحنه ای خالی از هر نوع وسائل و دکور گفته می شود

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اشاره ی مشخص به گذرا بودن و زودگذری زندگی دارد. نویسنده ای مثل اوژن یونسکو در توصیف گذرا بودن زندگی و سرگیجه از زودگذری آن، از این اصطلاح استفاده می ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

ضد نمایش ضد تئاتر منتقدان به تئاتر ابسورد، در ابتدا، ضد تئاتر می گفتند. بعدها نویسندگانی مثل راینر ورنر فاسبیندر آثاری نوشتند که واقعاً ضد تئاتر بودن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

شوربختانه معادل ایرانی ندارد چون برای ما مهم نیست : ) ) افتتاح کردن نمایشی جدید اکران کردن فیلمی جدید نخستین اجرا از اثری جدید ( برای اعتبار و شهر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پرفورمیتیویته حیثِ اجرایی اجرایت اجرایی بودن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

تئاتریکالیته تئاتریت تئاتری بودن حیث ِ تئاتری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

وقتی در تئاتر و نمایشنامه نویسی و داستان نویسی می آید: پیرنگ رشته ای پیرنگ تسبیحی پیرنگ زنجیره ای

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٨

دوست عزیزم توجه کن که ترجمه این واژه خیلی سخته و باید به جمله توجه کنی: ۱. غم سنگین ۲. افسردگی شدید ۳. اشک ریختن ۴. فشار روحی سنگین ۵. پارگی ۶. پاره ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

معناهای زیادی داره که باید به جمله دقت کنید؛ بیشتر درباره عزل کردن و برکناری است. ۱: برکناری از تاج و تخت یا برکناری یک مقام بلندپایه دیگر ۲: یک ره ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢٤

در تئاتر، نمایش، پرفورمنس، سینما، فیلم و امثالهم: کشمکش فنون دراماتیک درگیری تأثیرگذاری شدید در اصطلاحات عامیانه: شلوغ کاری احساساتی شدن الم شنگه در ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

هنر یا تکنیک ترکیب بندی دراماتیک و بازنمایی تئاتریکال فن دراماتیزه سازی هر متن و ایده استفاده از فنون دراماتیک مثل شخصیت پردازی چندلایه، گره افکنی، ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

پدیدارشناسی: رویکردی فلسفی که از کانت و هگل و به ویژه ادموند هوسرل آغاز شده که علیه تفکر دکارتی است که ذهن و بدن را جدا می انگارد. این رویکرد تأکید ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

توجه داشته باشید که به عنوان متضاد کلمه حرکت نیز استفاده می شود؛ پس گاهی به این معناست: ایستادن قرار گرفتن راه نرفتن سکون اما به طور کلی به معنای اس ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

تجربه گرایی ( توجه داشته باشید که اصطلاح هنر تجربی یا فیلم تجربی غلط است و بهتر است گفته شود ) : هنر تجربه گرا و فیلم تجربه گرا ( دلیل این امر ساد ...

پیشنهاد
٠

خطا و آزمون تجربه گرایی در فضایی نامعلوم

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

از خود بیخود شدن خلسه نشئگی فضا پیمایی حالتی که فرد در دنیای دیگری سیر می کند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در دست گرفتن ( مثلا چتر را در دست گرفته ) leaving the Woman alone by the water clutching her broken parasol با پا گرفتن ( به طور کلی یعنی با دست ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در تئاتر، اجرا، نمایش و بازیگری: برهنه سازی ( بازیگر ) واگذاری ( هر چیز غیر کاربردی ) محروم سازی ( کارگردان از تجهیزات ) استفاده نکردن ( از تمام ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

ذهن تن، تمامیت ذهن و بدن، بدن و ذهنی که همزمان کار می کنند و علیه تفکر دوگانه انگاری رنه دکارت است که ذهن و بدن را جدا می دانست، روان تن در یوگا، در ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

اصطلاحی عامیانه است که در یک مقاله خواندم به معناهای زیر است: خراب کردن ( کسی که مدام یک چیز خوب را خراب می کند ) گَند زدن ِتر زدن بر باد دادن فرصت ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

a method of procedure روش، رویه، رویکرد، طرز برخورد یا الگو especially : a distinct pattern or method of operation that indicates or suggests the wo ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

علاوه بر ترجمه هایی که عزیزان بیان کردند؛ این کلمه به شدت کاربردهای گوناگون دارد و به سختی ترجمه می شود و باید به جمله توجه شود که در علوم شناختی، با ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در بازیگری، تئاتر، اجرا و موسیقی: لَحن پر رنگ شدید با حالت با حس و حال ریتم و احساس کلمه با قدرت پر طنین شدید

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در فلسفه، اجرا و تئاتر: جذب مجدد دوباره جذب کردن ساختن دوباره شکل گیری مجدد مثلاً ژان پل سارتر می گوید: واقعیت ذوب شده. . . و وقتی لمسش کنید، دوباره ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

در تئاتر و کارگردانی و اجرا ( که بستگی به جمله دارد ) : مشغول بازی درگیر بازی در اجرا در نمایش در نمایشنامه

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٠

ترجمه ی این واژه بسیار سخت و چالش برانگیز است و به جمله ربط دارد؛ اما در فلسفه، نظریه، تئاتر، بازیگری و اجرا: انضمامی ( در برابر انتزاعی ) : واژه ی ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٨

ترجمه این حرف اضافه بسیار مشکل است و وابسته به جمله؛ اما در تئاتر، اجرا و بازیگری: با هم/با یکدیگر/در کنار هم/در میان هم/بینِ دو بازیگر/در میانِ جمع ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

در تئاتر، اجرا و بازیگری: اجراکردن بازی کردن ایفایِ نقش نقش بازی کردن در حال بازی موسیقی: نواختن قطعه ساز زدن نوازندگی سرگرمی: بازی کردن نوار رو ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در تئاتر، بازیگری، اجرا و نمایش های ژاپنی و چینی: تمرین کردن پیش از اجرا گرم کردن آماده سازی تمرین بدنی تمرین جسمانی آماده سازی ذهن تن ( bodymind )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در تولید نوشیدنی آب انگور، بازیگری، تئاتر، اجرا و یوگا: زنده شده جان دارشده تسریع شده تخمیرشده جا افتاده ( تولید نوشیدنی انگور قرمز ناب )

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٣

در تئاتر و نمایش و اجرا: اجراشده وضع شده تصویب شده ( توجه کنید که act به معنای کنش و عمل نمایشی در این واژه وجود دارد ) .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

در بازیگری و اجرا و تئاتر: حالت بدن وضعیت بدن روش استفاده از بدن possible to correct the modality of the mind by correcting the modality of the body ...

١