tears

جمله های نمونه

1. tears blurred his vision
اشک دید او را مختل کرد.

2. tears coursed down her cheeks
اشک از گونه هایش سرازیر شد.

3. tears rained down her cheeks
اشک از گونه های او سرازیر شد.

4. tears rolled down her cheeks
اشک از گونه هایش جاری شد.

5. tears sprang from her eyes
اشک از چشمانش جاری بود.

6. tears standing in her eyes
در حالی که اشگ در چشمانش جمع شده بود

7. tears trickled from her eyes
اشک از چشمانش سرازیر شد.

8. tears welled up in her eyes
چشمانش پر از اشک شد.

9. tears welled up in his eyes and he brushed them aside with his handkerchief
اشک در چشمانش جمع شد و او با دستمال آن را پاک کرد.

10. mimic tears
اشک های وانمودشده

11. repentant tears
اشک های توبه آمیز

12. salt tears
اشک های شور

13. in tears
گریان،اشک ریزان،در حال گریه

14. her dewy tears
اشک های شبنم سان او

15. her false tears
اشک های دروغین او

16. his penitential tears
اشک های ندامت آمیز او

17. they wept tears of joy
از شادی اشک می ریختند.

18. to drop tears
اشک ریختن

19. to shed tears
اشک ریختن

20. a tempest of tears
توفانی از اشک

21. eyes streaming with tears
چشمانی که اشک از آنها سرازیر بود

22. eyes swimming with tears
چشمان اشک آلود

23. her singing fetched tears to my eyes
آواز او اشک به چشمانم آورد.

24. her story brought tears to our eyes
داستان او ما را به گریه انداخت (اشک به چشمانمان آورد).

25. his story brought tears to my eyes
داستانش اشک در چشمانم جاری کرد.

26. she burst into tears
زد زیر گریه.

27. the exchange of tears for smiles
تبدیل اشک به لبخند

28. they parted in tears
آنها گریان از هم جدا شدند.

29. to suppress one's tears
جلو گریه ی خود را گرفتن

30. to wink back tears
با چشم به هم زدن اشک ها را کنار زدن (پنهان کردن)

31. shed (or weep) tears
اشک ریختن

32. her eyes filled with tears
چشمانش پر از اشک شد.

33. she gave way to tears
نتوانست از گریه خودداری کند.

34. she was close to tears
نزدیک بود گریه کند.

35. the slow drop of tears
ریزش آهسته ی اشک ها

36. this fabric has several tears in it
این پارچه چندین پارگی دارد.

37. this kind of paper tears easily
این نوع کاغذ زود پاره می شود.

38. to hold back (one's) tears
جلو اشک های خود را گرفتن

39. dissolve in (or into) tears
گریه افتادن،اشک ریختن،سرشک از دیده جاری کردن

40. move (or reduce) to tears
به گریه انداختن،گریان کردن

41. her eyes were brimming with tears
چشمانش از اشک لبریز شده بود.

42. her eyes were running with tears
چشمانش از اشک لبریز بودند.

43. suddenly, he cracked up and tears flowed out of his eyes
ناگهان زد زیر گریه و اشک از چشمانش جاری شد.

44. she tried to dam back her tears
او کوشید جلو اشک های خود را بگیرد.

45. the audience could not repress their tears
حضار نمی توانستند جلوی اشک خود را بگیرند.

46. the child's suffering moved us to tears
رنج کودک ما را به گریه آورد.

47. the narrow borderline between laughter and tears
مرز باریک بین خنده و اشک

48. at his funeral we were all in tears
در مجلس ختم او ما همه گریان بودیم.

49. he could no longer fight down his tears
او دیگر نمی توانست جلو اشک های خود را بگیرد.

50. i gave him a handkerchief to wipe his tears
به او دستمال دادم تا اشک های خود را پاک کند.

51. she looked at me through a mist of tears
از میان لایه ای از اشک به من نگاه کرد.

52. he is so emotional that he is moved to tears even by his own words
آنقدر احساساتی است که حتی از حرف های خودش به گریه درمی آید.

پیشنهاد کاربران

دوست عزیزم توجه کن که ترجمه این واژه خیلی سخته و باید به جمله توجه کنی:
۱. غم سنگین
۲. افسردگی شدید
۳. اشک ریختن
۴. فشار روحی سنگین
۵. پارگی
۶. پاره شدن
۷با زور جدا کردن
۸. آچار رو با قدرت پیچوندن
...
[مشاهده متن کامل]

۹. جر خوردن
۱۰. تیر خوردن
۱۱. چیزی با زور فرو بره توی بدن
۱۲. بدون احتیاط حمله کردن
۱۳. بدون احتیاط نفوذ کردن
۱۴. نا امیدی
۱۵. شکست
۱۶. پاره شدن مو
۱۷ نصف شدن چیزی

Fair= صفت
Chuckle =خندیدن
Tears = خیسی هایی که از چشمانمان می اید.
انگار اومدم کلاس اول ابتدایی با این معنی کردنتون
مثال fire tears, میشه آتش سوزی
مثال
After fire tears through thirteen story residential building in taiwan
پس از آتش سوزی در طبقه ۱۳ساختمان مسکونی در تایوان
اشک
Tears of joy in my eyes
اشک شوق چشمانم
اشک گریه

پاره کردن - پاره شدن - پارگی - اشک - اشک ریختن
End these tears of mine and our separation
My likes of kisses and eyes were quite visible
I loved you, I loved you
What can I do to make you love me more? I was so happy I was waiting
به این اشک های من و جدایی مان خاتمه بده
...
[مشاهده متن کامل]

دوست دارم های من از بوس ها و چشام کاملا قابل مشاهده بود
دوستت داشتم عاشقت بودم
م چیکار کنم که تو منو بیشتر دوست داشته باشی
خیلی خوشحال بودم منتظر بودم

my tears are pouring out of my eyes
اشکهایم ناخودگاه از چشمانم سرازیر میشود
پارگی
گسیختگی
Water the comes from the eye when somebody cries
حلقه زدن اشک .
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس