تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( صفت، عامیانه، نادر ) گیج، سردرگم، مبهوت فرم دیگر: mogodored منبع: Oxford English Dictionary

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( صفت ) غیر قابل پیچ خوردن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( فعل لازم و متعدی، وامواژه از زبان برمه ای، در هند و برمه ( میانمار ) ، درباره فیل ها ) کشیدن، غلتاندن یا هل دادن ( الوارها ) از یک مکان به مکان دی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم ) 1. ( قدیمی، در حالت جمع ) نام یک بازی 2. آدم ولخرج، اسراف کار فرم دیگر: dyngethryftes ( حالت جمع ) صفت آن dingthrifty می باشد. منبع: Ox ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( فعل ) جنبیدن، وول زدن، تقلا کردن برای حرکت یا فرار گاهی به همراه قیدهایabout, away, through و غیره به کار می رود. از این واژه بعدها بیشتر در ناحیه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( قید ) لق لق، لغزان لغزان، کج کج، اردک وار ( به ویژه حالتی شبیه راه رفتن اردک )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، آفریقای جنوبی، برگرفته از آفریکانس ) قاطی ( 1. گیج، سردرگم 2. مختلط، درهم برهم ) تلفظ: دیرمِکار فرم ها: deur makaar, deurmekaar, door makaar ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، انگلیسی هندی، وامواژه از زبان اردو ) قلعه، دژ ریشه شناسی: واژه قلعه از زبان عربی وارد زبان فارسی شده و از آنجا به زبان اردو و سپس انگلیسی راه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( اسم ) 1. ( در آمریکا، ساختمان سازی ) پخش کردن شن و ماسه و غیره از تخته عقب کامیون در حال حرکت یا وسیله نقلیه مشابه. 2. رانندگی کردن به فاصله خیلی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، معماری کلیسا ) تمپلون: در کلیساهای بیزانسی و ارتدکس دیواره ای است که محراب را از شبستان جدا می کند. معمولاً از چوب یا سنگ حکاکی شده ساخته شده ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، پزشکی ) سندرم ادواردز: یک بیماری مادرزادی ناشی از تریزومی ( وجود نسخه سوم ) کروموزوم 18 که با رشد غیرطبیعی بسیاری از قسمت های بدن از جمله قلب، ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، در شمال غربی انگلستان و آنگلیای شرقی ) 1. ( معنای اصلی ) آلودگی، چرک، کثیفی، زباله و پسماند 2. خاک پیت مرطوب، پوده؛ ملات یا سیمان دیوارهای قد ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، وامواژه از ایتالیایی ) یک نوع قهوه جوش فلزی روی اجاق گاز، معمولاً به شکل هشت ضلعی، که در آن بخار از خلال دانه های قهوه به سمت بالا حرکت می کن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، وامواژه از لاتین، فلسفه ) اجماع جهانی، موافقت همگانی، توافق فراگیر؛ باور رایج، عقیده غالب؛ رأی اکثریت، نظر اکثریت تلفظ: کانسِنسِس جِنتی یِم تر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، وامواژه از مائوری، در اصل و عمدتاً در متون مائوری ) توراناوایوای: مکانی که شخص به آن تعلق دارد یا حق اقامت در آن دارد. یک تکیه گاه، یک پایگاه ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، در آشپزی جامائیکایی ) سوپ غلیظی که با کله پاچه بز و سایر مواد مانند سیب زمینی، موز سبز و پیراشکی درست می شود که معمولاً در دورهمی ها سرو می شو ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( فعل لازم، نادر، عموما شمال غربی انگلستان ) وقت گذاشتن برای چیزهای بی اهمیت مترادف: trifle شکل دیگر: pettel مشابه: peddle, piddle, pittle منبع: Oxf ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، عمدتا انگلیسی هندی ) به روزرسانی، به روز نگهداری، به هنگام سازی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، انگلیسی اسکاتلندی، وامواژه از زبان گیلیک اسکاتلندی ) تپه کوچک؛ عمدتا اشاره دارد به تپه های تشکیل شده از یخرفت ها که در بالای دره ها در ارتفاعا ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، انگلیسی اوگاندایی، وامواژه از زبان لوگاندا ) گومِسی: لباس سنتی زنان اوگاندایی که در مجالس رسمی، عروسی ها و سایر جشن ها می پوشند. این لباس به ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، وامواژه از فرانسوی، مورد استفاده در ناحیه سافک انگلستان ) شکافی در پرچین یا حصار که ممکن است خرگوش ها یا حیوانات دیگر از آن عبور کنند. ( همچن ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، دیرین شناسی و زمین شناسی ) داینوتوربیشن: آشفتگی در لایه های رسوب در اثر لگدمال شدن آنها توسط دایناسورها؛ اثرات این فرآیند بر تشکیل سنگ های رس ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم برای صفت toplofty ) غرور، خودبزرگ بینی، خودبرتربینی، جاه طلبی

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

toplofty ( صفت، عامیانه، طنز ) 1. مغرور، از خود راضی، متکبر 2. ( قدیمی ) با کیفیت، مرغوب، عالی با شخصیت سم اسلیک ( Sam Slick ) ، یک فروشنده ساعت ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، وامواژه از لاتین ) 1. خالص سازی، پالایش، تصفیه، تقطیر 2. عصاره، جوهر، چکیده 3. پالایش بیش از حد زبان یا عقاید 4. ظرافت بیش از حد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( در شمال انگلستان، فعل لازم و متعدی ) گیج شدن، گیج کردن فرم ها: mazle, maysle, maasel, maazle, maisel, maisle, maizel, mayzel, mayzle, mazel, mazzel ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

خاویر کرمنت ( Xavier Crement ) نام مستعار پزشکی ناشناس در آمریکا است که مجموعه کتاب هایی در موضوع بیشعوری ( که او آن را با عنوان Assholism ذکر می کند ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( در آمریکا به ویژه ناحیه آپالاچیا، قید و صفت ) کج، خمیده، کجکی، یک وری، اوریب، کج و معوج تلفظ: سایگاگلین فرم ها: skygodlin, skigodlin, skigoglin, sk ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، قدیمی ) طالع بینی با شمشیر و چاقو شکل دیگر macharomancy

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

یک اتاق کوچکتر که به یک اتاق بزرگتر منتهی می شود؛ به ویژه اتاقی که در آن بازدیدکنندگان منتظر می مانند تا اجازه ملاقات با پاپ، پادشاه یا افراد با نفوذ ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. پای خرگوش که به عنوان طلسم خوش شانسی حمل شده یا نگه داشته می شود. همچنین در استفاده گسترده: شخص یا چیزی که تصور می شود خوش شانسی می آورد. 2. ( در ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

1. طبل ایسوکوتی: در کنیا نوعی طبل چوبی است که به طور سنتی از یک کنده توخالی ساخته می شود و معمولاً از روی شانه آویزان می شود و با ضربه زدن با انگشتان ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

به زمان در زبان گیلکی زامات ( zamat ) یا زمات ( zomat ) می گویند؛ مثلا پر زمات نیست یعنی زمان زیادی نمیگذره.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

1. ( در آمریکا، اسم ) مادربزرگ 2. ( در انگلستان، اسم و فعل ) حرکات اغراق آمیز لب ها به هنگام صحبت کردن به منظور فهم سخن مثلا در یک محیط پر سر و صدا ی ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، قدیمی ) خوک چران: کسی که به کار نگهداری یا پرورش خوک ها مشغول است. مترادف swineherd شکل دیگر swinard

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

جمله نمونه از فصل 50 کتاب غرور و تعصب اثر جین آستن: there seemed a gulf impassable between them معنای ظاهری: میان آنها شکاف غیر قابل عبوری متصور بود. ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، عمدتا انگلیسی ایرلندی ) ظروف چینی یا سفالی برگرفته از delft مترادف crockery شکل دیگر delf

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( قدیمی ) آبجوی قوی در گذشته به شکل merrie - go - downe هم نوشته می شده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( قید ) 1. ( منسوخ ) به طور خوشایند، به نحو مطلوب 2. ( در اسکاتلند و شمال انگلستان ) به آرامی، بی سر و صدا؛ ( منسوخ ) مرتب و منظم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

( اسم، ندرتا ) میل به خوش گذراندن در یک زندگی اجتماعی شلوغ و پرهیاهو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٠

قصه گو، قصه پرداز، داستان پرداز، داستان سرا، راوی قصه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

( اسم، انگلیسی ایرلندی ) زمانی که بیشتر نور روز رفته اما کامل تاریک نشده است؛ غروب؛ گرگ و میش شکل های مختلف نوشتاری: duskiss duskess duskies duskis d ...