موسی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tangible: tangible ( adj ) = قابل لمس، ملموس، ...

٤ روز پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٤ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

moderate: moderate ( verb ) = کاهش دادن، کاهش ...

٤ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

marvelous: marvelous ( adj ) = شگفت انگیز، اعج ...

٤ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

marvel: marvel ( noun ) = مایه شگفتی، مایه ...

٤ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gratifying: gratifying ( adj ) = لذت بخش، رضایت ...

٥ روز پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

٦ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

consistent: consistent ( adj ) = sustained ( ad ...

٦ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peculiarity: peculiarity ( noun ) = ویژگی ( مختص ...

٦ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intrude: intrude ( verb ) = مزاحم شدن، ناخوا ...

٦ روز پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hue: hue ( noun ) = رنگ، فام، ته رنگ، تم ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gather: gather ( verb ) = جمع آوری کردن، گر ...

١ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

isolation: isolation ( noun ) = جداسازی، جدایی ...

٤ هفته پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

analogy: analogy ( noun ) = شباهت، همانندی، ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

readily available: مثال: Information is readily avail ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rely: rely ( verb ) = بستگی داشتن، وابسته ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

pester: Pester ( verb ) = یعنی کسی را خیلی ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

symbolize: معنی دیگر : به چیزی اشاره داشتن ex ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scarce: 1. Oil and grain are scarce, price ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blurred: 1. He felt his lips quivering, and ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enduring: enduring ( adj ) = lasting ( adj ) ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

unmistakably: unmistakably ( adv ) = به طور حتم، ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

phenomenal: phenomenal ( adj ) = خارق العاده، ف ...

١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

scene: scene ( noun ) = صحنه، سکانس/محل، م ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thrive: thrive ( verb ) = burgeon ( verb ) ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remarkable: remarkable ( adj ) = چشمگیر، قابل ت ...

٢ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hesitatingly: hesitatingly ( adv ) = reluctantly ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

feigned: feigned ( adj ) = جعلی، دروغی، ساخت ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meticulous: meticulous ( adj ) = conscientious ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gain: gain ( verb ) = به دست آوردن، جمع ک ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

maintain: maintain ( verb ) = نگه داشتن، از د ...

٤ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

its own right: یعنی : به نوبه خودش، در نوع خود D ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

demonstrative: demonstrative ( adj ) = برون گرا، ع ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

afterward: afterward ( adv ) = subsequently ( ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

streamlined: streamlined ( adj ) = آئرودینامیک ( ...

٥ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tangibly: tangibly ( adv ) = به طور ملموس، به ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enormity: enormity ( noun ) = شدت، بزرگی، حدت ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

exhibit: exhibit ( verb ) = به نمایش گذاشتن، ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deepen: 1. Other social and economic devel ...

٦ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elusiveness: defenition : وضعیت دشوار توصیف ، یا ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

component: component ( noun ) = element ( noun ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mechanically: یکی دیگر از معانیش: به طور بی اراده ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

specifically: specifically ( adv ) = particularly ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conspicuous: conspicuous ( adj ) = نمایان، مشهود ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

totally worth it: Totally worth it = اصطلاح هست یعنی ...

٧ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tangibility: tangibility ( noun ) = لمس پذیری، و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

streamline: streamline ( verb ) = بدنه ( هواپیم ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

react: react ( verb ) = عکس العمل نشان داد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deign: Deign ( verb ) = لطف کردن، محبت کرد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

vanish: vanish ( verb ) = ناپدید شدن، غیب ش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

enlarge: enlarge ( verb ) = broaden ( verb ) ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comparison: 1. I searched for another comparis ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

revive: revive ( verb ) = احیا کردن، زنده ک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instigator: تحریک کننده عامل آغاز کننده محرک

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

solid: solid ( noun ) = جسم هندسی، جسم صلب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

endorsement: endorsement ( noun ) = تایید، امضاء ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

motivate: motivate ( verb ) = برانگیختن، تحری ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

stream: stream ( verb ) = جاری شدن، جریان ی ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

break the ice: Break the ice = یعنی شکستن یخ ولی ا ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

inordinate: دقیقاً مترادف هست با کلمه excessive ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

intruder: intruder ( noun ) = متجاوز، دزد، مخ ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scarcity: 1. He was in the secret of the fam ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

interpreting: اگر به صورت صفت ( adj ) به کار بره ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remote: remote ( adj ) = inaccessible ( adj ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

passable: passable ( adj ) = قابل گذر، قابل ع ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

impropriety: impropriety ( noun ) = ناشایستگی، ن ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

briefly: briefly ( adv ) = مختصراً، به طور م ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

purposeful: 1. There is no need for any purpos ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prophetic: prophetic ( adjective ) = غیب گویان ...

٩ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shallowly: shallowly ( adv ) = به طور سطحی، به ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

justification: justification ( noun ) = توجیه، دلی ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

turn of events: Turn of events = اصطلاح هست به معنا ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

incorrect: incorrect ( adj ) = fallacious ( ad ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

in conjunction with: 1. Such guidelines should be devel ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

omit: omit ( verb ) = حذف کردن، از قلم ان ...

١٠ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enlighten: enlighten ( verb ) = روشن کردن، آگا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exaggerated: exaggerated ( adj ) = اغراق آمیز، ا ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

outlandish: outlandish ( adj ) = عجیب و غریب، ن ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

partisan: partisan ( adj ) = طرفدار سرسخت، مت ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

old fashioned: old fashioned ( adj ) = antiquated ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

superficially: 1. Religious education is poorly a ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

discriminate: discriminate = distinguish به معنای ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

grateful: grateful ( adj ) = سپاسگذار، قدردان ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

thriving: thriving ( adj ) = flourishing ( ad ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

compel: compel ( verb ) = وادار کردن، واداش ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

conquer: conquer ( verb ) = overcome ( verb ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deform: deform= distort به معنای تغییر شکل ...

١١ ماه پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

skeptic: 1. She is a skeptic about the dang ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

offensiveness: Definition = ویژگی که مسبب اهانت یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

disregard: disregard ( verb ) = overlook ( ver ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

densely: 1. The book is densely argued and ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fertility: fertility ( noun ) = لقاح پذیری، با ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

flawed: 1. Their very piousness was rooted ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ambiguous: مبهم، گنگ، دو پهلو ( کلام ) Ambigu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

culminating: culminating ( adj ) = نهایی، آخرین، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

immensely: 1. Her movements were slow, but sh ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

documentation: documentation ( noun ) = مدارک، اسن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elimination: elimination ( noun ) = حذف، رفع، دف ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

supposed to be: supposed to be = قرار است، قرار بود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

monstrous: monstrous ( adj ) = غول پیکر ( در ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reject: reject ( verb ) = رد کردن، نپذیرفتن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

monotonous: monotonous ( adjective ) = tedious ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

motivation: motivation ( noun ) = انگیزه، انگیز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

substantive: substantive ( adj ) = اساسی، بنیادی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

seeing as: با توجه به اینکه مثال: Let's take ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

mediocre: mediocre ( adj ) = متوسط، معمولی، پ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

humanitarian: humanitarian ( adj ) = philanthropi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

run into trouble: به دردسر افتادن مثال: . if you d ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intrusive: intrusive ( adj ) = ناخوانده، سرزده ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conscientiously: conscientiously ( adv ) = از روی وظ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rhythmic: rhythmic ( adj ) = آهنگین، مسجع، مو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

oddly: oddly ( adv ) = به طرز عجیب، به طور ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sustained: sustained ( adj ) = مداوم، پی در پی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stuck with each other: در دیکشنری انگلیسی Longman با کسی گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

theoretical: 1. Alexey Alexandrovitch devoted s ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fertility: حاصلخیزی خاک با استفاده از سموم دفع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

varied: varied ( adj= گوناگون، مختلف، متفاو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reactionary: reactionary ( adj ) = مرتجع، ارتجاع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

peculiar: be peculiar to somebody or somethin ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exhausting: exhausting ( adj ) = بسیار خسته کنن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

relation: relation ( noun ) = رابطه، ارتباط، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

virtuosic: نوازنده ای با توانایی ، تکنیک یا سب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exhibition: exhibition ( noun ) = نمایشگاه/نمای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remarkable: remarkable ( adj ) = noteworthy ( a ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sluggish: sluggish ( adj ) = lethargic ( adj ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

solidly: solidly ( adv ) = به طور مستحکم، به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

systematic: systematic ( adj ) = سازمان یافته، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

erratically: definition=به طوری که الگو یا حرکت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defy belief description explanation: بی نهایت یا بسیار عجیب و غریب و بنا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

evoke: evoke ( verb ) = تداعی کردن، زنده ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hold your head up high: Hold your head up high = اصطلاح هست ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apt: apt ( adj ) = مناسب، به جا، درخور، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

investigator: investigator ( noun ) = بازجو، بازپ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

intention: intention ( noun ) = قصد، نیت، عمد، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distortion: 1. The heat distortion temperature ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

initiated: initiated ( adj ) = آغاز شده، شروع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

instinctive: instinctive ( adj ) = spontaneous ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

collect: collect ( verb ) = gather ( verb ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

irritate: irritate ( verb ) = aggravate ( ver ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

subsequently: subsequently ( adv ) = متعاقباً، پی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blindness: blindness ( noun ) = کوری، نابینایی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

novice: Novice ( noun ) = بی تجربه، تازه وا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

negligence: negligence ( noun ) = کوتاهی، سهل ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reflect: reflect ( verb ) = منعکس کردن، انعک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

be supposed to: انتظار میرود، قرار بود که، قرار است

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

symbolic: symbolic ( adj ) = نمادین، سمبولیک، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

practical: practical ( noun ) = آزمون عملی، ام ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

portray: portray ( verb ) = در نقش کسی ظاهر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

demonstrate: demonstrate ( verb ) = اثبات کردن ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reluctance: reluctance ( noun ) = اکره، بی میلی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diligently: diligently ( adv ) = با سعی و کوشش، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

spoil appetite: کور کردن اشتها مثال: i won't hav ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pulse: pulse ( noun ) = rhythm ( noun ) ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

motivated: motivated ( adj ) = تحریک شده، بران ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

pass the buck: ( Pass the buck ( ( idiom = اصطلاح ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

face the music: Face the music = معنی تحت الفظیش یع ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

coherent: coherent ( adj ) = {منطقی، معقول، ق ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fertilize: fertilize ( verb ) = بارور ساختن، ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neglect: neglect ( verb ) = کوتاهی کردن، سهل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

predominant: predominant ( adj ) = عمده، اصلی، غ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

neglectful: neglectful ( adj ) = سر به هوا، کوت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hand over fist: Hand over fist = اصطلاح هست یعنی سر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

bizarre: bizarre ( adj ) = outlandish ( adj ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

clarification: 1. Still waiting for clarification ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

allocated: اگر به صورت فعل ( verb ) در جمله بی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enactment: enactment ( noun ) = لایحه، تصویب، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lethargic: lethargic ( adj ) = بی حال، کسل، تن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tedious: tedious ( adj ) = خسته کننده، کسل ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

balance: balance ( noun ) = موجودی، مانده، ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

chaotic: chaotic ( adj ) = بی نظم، پرهرج و م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suspicion: suspicion ( noun ) = شک، سوء ظن، شا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sustain: sustain ( verb ) = متحمل شدن، چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

delighted: معانی دیگر>>>>>>delighted ( adj ) = ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

now we are talking: Now we are talking = این شد یه حرفی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

stimulate: stimulate ( verb ) = foster ( verb ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

boredom: احساس ملالت و خستگی، بی حوصلگی، دلز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

disclose: disclose = reveal

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

approve: approve ( verb ) = pass ( verb ) ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

combination: combination ( noun ) = synthesis ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

launching: launching ( noun ) = پرتاب، راه اند ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

reactive: reactive ( adj ) =واکنشی، واکنش پذی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

end up: Definition = برای رسیدن یا نائل شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sheltered life: sheltered life = زندگی بی دغدغه، زن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

confide: confide ( verb ) = مورد اعتماد قرار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

freshen up: freshen up ( verb ) = دست و صورت خو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

related: related ( adj ) = /خویشاوند، فامیل/ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

launch: launch ( verb ) = initiate ( verb ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sturdy: sturdy ( adj ) = durable ( adj ) ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ridiculous: ridiculous ( adj ) = absurd ( adj ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

instantaneous: instantaneous ( adj ) = فوری، آنی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

formidable: formidable ( adj ) = قدرتمند، نیروم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

insignificance: insignificance ( noun ) = بی اهمیتی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

sheltered: sheltered ( adj ) = محفاظت شده، امن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

overstate: overstate ( verb ) = exaggerate ( v ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

uniqueness: 1. What is being negated, in a tot ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

oblige: oblige ( verb ) = کسی را به انجام ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

biased: biased ( adj ) = partisan ( adj ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

gratification: gratification ( noun ) =ارضا، رضایت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in conformity with: in conformity with = این اصطلاح به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

around: around ( adv ) = approximately ( ad ...

١ سال پیش

مدال‌های موسی