موسی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

delighted: delighted ( adj ) = elated ( adj ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

discovery of oil: کشف نفت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

mental stress: استرس ذهنی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attractive: attractive = appealing به معناهای: ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hard to find: سخت یافت شدن، سخت پیدا شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rubber: به کائوچوی استخراجی از درختان ( کائ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dispense: Dispense ( verb ) = Distribute ( ve ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

natural occurrences: رخدادهای کاملاً طبیعی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

avian: ماکیان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

circulate: circulate ( verb ) = disperse ( ver ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dweller: معانی=ساکن، مقیم، پسوند نشین و زی ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to dwell on: زیاد وقت صرف کردن روی، متمرکز شدن ر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

dwell: dwell ( verb ) = سکونت کردن، ساکن ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elemental: elemental ( adj ) = بنیادی، ابتدایی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

elimination reaction: واکنش حذفی: گونه ای واکنش آلی است ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blacked out: اگر به صورت فعل در جمله بیاد: فعل ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blacked out: خاموش یا پنهان کردن همه چراغ های قا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

emergence: بروز ، تکوین ، ظهور، فرآمدگی، نمایا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emphatic: تاکیدی، موکد، موکداً، قاطع، تاکید ش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lay emphasis on: مورد تاکید قرار دادن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

emphatically: با تاکید، باقوت، به طور برجسته، به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

highlight: highlight ( verb ) = emphasize ( ve ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

surround: surround ( verb ) = encircle ( verb ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

erratically: definition=به طوری که الگو یا حرکت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

inconsistent: inconsistent ( adj ) = erratic ( ad ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exaggeration: exaggeration ( noun ) = اغراق ، افر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

overstate: overstate ( verb ) = exaggerate ( v ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ecological justification: توجیه بوم شناختی : ارائۀ دلیل مبنی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

justification: justification ( noun ) = توجیه، دلی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

justifiably: به طور قابل تصدیق، به طور قابل تبرئ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

defend: defend ( verb ) = justify ( verb ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mentioned: mentioned ( adj ) = ذکر شده، نامبرد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

remark: remark ( verb ) = mention ( verb ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prevalence: prevalence ( noun ) = شیوع، شیوع بی ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

commonplace: commonplace ( adj ) = prevalent ( a ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

release print: نسخه پخش:نسخۀ کامل و نهایی فیلم که ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

release on: به قید کفالت آزاد کردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

air release: هواگیری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

release: release ( noun ) = رهایی، خلاصی، آز ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

provides: فراهم کردن/مهیا کردن/ایجاد کردن/به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

benefit: benefit ( noun ) = فایده، سود، نفع، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beneficiary: beneficiary ( noun ) = ذینفع، بهره ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

beneficially: beneficially ( adv ) = به طرز سودمن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

beneficial: سودمند، مفید ، نافع ، پرخاصیت ، پرم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

assist: assist ( verb ) = benefit ( verb ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

mechanically: یکی دیگر از معانیش: به طور بی اراده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

blindly: blindly ( adv ) = کورکورانه، بی باک ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

blindly: blindly ( adv ) = کورکورانه، بی باک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

snow blindness: اختلال دردناک قرنیۀ چشم به علت قرار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broadly: broadly ( adv ) = به طور گسترده و و ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

broad: broad ( adj ) = جامع، گسترده، وسیع، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enlarge: enlarge ( verb ) = broaden ( verb ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

burgeoning: burgeoning ( adj ) =رو به رشد، رو ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conspicuous: conspicuous ( adj ) = نمایان، مشهود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

endorsement: endorsement ( noun ) = تایید، امضاء ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

enormously: enormously ( adv ) = به شدت، بسیار، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

tremendous: tremendous ( adj ) = enormous ( adj ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

entire: entire ( adj ) = کل، تمام، کامل، دس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

entirety: entirety ( noun ) = تمامیت، کلیت، ش ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

acid erosion: acid erosion یا سایش شیمیایی دندان ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

erosion: erosion ( noun ) = فرسایش، فرسودگی، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deteriorate: deteriorate ( verb ) = erode ( verb ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

man on fire: منظور همان سوختن در شور و هیجان است ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

recovery: recovery ( noun ) = واحد مراقبت پس ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retrieve: retrieve ( verb ) = recover ( verb ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

report: report ( noun ) =گزارش، رپرتاژ، مقا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rumoredly: rumoredly ( adv ) = reportedly ( ad ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shifting: shifting ( adj ) = متغیر، نامنظم، م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

shift: shift ( noun ) = شیفت، کارشیفتی، نو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exude: از خود نشان دادن، از خود بروز دادن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

shifty: shifty ( adj ) = ناصادق، فریب کار ، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

switch: switch ( noun ) = shift ( noun ) ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

susceptibly: به طور حساس، به طور آسیب پذیر ، به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

vulnerable: vulnerable ( adj ) = susceptible ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

crucially: crucially ( adv ) = بسیار مهم، به ص ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

play a crucial role: نقش مهم یا ضروری برای حل بحران ( نق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

crucial in: نقش مهم ایفا کردن در ، کار مهمی انج ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

critical: critical ( adj ) = crucial ( adj ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

to come by: به دست آوردن، به دست آمدن all his ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

elusive: elusive ( adj ) = سخت دست یافتنی، گ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

evidence: evidence ( noun ) = مدرک، مدارک، شو ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

apparent: apparent ( adj ) = evident ( adj ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

comprehensively: به طور جامع و کامل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comprehensively: به طور جامع و کامل

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exhaustive: exhaustive ( adj ) = کامل، جامع، فر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

air exhausting plant: دستگاه هواگیری، دستگاه خلاء ( مورد ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exhausted: exhausted ( adj ) = خسته، کوفته، هل ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exhaustion: exhaustion ( noun ) = خستگی، فرسودگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deplete: deplete ( verb ) = exhaust ( verb ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

facet: وجوه، جنبه، لحاظ مترادف = aspect ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

extensively: extensively ( adv ) = به طور جامع، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

extend: extend ( verb ) = گسترش دادن، افزای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

extension: extension ( noun ) =تمدید، توسعه، خ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

comprehensive: comprehensive ( adj ) = extensive ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confront: confront ( verb ) = face ( verb ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

multifaceted view: دیدگاه چند جانبه، دیدگاه چند وجهی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faceted: faceted ( adj ) = چند جانبه، چند وج ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

idolatry: idolatry ( noun ) = بت پرستی، شیفتگ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

linga: لینگا یا لینگام نمادی بسیار پیچیده ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

inaccessibly: inaccessibly ( adv ) = به طور غیر ق ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

uncoated paper: کاغذهای بدون روکش یا بدون پوشش:کاغذ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wandered out: با سرگردانی خارج شدن ، با گیجی و من ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

obliviously: definition = به روشی که نشان دهد شم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

obliviously: definition = به روشی که نشان دهد شم ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

ignorant: ignorant ( adj ) = oblivious ( adj ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

offensiveness: Definition = ویژگی که مسبب اهانت یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exclude: 1. We should not exclude the possi ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

restrictively: صرفا، منحصرا، به طور محدود

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

routine: 1. Every morning, regardless of se ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

suffice: 1. A few hours had sufficed to bri ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attribute: 1. Ancient writings can be attribu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

attributable: 1. I find that his death was attri ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confirmed: 1. The Festival is finally abandon ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

confirmation: 1. We've got confirmation that B. ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

convenience: 1. the british enjoy inspecting us ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

core: 1. Tokuda went over everything his ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

criticism: 1. Many of these essays are playfu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

critic: 1. Many of these essays are playfu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

critically: 1. Pop up a window when a disk get ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

misallocated: تخصیص نادرست

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

diversely: 1. his various coloured ribbons wh ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

diversify: 1. If you diversify into activity ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

prosperity: 1. Happy, united humans will enjoy ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

purposely: 1. She took her hand and with no s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

привет: سلام گفتن برای افراد هم سن یا کوچکت ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wild foods: غذای وحشی گروهی از میوه های تازه خو ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

wheelsmen: سکاندار، سکانداران کسی که پشت وسیله ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scarce: 1. Oil and grain are scarce, price ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lack of scarcity: فقدان مشکل اقتصادی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hardly: hardly= scarcely

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

здрасте: سلام دادن به صورت رسمی، سلام دادن ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

theoretical: 1. Alexey Alexandrovitch devoted s ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

theorize: 1. They theorize, however, that it ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

hypothetically: از لحاظ فرض عملی، فرضاً، به طور پیش ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

community spirit: روحیه اجتماعی ( علاقه مندی به برقرا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

global accelerator: AWS Global Accelerator یک سرویس شبک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

klystron: یک لوله الکترونی که در آن دسته الکت ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

seamouse: یک کرم دریایی است که در اقیانوس اطل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

waxing moon: به هر مرحله از ماه در طی چرخه ماه ب ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

creeping: 1. Some polychaetes such as the se ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

creep: Creep ( verb ) = Crawl خزیدن، سینه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

grind: grind ( verb ) = Crush ( verb ) به ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

successors: جایگزینان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

inconveniece: ناراحتی، زحمت، اسباب زحمت، مزاحمت، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cultivated: 1. Furthermore, in cultivated soil ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cultivation: 1. Britain took a more prominent r ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dictatorial: 1. She laughed at me, Russell wrot ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pussyfoot: فس فس کردن، طفره رفتن، تعلل کردن، ل ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

don't pussyfoot around: طفره رفتن را کنار گذاشتن و متعد شدن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

impose: Impose = dictate به معناهای تحمیل ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

distinguish yourself: کار خوبی انجام بده که مورد توجه قرا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

alumna: دختر یا زن فارغ التحصیل، دانش آموخت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

distinguishing: 1. His most distinguishing feature ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

discriminate: discriminate = distinguish به معنای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

rewarding: ارزشمند، ارزنده، سودمند، پر پاداش، ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engender: engender = produce به معنای پدید آو ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

embittered: اگر به صورت صفت یا Adj باشد یعنی عص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

embittered: اگر به صورت صفت یا Adj باشد یعنی عص ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

constant: constant = persistent به معناهای م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

engrossing: 1. The symmetry is pleasing, at th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engrossing: 1. The symmetry is pleasing, at th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

engage: engage = engross به معناهای: کاملا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flawed: 1. Their very piousness was rooted ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

harvested: 1. The rustle of grain was gone, r ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harvest: harvest ( noun ) = محصول، برداشت، د ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

reflect: ( verb ) reflect ( verb ) = mirror ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

gain: gain ( verb ) = obtain ( verb ) به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

fragment: fragment = particle به معناهای: ذر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

settled weather: به آب و هوای آرام یا ملایم می گویند ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

falling over each other: به معنای اشتیاق شدید برای انجام کار ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ambiguous: مبهم، گنگ، دو پهلو ( کلام ) Ambigu ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

settlement: 1. We were hoping for a quick sett ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

colonize: colonize = settle به معناهای : ساکن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

colonize: colonize = settle به معناهای : ساکن ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

transportable: 1. The main criteria for its desig ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

precise: ( adj ) precise ( adj ) = accurate ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

uncleared person: کسی که مجوز یا گواهی معتبر ندارد تا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ecclesiological: شاخه ای از الهیات که مربوط به ماهیت ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

deeply: 1. I'm deeply in love with you. م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

depth: 1. Dryland corn is rooting at the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thorough: thorough ( adj ) = deep ( adj ) به ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

expertise: کاردانی، کارشناسی، خبرگی، مهارت، سر ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

densely: 1. The book is densely argued and ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

thick: thick ( adj ) = dense ( adj ) به م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

spotlit: صحنه یا ساختمان یا سِنی که با یک یا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

solitary figure: یک فرد یا حیوانی که تنها است و زمان ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chicken fingers: فیله مرغ سوخاری که اکثر در فست فود ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

chicken fingers: فیله مرغ سوخاری که اکثر در فست فود ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dimly aware: آگاهی داشتن نسبت به یک موضوع خاص 1 ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dimly: 1. Although on the main road the s ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dim view: نگاه تیره و تار یا دید تیره یا دید ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

dim: 1. Solar panels, now common even i ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

conjured up: خطور کردن به ذهن یا فراخوانی تصور ذ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

conjured up: خطور کردن به ذهن یا فراخوانی تصور ذ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dimness: 1. We hurried a few steps down the ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

faint: faint ( adj ) = dim ( adj ) به معن ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

exhibit: exhibit ( verb ) = display ( verb ) ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exported: 1. exported goods are usually high ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

foreign sales: foreign sales = exports به معنای صا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

export: 1. The opposite trend affected ani ...

١ سال پیش

مدال‌های موسی