تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

رویدا های هم زمان , اتفاقاتی که هم زمان با هم انجام بشن. مثال I was reading while she was making dinner

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مستحقق افزایش حقوق I deserve a raise حقمه حقوقمو افزایش بدید

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نامحلول یا غیرهمگن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

از اون آدما ، مثل He's the sort of person who never gives up او از اون آدمایی هستش که هرگز تسلیم نمیشه

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یه جورایی یعنی : رو خط شانس ، خوش شانسی متوالی و پشت سر هم یا روند خو ش شانسی مثال: we're on a lucky streak, we've won the last six games in a row ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شکل گسترده در ریاضی نظام جدید آموزش اعداد را با روش های جالب گسترده کردن به بچه ها آموزش میدهند. یعنی بچه ها بهش های میلیون ، هزار و صدگان و دهگان و ...

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

Glance : یه نگاه کوچیک مثلا At first glance, the painting seemed simple

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

آگاهانه consciously created their future. آگاهانه آینده شون را خلق کردند.

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چسبیدن به کسی یا چیزی I laughed onto him early on

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دسترسی پیدا کردن Had tapped into something larger than himself به چیزی بزرگتر از خودش دسترسی پیدا می کنه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

گاهی دسترسی هم معنی می شود ، مثلا He has tapped into something larger than himself به چیزی بزرگتر از خودش دسترسی پیدا می کنه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

معرکه You look stunning 😍

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

حصار ، It's jumped over the fence

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نوع ، جور . The sort of that makes me strong. یه نوع از آن منو قوی می کنه.

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٤

How to deal چطور برخورد کنیم

تاریخ
٧ ماه پیش
پیشنهاد
١

Justify در متن ها در word معنی ترازبندی رو میده. مثلا justify, distribute the text.

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٢

هفت خوان رستم Rostam's seven labours Labour خوان

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
١

لثه هم معنی میده!

تاریخ
٩ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تقریبا تمومه!

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٤

جدول یا صفحه ای شطرنجی

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شهربازی playground شهربازی سرپوشیده indoor playground

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

دوشیدن ،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥

برعکس کردن یک چیز . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

مغرور، خودشیفته،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

خود شیفته، خود پسند

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

خصومت خانوادگی،

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

صحیح . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

پرونده بسته شد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

جریمه ش کنی؟

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

A farmer with a cart یک کشاورز با گاری

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٣

Knit hat : کلاه بافتنی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١٢

دستمال کشیدن . Wipe the table. میز رو دستمال بکش

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٧

در مورد غذا : دوباره بکش.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

چند نقطه . . .

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

برانگیخته شدن. Urged on by the smell of smoke. با بوی دود برانگیخته شده بود .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

من بی فکر.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

I tricked you گولت زدم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دانه ی ذرت

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

تمرکز کردن روی چیزی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

پیرامون He passed away in a hospital surrounded by his family. او در پیرامون خانواده اش در بیمارستان فوت کرد.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

در آوردن مو از ریشه ، مثل لیزر کردن مو

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

بهم خوردن خواب. مثل : half asleep

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

دعوا نکنید. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

حروف بزرگ مثلا تو جدول حل کردن ها این واژه استفاده میشه.

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٦

I'm mean it : I'm not joking=

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

روش حساب کردن. That's what I'm. banking on. به همین خاطر روش حساب میکنم

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

Music popular with teenagers موسیقی مورد علاقه نوجوانان

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

I'll be taking attendance حضور غیاب میکنم. . .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

In your own words: با واژه های خود [با زبان خود] Tell me what happened in your own words. با زبان خودت به من بگو که چه اتفاقی افتاد.

١