پیشنهاد‌های محمد علی امینی (٢٤٣)

بازدید
٣٠٩
تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( رایانه ) تَلْگِفْتَن [تل و گِفتن ( گیفتن ) ]: مورد بارگیری شدن قرار دادن؛ مثال: * فایل هایی که برایت فرستادم را دانلود کن. 🔮فایل ها هی که بَرایَت ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تَلْگِفْتَن [تل و گِفْتَن ( گفیدن ) ]: مورد بارگیری شدن قرار دادن؛ مثال: * فایل هایی که برایت فرستادم را دانلود کن. 🔮 فایل ها هی که بَرایَت فرستادم ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تَلْسِنْدَن [تل و سِنْدَن ( فرستادن شمالی ) ]: مورد بارگذاری شدن قرار دادن؛ مثال: * فایل ها را در سایت بارگذاری کن. 🔮فایل ها را در سایت هه بِتَلْسِن ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( رایانه ) تَلْسِنْدَن [تل و سِنْدَن ( فرستادن شمالی ) ]: مورد بارگذاری شدن قرار دادن؛ مثال: * فایل ها را در سایت بارگذاری کن. 🔮فایل ها را در سایت ه ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مانِزْدِن [مان ( ماندگار ) ـ، ـز ( ایجاد ) ، و ـدن ( مصدرنما ) ]: بکاپ گرفتن

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مانِزْدَن: مورد پشتیبان گیری قرار دادن؛ مثلا: * Don't forget to back up your files regularly. 🔮 مانِزْدَن بابرنامه از فایل ها اَت را نَشُفَرامو ( فر ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

مانِزْدَن: مورد پشتیبان گیری قرار دادن؛ مثلا: * باید هر روز از اطلاعات مهمت بکاپ بگیری. 🔮 باید هر روز اطلاع های مهم اَت را بِمانِزی. 🫵 اطلاعات بی ...

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دورْفَمال [دور، ـفمـ ( دهان ) ، و ـال]: وسیله صحبت با دور؛ مثلا: * 🗝️ دوستم تلفن را جواب داد. 🔮 دوست اَم دورفَمال را جَوابْد ( جواب داد ) .

تاریخ
١ هفته پیش
پیشنهاد
٠

# سِتُرال وب [سِتُردن و ـال]:وسیله کندن قسمت های مطلوب وب؛ # سِتُرار وب [سِتُردن و ـال]: سیستم کندن قسمت های مطلوب وب؛ مثال: * 🏺A web scraper is a t ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حَفِظْدَن [حفظ و ـدن]: مورد حفاظت قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️مردم باید محیط زیستشان را حفظ کنند. 🔮مردم باید زیلان ( محیط زیست ) اِشان را بِحَفِظَنْد. خ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( رایانش ) فَرْماء [فرمان و ـاء]: دستورالعمل؛ مثلا: * 🗝️پردازنده های ساده دستورالعمل ها را یکی یکی اجرا می کنند. 🔮پَرْدازالْ های ( پردازنده های ) پ ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( برنامه نویسی ) عَمَلاء [عملـ و ـاء]: خصیصه رفتاری یه کلاس؛ مثلا: * 🗝️در پایتون، با متد append می توانی یک شیء را به یک لیست اضافه کنی. 🔮در پایتون ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دورْفَمال [دور، ـفمـ ( دهان ) ، و ـال]: وسیله صحبت با دور؛ مثلا: * 🗝️دوستم تلفن را جواب داد. 🔮دوست اَم دورفَمال را جَوابْد ( جواب داد ) .

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

بَدِلْدَن [بدلـ و ـدن]: تغییر ماهیت با تلاش برای حفظ کردن ماهیت آن؛ مثلا: * 🗝️ گاهی تبدیل کردن یک کارخانه به دفتر کار، بد نیست. 🔮 گاهی بَدِلْدَن کا ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اِلْنامه [الـ ( الکترونیک ) و ـنامه]: نامه الکترونیکی

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

اِلْنامه [الـ ( الکترونیک ) و ـنامه]: نامه الکترونیکی

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

صُوَرْدَن [صور و ـدن]: مورد تصورشدن قرار دادن ( فرایند مورد تصور/درک/شناخت قرار دادن بوسیله انگاره/گمان های ذهنی ) ؛ مثلا: * 🗝️ دانشمندان برای سالیا ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( برنامه نویسی ) نوعِپال ( نوعـ ، ـپـ، و ـال ) : کلاس ( وسیله انگاشتن بعنوان نوع ) ؛ مثلا: * 🗝️ در برنامه نویسی شیءگرا ( OOP ) ، کلاس یک الگو یا قال ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دَسْگِرِفْتَن [دسـ و ـگرفتن]: مورد پیش بردن قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️ مدیر پروژه، مدیریت کارها را به صورت حرفه ای به دست گرفت. 🔮 دَبِّرَنْدِه ( مدیر ) ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دَسْگِرِفْتَن [دسـ و ـگرفتن]: مورد پیش بردن قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️ مدیر پروژه، مدیریت کارها را به صورت حرفه ای به دست گرفت. 🔮 دَبِّرَنْدِه پروژه، دَ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دَبِّرْدَن [دبر و ـدن]: مورد مدیریت شدن قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️ رئیس شرکت با مهارت بالا توانست بحران مالی را مدیریت کند. 🔮 رئیس شرکت توانست ماهِرانِه ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دَبِّرْدَن [دبر و ـدن]: مورد مدیریت شدن قرار دادن ؛ مثلا: * 🗝️ رئیس شرکت با مهارت بالا توانست بحران مالی را مدیریت کند. 🔮 رئیس شرکت توانست ماهِرانِ ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
١

پُرْجُزْء [پُر و جرء]: دارای اجزاء زیاد ( پیچیده ) ؛ مثلا: * Scientists were able to reduce the complex data into a single, clear graph. 🔮دانشمندها ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

تُخَطَرْدَن [تُـ، خطر، و ـدن]:❖ مورد خطرکرده قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️ راهنما با نادیده گرفتن علائم رانندگی، گروه را به خطر انداخت. 🔮 رَهْنَما با ناوَج ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

خَطَرْدَن [خطر و ـدن]: مورد پذیرش خطر قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️ در یک شب تاریک و طوفانی، ملوانان با خطر کردن سعی کردند کشتی را به ساحل برسانند. 🔮 در یِ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیمانْدَن [�زیـ� و �ماندن�]: مورد زنده مانی قرار دادن؛ مثلا: * The wizard used his magic to immortalize the hero, freeing him from the grasp of death ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیمانْدَن [�زیـ� و �ـماندن�]: مورد زنده مانی قرار دادن؛ مثلا: 🗝️جادوگر از جادوی خود استفاده کرد تا قهرمان را نامیرا کند و او را از دست مرگ رها کند. ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زیهِشْتَن [�زیـ� و �هِشْتَن�]: مورد زنده رهاشده قرار دادن؛ مثلا: * فرعونیان زنانتان را برای کنیزی زنده می گذاشتند. 🔮فرعونیان زنان اِتان را برای اُنْ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

ویرْدَن: مورد بیدارشدن قرار دادن؛ مثلا: * The loud noise woke me up at midnight. صدای بلند من را نصف شب ویرْد. ویرِمْدَن: از خواب بیدار شدن؛ مثلا: * ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویرْدَن: مورد بیدارشدن قرار دادن؛ مثلا: * فرزندش هر روز صبح زود از خواب بیدارش می کند. 🔮فرزند اَش هر روز صبح زود می ویرَد اَش.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثل پرتلاشی زنبور؛ مثلا: * My mum has been as busy as a beaver preparing for the birthday party. مادر اَم مهمانی تولد را مثل پرتلاشی زنبور فی تَمْهَد ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نَفَقْدَن: مورد انفاق قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️ مالتان را در راه خدا انفاق کنید. 🔮 مال اِتان را در راه خدا بِنَفَقید.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

آمیدَن: مورد آماده شدن برای شرایطی قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️ معلمش برای آزمون نهایی آماده اش کرد. 🔮 آموزگار اَش برای آزمون نهایی آمید اَش. فَرِهْدَن: ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تُآموزْدَن: مورد تعلیم قرار دادن؛ مثلا: * 🗝️ حسن را با مبحث کاربرد مشتق آموزش دادم. 🔮 حسن را با بحث کاربرد مشتق تُآموزْدَم. آموزانْدَن: مورد آموخ ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

یُشَتِرْدَن: مورد شطرنجی ( شبکه بندی ) شدن قرار دادن * The engineers will grid the area to prepare it for construction. مهندس ها منطقه را برای ساخت و ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَفْزونْدَن: افزایش دادن میزان

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

وَیا: این کتاب ویا آن یکی را بخر ( نه هر دو ) .

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کارلان [کار لان ( لانه ) ]: فضایی که عملیات در آن انجام می شود

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فامْلان ( لانه/خانه رنگ )

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

حِسّْتَن [برامده از حس و ـتن]: دریافتن ویژگی های چیزی با حواس پنجگانه؛ مثلا: * The smoke detector sensed the smoke and immediately set off the alarm. ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد

سَهیدَن: احساس کردن وضعیت/هیجان درونی حاصل از یه تجربه؛ مثلا: * I never feel safe when Richard is driving. هنگامیکه ریچارد می راند هرگز امنیت را نمی ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عَلَنیَدَن [برامده از علنی و ـدن]: امکان دریافتن اطلاعات درمورد چیزی را ممکن کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

راهال [برامده از راه و ـال]: وسیله راه رفتن گامال [برامده از گام و ـال]: وسیله گام برداشتن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نادیدن: فعل ندیدن را انجام دادن؛ مثال: * I ignored the message he was making and kept studying. علامت هایی که داشت می داد را نادیدم و به مطالعه ادامه ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( رایانش ) اَنْجْلان [برامده از انجام و لان]: محیطی که انجام/اجرای یک تابع در آن شکل می گیرد.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

وَجهیدَن [برامده از توجه و ـیدن]: چیزی را از جنبه ای برای درک کردنش مورد دید قرار دادن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زحمیدن [برامده از زحمت و ـیدن]: کاری را با پذیرش مشقت یا رنجش انجام دادن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زَحْمیدَن [برامده از زحمت و ـیدن]: کاری را انجام دادن بهمراه دچار سختی و رنج شدن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کِتْمیدَن [برامده از کتمان و ـیدن]: واقعیت چیزی را پنهان کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( جدید ) بر دوش گرفتن