پیشنهاد‌های محمد علی امینی (٢٠٥)

بازدید
١٢٤
تاریخ
٤ روز پیش
پیشنهاد
٠

فامْلان ( لانه/خانه رنگ )

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

حِسیدَن [برامده از حس و ـیدن]: دریافتن ویژگی های چیزی با حواس پنجگانه؛ مثلا: * The smoke detector sensed the smoke and immediately set off the alarm. ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

سَهیدَن: احساس کردن وضعیت/هیجان درونی حاصل از یه تجربه؛ مثلا: * I never feel safe when Richard is driving. هنگامیکه ریچارد می راند هرگز امنیت را نمی ...

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

عَلَنیَدَن [برامده از علنی و ـدن]: امکان دریافتن اطلاعات درمورد چیزی را ممکن کردن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

راهال [برامده از راه و ـال]: وسیله راه رفتن گامال [برامده از گام و ـال]: وسیله گام برداشتن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

نادیدن: فعل ندیدن را انجام دادن؛ مثال: * I ignored the message he was making and kept studying. علامت هایی که داشت می داد را نادیدم و به مطالعه ادامه ...

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

( رایانش ) اَنْجْلان [برامده از انجام و لان]: محیطی که انجام/اجرای یک تابع در آن شکل می گیرد.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

وَجهیدَن [برامده از توجه و ـیدن]: چیزی را از جنبه ای برای درک کردنش مورد دید قرار دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زحمیدن [برامده از زحمت و ـیدن]: کاری را با پذیرش مشقت یا رنجش انجام دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زَحْمیدَن [برامده از زحمت و ـیدن]: کاری را انجام دادن بهمراه دچار سختی و رنج شدن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کِتْمیدَن [برامده از کتمان و ـیدن]: واقعیت چیزی را پنهان کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

( جدید ) بر دوش گرفتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کولیدن [برامده از کول و ـیدن]: بر شانه گرفتن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قدمیدن [برامده از قدم و ـیدن]: به آرامی و آرامش مسیری را قدم زنان طی کردن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قدمیدن [برامده از قدم و ـیدن]: به آرامی و آرامش مسیری را قدم زنان طی کردن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پَرتابیدَن [برامده از پرتاب و ـیدن]: شیءای را با اعمال نیروی اولیه بهش، در هوا حرکت دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پَرتابیدَن [برامده از پرتاب و ـیدن]: شیءای را با اعمال نیروی اولیه بهش، در هوا حرکت دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ویرامایِش [برامده از ویرایش و همایش] ویراجار [برامده از ویرایش و جار] هَماویرا [برامده از همایش و ویرا] داویرامِش [برامده از داو ( داوطلب ) و ویرایش]

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

عَلَنیدن [برامده از علنـ و ـیدن]: فهمیدن یا دریافتن چیزی را ممکن کردن؛ مثال: * The police never actually determined the cause of death. درواقع پلیس ه ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

عَزمیدن [برامده از عزم و - یدن]: ترک کردن موقعیت یا مکان کنونی برای رسیدن به مقصدی

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غُلُویدَن [برامده از غلو و یدن]: وصف کردن چیزی بزرگتر از آنچه هست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

غُلُویدَن: وصف کردن چیزی بزرگتر از آنچه هست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

غُلُویدن [برامده از غلو و یدن]: وصف کردن چیزی بزرگتر از آنچه هست.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

چَرْخپا [برامده از چرخ و پا]: چرخی که بجای پا استفاده می شود.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چَرْخْپا [برامده از چرخ و پا]: چرخی که به جای پا استفاده می شود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

چَرْخْپا [برامده از چرخ و پا]: چرخی که به جای پا استفاده می شود

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

رَصَدیدن [برامده از رصد و ـیدن]: چیزی را بخاطر شناختن رفتارهایش مورد نظر قرار دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برامده از رصد و ـیدن چیزی را برای شناختن اش مورد نگریستن قرار دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رَصَدیدَن [برامده از رصد و ـیدن]: نگریستن به رفتار های چیزی برای شناختن اش

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

معادل انگلیسی رصد کردن observe است نه sight. sight بمعنی چمش کسی به چیزی خوردن است.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

داویدن [به تعریف جدید]: انجام کاری را مشروط به نتیجه ای [صادق شدن اتفاقی در آینده] کردن: * حسن خوردن ۱۰ لیتر بستنی را به باختن استقلال [که نتیجه بازی ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
١

[بازتعریف] انجام کاری را به نتیجه چیزی مشروط کردن؛ شرط بندی کردن: * خوردن یک لیتر بستنی را به باختن استقلال داوید. [= شرط بست درصورت باختن استقلال یک ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دَعْویدَن [برامده از ادعا و ـیدن]: ادعا کردن؛ راست بودن چیزی که راستی اش نامشخص است را بیان کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دَعْویدَن [برامده از ادعا و ـیدن]: ادعا کردن؛ راست بودن چیزی که راستی اش نامشخص است را بیان کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خَلَویدَن [برامده از خلوت و ـیدن]: خلوت کردن؛ جایی را از وسیله های اضافی بشکلی خالی کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

خَلْویدَن [برامده از خلوت و ـیدن]: خلوت کردن؛ جایی را از وسیله های اضافی بشکلی خالی کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

مًلاقیدَن [برامده از ملاقات و ـیدن]: با کسی برای نخستین بار بقصد کسب شناخت گفتگوی رودرو انجام دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مُلاقیدَن [برامده از ملاقات و ـیدن]: با کسی برای نخستین بار رودرو گفتگو کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شَفَعیدَن [برامده از شفاعت و ـیدن]: درخواست بخشش گناه کسی را کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شَفَعیدَن [برامده از شفاعت و ـیدن]: درخواست بخشش گناه کسی را کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نِجاتیدن [برامده از نجات و ـیدن]: نجات دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نِجاتیدَن [برامده از نجات و ـیدن]: نجاد دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد

گُمیدَن [برامده از گم و ـیدن]: گم کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گُمیدَن [برامده از گم و ـیدن]: گم کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اَفْزونْدَن [برامده از افزون و ـدن]: میزان چیزی را افزایش دادن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شی ءای همجنس را به مجوعه ای اضافه کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شیءای جدید را در مجموعه ای آوردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

رنگ چیزی را عوض کردن یا چیزی را دارای رنگ کردن

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

فامیدَن [برامده از فام و ـیدن]: رنگ چیزی را بشکل عوض کردن یا چیزی را دارای رنگی کردن.

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

اِضافیدَن [برامده از اضافه و ـیدن]: درآوردن به یک کل ( هر نوع افزایشی می تواند باشد ) ؛ مثلا: * یه موضوع جدید را به پایان نامه ام اضافیدَم. افزودن: ...