پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)
شکسته آمدن ؛ با ترس و لرز حرکت کردن . آهسته و به حال ناتوانی و دهشت و اضطراب راه رفتن : می دود بی دهشت وگستاخ او خشمگین و تند و تیز و ترشرو کز شکسته ...
بهیة
بهیة
بهیة
بهیة
بهیة
- بهی طلعت ؛ آنکه طلعت و روی زیبا دارد : ملک زاده ای بود در شهر مرو بهی طلعتی چون خرامنده سرو. نظامی.
- بهی طلعت ؛ آنکه طلعت و روی زیبا دارد : ملک زاده ای بود در شهر مرو بهی طلعتی چون خرامنده سرو. نظامی.
- بهی رو ؛ خوش رو. خوب رو : طبیب بهی روی با آب و رنگ ز حلم خدا نوشدارو بچنگ. نظامی.
- بهی رو ؛ خوش رو. خوب رو : طبیب بهی روی با آب و رنگ ز حلم خدا نوشدارو بچنگ. نظامی.
- بهی رو ؛ خوش رو. خوب رو : طبیب بهی روی با آب و رنگ ز حلم خدا نوشدارو بچنگ. نظامی.
- بهی رو ؛ خوش رو. خوب رو : طبیب بهی روی با آب و رنگ ز حلم خدا نوشدارو بچنگ. نظامی.
- بهی رو ؛ خوش رو. خوب رو : طبیب بهی روی با آب و رنگ ز حلم خدا نوشدارو بچنگ. نظامی.
- بهی پیکر ؛ خوب روی و خوب صورت ونیکوشکل و خوش اندام. ( ناظم الاطباء ) : بدو گفت شخصی بهی پیکری گمانم چنانست کاسکندری. نظامی.
- بهی پیکر ؛ خوب روی و خوب صورت ونیکوشکل و خوش اندام. ( ناظم الاطباء ) : بدو گفت شخصی بهی پیکری گمانم چنانست کاسکندری. نظامی.
- بهی پیکر ؛ خوب روی و خوب صورت ونیکوشکل و خوش اندام. ( ناظم الاطباء ) : بدو گفت شخصی بهی پیکری گمانم چنانست کاسکندری. نظامی.
- بهی پیکر ؛ خوب روی و خوب صورت ونیکوشکل و خوش اندام. ( ناظم الاطباء ) : بدو گفت شخصی بهی پیکری گمانم چنانست کاسکندری. نظامی.
- بهی پیکر ؛ خوب روی و خوب صورت ونیکوشکل و خوش اندام. ( ناظم الاطباء ) : بدو گفت شخصی بهی پیکری گمانم چنانست کاسکندری. نظامی.
بهی
بهی
بهی
بهی یافتن
بهی یافتن
عهد مودت
مودت کردن
اطرافیان
اطرافیان
اطرافیان
بزرگ قدر ، فخیم
پیشبرد اهداف
پیشبرد اهداف
فرش عاج کنایه از برف
کنابه از برف
زری
زربفت
پیشکش کردن
پیشکش کردن
حاتم بخشی کردن
حاتم بخشی
حاتم بخشی کردن
حاتم بخشی
حاتم بخشی
حاتم بخشی
حاتم بخشی هشام
حاتم بخشی
با گشاده دستی تمام
با گشاده دستی تمام
با گشاده دستی تمام
با گشاده دستی تمام
با گشاده دستی تمام