پیشنهادهای امیرحسین سیاوشی خیابانی (٣٣,٥٤٤)
معنی ضرب المثل - > هیزم تر به کسی فروختن به کسی بدی کردن.
معنی ضرب المثل - > هیزم تر به کسی فروختن به کسی بدی کردن.
واترقیدن. [ ت َ رَق ْقی دَ ] ( مص مرکب ) مصدر جعلی از ترقی. تنزل کردن ترقی معکوس کردن. به صورت مثل گفته میشود : هر که بینی ترقیی دارد من بیچاره واترق ...
واترقیدن. [ ت َ رَق ْقی دَ ] ( مص مرکب ) مصدر جعلی از ترقی. تنزل کردن ترقی معکوس کردن. به صورت مثل گفته میشود : هر که بینی ترقیی دارد من بیچاره واترق ...
واترقیدن. [ ت َ رَق ْقی دَ ] ( مص مرکب ) مصدر جعلی از ترقی. تنزل کردن ترقی معکوس کردن. به صورت مثل گفته میشود : هر که بینی ترقیی دارد من بیچاره واترق ...
واترقیدن. [ ت َ رَق ْقی دَ ] ( مص مرکب ) مصدر جعلی از ترقی. تنزل کردن ترقی معکوس کردن. به صورت مثل گفته میشود : هر که بینی ترقیی دارد من بیچاره واترق ...
معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > هاگیر واگیر گیر و دار، شلوغی و پلوغی
هتک. [ هََ ت َ ] ( اِ ) کلمه عامیانه ای است که در اینگونه ترکیب ها: هتک کسی را پاره کردن یا هتکش پاره شد، و از این قبیل به کار میرود و مراد کون است و ...
معنی اصطلاح - > هِر را از بِر نشناختن / تشخیص ندادن نادان / نفهم بودن؛ توان درک ساده ترین چیزها را نداشتن مثال: یک آدم احمقی که هر را از بر تشخیص نمی ...
معنی اصطلاح - > هِر را از بِر نشناختن / تشخیص ندادن نادان / نفهم بودن؛ توان درک ساده ترین چیزها را نداشتن مثال: یک آدم احمقی که هر را از بر تشخیص نمی ...
معنی اصطلاح - > همه را به / با یک چوب زدن / راندن با بد و خوب به یک سان برخورد کردن؛ درباره ی اشخاص گوناگون قضاوت واحد کردن مثال: همه جا آدم خوب و آ ...
معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > حسین صاف کار صدام حسین که شهرها را با خاک یکسان می کرد.
معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > حسین صاف کار صدام حسین که شهرها را با خاک یکسان می کرد.
معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > حال پخش کردن به همه لطف کردن
حاشا و کلا. [ وَک َل ْ لا ] ( ع صوت مرکب ) ابداً. بهیچوجه : کلاه رفعت و تاج سلیمان بهر کل کی رسد حاشا و کلا. مولوی. || منزهم از این کار یا فکر.
حاشا و کلا. [ وَک َل ْ لا ] ( ع صوت مرکب ) ابداً. بهیچوجه : کلاه رفعت و تاج سلیمان بهر کل کی رسد حاشا و کلا. مولوی. || منزهم از این کار یا فکر.
حاشا و کلا. [ وَک َل ْ لا ] ( ع صوت مرکب ) ابداً. بهیچوجه : کلاه رفعت و تاج سلیمان بهر کل کی رسد حاشا و کلا. مولوی. || منزهم از این کار یا فکر.
حاشا و کلا. [ وَک َل ْ لا ] ( ع صوت مرکب ) ابداً. بهیچوجه : کلاه رفعت و تاج سلیمان بهر کل کی رسد حاشا و کلا. مولوی. || منزهم از این کار یا فکر.
معنی اصطلاح - > حالت چیزی به کسی دست دادن احساس مبتلا شدن به چیزی مثال: از صبح چیزی نخورده بودم و حالت ضعف به من دست داد.
معنی اصطلاح - > حال کسی سرِ جا [ یش ] نبودن از نظر جسمی یا روحی ناراحت بودن مثال: دیروز حالش سر جایش نبود، من هم آن موضوع را اصلا مطرح نکردم.
معنی ضرب المثل - > حرف گل انداختن گرم شدن صحبت.
معنی اصطلاح - > حنا ی کسی [ پیش دیگری ] رنگ / رنگی داشتن [ نزد دیگری ] ارزش و اعتباری داشتن
معنی اصطلاح - > شکم گشنه / خالی و گوز فندقی کنایه از تهی دستی / نیازمندی و درعین حال بلندپروازی و خودنمایی مثال: از دست طلبکارها نمی دونه کجا فرار ک ...
معنی اصطلاح - > شکم گشنه / خالی و گوز فندقی کنایه از تهی دستی / نیازمندی و درعین حال بلندپروازی و خودنمایی مثال: از دست طلبکارها نمی دونه کجا فرار ک ...
شیر تو شیر
شیر تو شیر
معنی اصطلاح - > شخصی را به یک پَی سَه کردن ( دری افغانستان ) آبروی کسی را بردن مثال: با حرف هایش مقابل دیگران، مرا به یک پی سه کرد. هیچ توقع ای کار ...
معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > شاسی بلند قدبلند
معنی اصطلاح - > شخصی را به یک پَی سَه کردن ( دری افغانستان ) آبروی کسی را بردن مثال: با حرف هایش مقابل دیگران، مرا به یک پی سه کرد. هیچ توقع ای کار ...
معنی اصطلاح - > شخصی را به یک پَی سَه کردن ( دری افغانستان ) آبروی کسی را بردن مثال: با حرف هایش مقابل دیگران، مرا به یک پی سه کرد. هیچ توقع ای کار ...
معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > شاسی اشاره به قد
( شأن کسی اجل شدن ) معنی اصطلاح - > شأن کسی اَجَل شدن مقام کسی بالا رفتن ( معمولا به طنز ) مثال: حالا دیگر این قدر شأن آقا اجل شده که برای دیدنش بای ...
معنی ضرب المثل - > شال و کلاه کردن آماده رفتن شدن.
معنی ضرب المثل - > شال و کلاه کردن آماده رفتن شدن.
معنی ضرب المثل - > شال و کلاه کردن آماده رفتن شدن.
( شأن کسی اجل شدن ) معنی اصطلاح - > شأن کسی اَجَل شدن مقام کسی بالا رفتن ( معمولا به طنز ) مثال: حالا دیگر این قدر شأن آقا اجل شده که برای دیدنش بای ...
( شأن کسی اجل شدن ) معنی اصطلاح - > شأن کسی اَجَل شدن مقام کسی بالا رفتن ( معمولا به طنز ) مثال: حالا دیگر این قدر شأن آقا اجل شده که برای دیدنش بای ...
( شأن کسی اجل شدن ) معنی اصطلاح - > شأن کسی اَجَل شدن مقام کسی بالا رفتن ( معمولا به طنز ) مثال: حالا دیگر این قدر شأن آقا اجل شده که برای دیدنش بای ...
معنی اصطلاح - > شپش توی جیب کسی سه قاپ / چارقاپ می اندازد / می زند / می ریزد کنایه از اینکه آن کس فقیر / بی چیز / آس وپاس است مثال: آقا حالا به آلاف ...
معنی اصطلاح - > شپش توی جیب کسی سه قاپ / چارقاپ می اندازد / می زند / می ریزد کنایه از اینکه آن کس فقیر / بی چیز / آس وپاس است مثال: آقا حالا به آلاف ...
معنی ضرب المثل - > شلم شوربا درهم برهم و آشفته، چیز یا جای بی سرو سامان.
معنی اصطلاح - > شست کسی خبردار شدن به چیزی پی بردن؛ ناگهان از چیزی خبردار شدن مثال: همین که اون دوتا رو توی بازار با هم دیدم، شستم خبردار شد که کاسه ...
معنی ضرب المثل - > شلم شوربا درهم برهم و آشفته، چیز یا جای بی سرو سامان.
معنی ضرب المثل - > شلم شوربا درهم برهم و آشفته، چیز یا جای بی سرو سامان.
معنی ضرب المثل - > شمشیر را غلاف کردن ترک مجادله و مخاصمه، آشتی کردن.
معنی اصطلاح - > قید چیزی / کسی را زدن از چیزی / کسی چشم پوشیدن؛ از داشتن چیزی / رفت وآمد با کسی چشم پوشیدن؛ چیزی / کسی را فراموش کردن مثال: وقتی آن ب ...
معنی اصطلاح - > قید چیزی / کسی را زدن از چیزی / کسی چشم پوشیدن؛ از داشتن چیزی / رفت وآمد با کسی چشم پوشیدن؛ چیزی / کسی را فراموش کردن مثال: وقتی آن ب ...
معنی اصطلاح - > قید چیزی / کسی را زدن از چیزی / کسی چشم پوشیدن؛ از داشتن چیزی / رفت وآمد با کسی چشم پوشیدن؛ چیزی / کسی را فراموش کردن مثال: وقتی آن ب ...
معنی اصطلاح - > قید چیزی / کسی را زدن از چیزی / کسی چشم پوشیدن؛ از داشتن چیزی / رفت وآمد با کسی چشم پوشیدن؛ چیزی / کسی را فراموش کردن مثال: وقتی آن ب ...
معنی اصطلاحات عامیانه و امروزی - > قُزمیت عقب افتاده