امیرحسین سیاوشی خیابانی - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متابع: تبعه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باعث شدن: سبب شدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

باعث شدن: سبب شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باعی شدن: سبب شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسم بردن: یاد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نقل کردن: یاد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باز گفتن: یاد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حکایت کردن: یاد کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اشتباه کردن: دچار اشتباه شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جفاپیشه: تعدی مسلک

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

متخطی: تعدی مسلک

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تعدی مسلک: متجاوز ، متخطی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

صورت گرفتن: انجام گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کامل شدن: انجام گرفتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به انجام رسیدن: انجام گرفتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خاتمه بخشیدن: پایان دادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست نشانده: آلت دست دیگری / دیگران

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دستورالعملها: ترتیبات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روش کار: ترتیبات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ازاء: قبال

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بجای: در قبال . . . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صاحب شدن: در اختیار گرفتن آنها جزیره قبرس را ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست یافتن: در اختیار گرفتن آنها جزیره قبرس را ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نائل شدن: در اختیار گرفتن آنها جزیره قبرس را ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرمان دادن: صدور فرمان

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

حالت عادی به خود گرفتن: به حالت عادی برگشتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طبق قرار: برحسب قرار

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برحسب قرار: طبق قرار

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جامه فروش: بزاز

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی سامان: نابسامان

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

approval: پاسخ/ نظر موافق ، پاسخ/نظر مساعد

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مورخه: در تاریخِ . . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مورخه: در تاریخِ . . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مورخه: در تاریخ . . . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عالی قدر: حضرت اشرف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ملتجی: مستعصم

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باختن: - بای ، بای دادن ؛ باختن. از دست دا ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از سوی دیگر: از طرفی . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ادای دین: حلت دین

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به واسطه: از واسط

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بجهت: از واسط

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بسبب: از واسط

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فریادرسی: غیاث

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فریاد رسیدن: غیاث

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به داد کسی رسیدن: غیاث

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

غیاث: به داد کسی رسیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کنارات: صفحات

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیگر شدن: تغییر یافتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیگر شد: تغییر

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

تغییر: دیگر شد ، دیگر شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تغیر کردن: دیگر شدن ، تغییر یافتن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدین لحاظ: از این نظر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به این دلیل: از این نظر

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی نصیب ماندن: بی بهره ماندن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محروم ماندن: بی نصیب ماندن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

same old some old: اوضاع همون اوضاق سابقه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

same old really: same old, same old

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

getting by: در جواب حالت چطور است ، می گذره دیگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

getting by: در جواب حالت چطور است ، می گذره دیگ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

goodby: see you real soon catch you later

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یخبستگی: .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به یک اشاره: با یک اشاره

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بدایع: طرایف

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

معیوب: زهواردررفته

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مصر ایستادن: مصر ایستادن ؛ پایداری کردن و ایستاد ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایستادگی کردن: مصر ایستادن ؛ پایداری کردن و ایستاد ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مدی الایام: مدی الایام ؛ همه وقت و در هرزمان. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

همه وقت: مدی الایام ؛ همه وقت و در هرزمان. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هر وقت: مدی الایام ؛ همه وقت و در هرزمان. ( ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در هر زمان: مدی الایام ؛ همه وقت و در هرزمان. ( ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش اقبال: نو بخت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سوداور: نافع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرمنفعت: نافع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بافایده: نافع

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بکار: نافع

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مؤثر افتادن: نافع آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نره: حمدان بجنبانم علم چندان در آن دو گ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کیر گاو: کیر گاو ؛ کنایه از تازیانه است. ( ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الت ذکور: حمدان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خربان: خر بنده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

الفینه: حمدان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

افراخته: الفی

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کیر: الفینه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کثیرالعشق: عشیق

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کاظم: خشم شکن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خشم شکن: کاظم

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

لوازم معاش: اسباب معاش ، نوا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جای باش: بنگاه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موطن: جای باش

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پلیدی زدا: طهور

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تسلط یافتن: احتلال

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غصب نمودن: احتلال

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غصب کردن: احتلال

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محتلل: متصرف ، اشغالگر

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مراسلات: منشآت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مکاتبات: منشآت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نامه ها: منشآت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

صحایف: منشآت

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نوشتجات: منشآت

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انشا شده: منشاء

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جان کلام: لب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خیراندیش: مهر اندیش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیکخواه: مهر اندیش

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در موقع: به هنگامِ . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

موقعی که: به هنگامِ . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در مدت: به هنگامِ . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در جریان: به هنگامِ . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

در خلال: به هنگامِ . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عشرت طلب: کامران

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عیاش: کامران

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کامجو: کامران

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ١٥ رای

-

دیکشنری

-

کیر: عمود

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خون جگر: چکیده ٔ جگر ؛ کنایه از خون جگر است. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چکیدهٔ جگر: چکیده ٔ جگر ؛ کنایه از خون جگر است. ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پایان امدن: پایان یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سپری شدن: پایان آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به سر رسیدن: پایان آمدن ، به پایان آمدن ، به اتم ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سرامدن: پایان آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

قدم برداشتن: گام نهادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گام برداشتن: گام نهادن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طمع بریدن: - گام از چیزی برداشتن ؛ از سر چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

طمع گسستن: - گام از چیزی برداشتن ؛ از سر چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گذشتن از: - گام از چیزی برداشتن ؛ از سر چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دل برداشتن: - گام از چیزی برداشتن ؛ از سر چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دل برکندن: - گام از چیزی برداشتن ؛ از سر چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منصرف شدن: - گام از چیزی برداشتن ؛ از سر چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دست کشیدن از: - گام از چیزی برداشتن ؛ از سر چیزی ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توسعه یافتن: برتری یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

غالب امدن: برتری یافتن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

برتری یافتن: چربیدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیک فالی: یمن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرخی: یمن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش شگونی: یمن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خوش یمن: خوش شگون

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meantime: در این میان ، در این اثنا ، در همین ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

meantime: در این بین ، در این فرصت

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

in the interim: در این بین ، در این اثنا ، در این م ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

گاهی: هر از چند گاهی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بعضی مواقع: هر از چند گاهی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بیهوده نمودن: راه به جایی نبردن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

عبث نمودن: راه به جایی نبردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مزخرف گفتن: عبث گفتن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کم و بیش: یک چند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کمابیش: یک چند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زمانی: یک چند

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

determinably: مشخصا

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

specificatively: مشخصا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به هوا فرستادن: هوا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرواز دادن: هوا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پرانیدن: هوا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پراندن: هوا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تطییر: هوا کردن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کافی: به اندازه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بقدر کفایت: به اندازه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

مفت: مفتکی

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مرجان فشاندن: || کنایه از خون است. - مرجان فشان ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خون فشاندن: مرجان فشاندن || کنایه از خون است. ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کشورداری: زمامداری

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اداره امور کشور: زمامداری

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

سرشناس: بلندآوازه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

شهیر: بلندآوازه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی امیغ: صفی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی اثر: نافرجام

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی نتیجه: نافرجام

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی نتیجه ماندن: نافرجام ماندن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عبث: نافرجام

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ناکارگر: نافرجام

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بی تاثیر: نافرجام

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

وقوع یافته: صورت گرفته

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

done: صورت گرفته ، انجام شده

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محسوب گردیدن گشتن: به شمار آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

عزیمت کردن: رو نهادن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

establish develop relations: گشایش روابط

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

establish relations: گشایش روابط

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

develop relations: گشایش روابط

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روی خوش نشان دادن: اصطلاح

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

born again: نوکرده ایمان

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

acquisitiveness: زیاده خواهی

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فراهم امدن: فراهم شدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

از روی: به موجب. . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

به واسطه: به موجب. . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

از طریق: به موجب

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به موجب: به جهتِ . . . . . . . .

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take over: بروی کار آمدن، روی کار آمدن .

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بر روی کار امدن: در دست گیری

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

assume control responsibility: روی کار آمدن ، بر روی کار آمدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

assume power: روی کار آمدن ، بر روی کار آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

take office: روی کار آمدن ، بر روی کار آمدن

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in the hope of doing something: به امیدِ . . . .

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

exchanging ambassadors: تبادل سفرا

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محو شدن: - در محاق افتادن ؛ دچار محاق شدن. ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

evanescence: - در محاق افتادن ؛ دچار محاق شدن. ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زوال تدریجی: - در محاق افتادن ؛ دچار محاق شدن. ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محو گردیدن: - در محاق افتادن ؛ دچار محاق شدن. ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

محو گشتن: - در محاق افتادن ؛ دچار محاق شدن. ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

باریک شدن: - در محاق افتادن ؛ دچار محاق شدن. ک ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شیفته گشتن: گرفتار آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

عاشق شدن: گرفتار آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شیفته شدن: گرفتار آمدن

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نتیجه داشتن: به ثمر نشستن ، به ثمر رسیدن

١ سال پیش

مدال‌های امیرحسین سیاوشی خیابانی