تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کوءود ، کودتا، کئود گردنه دشوار ، گردنه دشوار گذر ، دشوار ( و عقبه ای است کئود و گریوه ای مشکل رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، نفی خواطر

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد
٠

دسترسی ، رسیدن ، وارد شدن رساله سیر و سلوک منسوب به بحرالعلوم، بخش بیست سه و چهار و پنجم ( و این سه مرحله از مهمات وسائل وصول است به مقصد ، بلکه مم ...

تاریخ
١٠ ماه پیش
پیشنهاد

صرف ( الصّرف ) : نافله ( نماز نافله ) کتاب بحر المعارف ، مولی عبدالصمد همدانی . باب دوازدهم . در ترک لقمه حرام و شبه ناک امام جعفر صادق علیه السلام: ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

ایش تُ وی در گویش نیشابوری به مفهوم حالت چطور ه ایش تُ وِن به مفهوم حالتون چطوره ( جمع )

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

ishtoven در گویش نیشابوری به معنی :حالت چطور است ایشتُوْ : چه طور

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

یارستن : توانایی و جرأت داشتن و جسارت داشتن است نیارستن : جرأت نکردن و جسارت نداشتن است همه موبَدان، سرفِکنده ، نِگون چرا؟ کَس نیارِست گفتن، نه چون ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

کَت که ما را مَکُش تا یَکی نَوْ هنر بیاموزی از ما، کَت آید به بَر فردوسی ، پادشاهی تهمورس در اینجا کَت به معنی تخت پادشاهی ، اریکه و سریر ؛ بَوَد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

زدن ، وارد آورد ضربه بر هر چیزی که ایجاد صدا یا تغییری گردد زخم کوس : بر طبل کوبیدن زخم زبان : ضربه و دردی که حرف بر روان وارد میکنند که ایجاد درد وخ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

جْمِلی : دو قلو گویش نیشابوری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

چاره گری بسی رنج برد اندران روزگار به افسون و اندیشه بیشمار فردوسی ۳۲۵

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

خُووَر گویش نیشابوری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گرد و غبار بسیار ، طوفان خاک گویش نیشابوری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

گَرد و دیلّخْتْ dillaxt گرد و غبار ، طوفان خاکی ، غباری که از زمین به آسمان برخیزد

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

دیلَّخْتْ dillaxt گرد و غبار ، طوفان خاک گویش نیشابوری

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کِشال یا کَشال بر روی زمین کشیدن کسی یا چیزی گویش نیشابوری :کْشَلَهْ

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

۱. حمل کننده ، جابجا کننده ، گویش افغانستان که به نظرم درست بوده و ریشه های پارسی را بِهْ گُزین کرده اند کَس کَش : راننده تاکسی و خودرو عمومی ۲. بِک ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد

فردوسی ستم باد بر جان او ، ماه و سال کجا ، بر تن شاه شد، بدسگال

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

هنگام ، وقت ، زمانه فردوسی که: به آغاز ، چون؟ داشتند که ایدون، بما، خوار بُگذاشتند چگونه؟سرآمد به نیک اختری بَریشان، همه روز گُنداوَری رجوع به فرهنگ ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

گندآوری لغت نامه دهخدا گندآوری . [ گ ُ وَ ] ( حامص مرکب ) سپاهیگری و مردانگی . ( از فرهنگ اسدی نخجوانی ) . دلاوری . جنگجویی . صفت گندآور : بدان تا ز ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کاوس گویم که این از من است چُنین کُشته ی ریمَن آهَرْمَن است فردوسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

به کاوس گویم که این از من است چُنین کُشته ی ریمَن آهَرْمَن است فردوسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

زنی بود با او به پردهَنْدَرون پُر از جادوی بود و بند و فُسون فردوسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١٠

تاوان گناه ، مکافات ، جزا ، عقوبت کردن ببینم کزین دو ، گُنهکار کیست به پادافرهِ بَد ، سَزاوار کیست فردوسی در برخی نسخه های شاهنامه _ بادافره _ نوشت ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

بدو گفت : ازین غم میندیش هیچ هُشیواری و رایِ دانش بسیچ فردوسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

چُنین گفت با دل که از کار دیو مرا دور داراد گیوان خَدیو فردوسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

به خان کی آرش همان نیز هست ز هر سو بیارای و بپساو دست فردوسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کَوَرْشان ماوراء النهر زمین کَوَرْستان بُد از پیشتر که خوانی همی ماوراءالنهر در فردوسی زمین کورشان وُرا داد شاه که بود از سزای بزرگی و گاه چُنین خو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

کَوَرْشان ماوراء النهر زمین کَوَرْستان بُد از پیشتر که خوانی همی ماوراءالنهر در فردوسی زمین کورشان وُرا داد شاه که بود از سزای بزرگی و گاه چُنین خو ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٢

همه یالِ اسپ از کران تا کران بر اندوده مُشک و می و زعفَران فردوسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

گُسی کرد از آن گونه او را به راه که شد بر سیاوُش نَظاره سپاه فردوسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

بگفتند با شاه کاوس کی که بر خوردی از ماه فرخنده پی فردوسی

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

به مشکوی زرین کنم شایدت سر ماه رویان کنم بایدت فردوسی