پیشنهادهای مهدی خانی فراشبندی (٥٦)
قرحه ای است که در ریه بهم رسد به سبب ریختن نزله حار حاد بدان، لازم آن است که تب رقی و لاغری بدن و در لغت سل به معنی هزال است از قبیل تسمیّه شیء به اس ...
حرکت قصبه ریه و آلات سینه است برای دفع چیزی موذی و اذیتی که از آن رسد به ریه و اعضای متصل بدان
از امراض رحم است و آن حالتی است که عارض می گردد رحم را که قبول آبستنی نمی نماید و نطفه در آن بستگی بهم نمی رساند و اگر به دشواری بهم رساند به زودی لغ ...
به فتح نون و سین مهمله و الف، وجعی است که در عرق وریدی که آن را عرق النساء نامند به هم می رسد و ابتدا از مفصل و رگ گرده پایین می آید از طرف وحشی و بر ...
میعه سا لهی به کسر میم و سکون یا ی مثناة تحتانیه و فـتح عـین مهملـه و هـا لغت عربی است و لبنی نیز و به هندی ( سلهارس ) نامند و درخت آن را به فرنگی ا ...
رنک به شیرازی . . . ب ه کسر میم و سکون شین و کسر کاف و فتح طا و رای مهملتین و الف و فتح میم و کسر شین معجمه و سکون یـا ی تحتانیـه و عـین مهمله اسم نب ...
آن حرکت مواد فاسده غیر منهضمه بود که از بدن باز گردد به عنف و شدت دافعه و به قیء و اسهال مندفع شود. و گاه باشد که قیء نیاید و همگی ماده به سوی امعا گ ...
کاسرالریاح: یعنی شکننده و دفع کننده ریاح و آن دوائی را نامند که قوام ریاح غلیظه محققه اعضا را بقوت حرارت و تجفیف خود رقیق ساخته دفع نماید و یا به تحل ...
عاصر: یعنی فشارنده و آن دوائی را نامند که بسبب قوت قبض و جمع خوداجزاعضو را بفشارد تا آنکه آنچه از رطوبات رقیقه در خلل و فرج آن است منضغط و جدا کردند ...
رادع: یعنی مانع و باز گرداننده ماده به عضو آن دوائی را نامند که بسبب برودت و قوت قبض خود احداث کند در عضو کثافتی که تنک گرداند مسام آنرا و بشکند حدت ...
دابق: دوائی را نامند که بسبب لزوجت جوهر کثیف خود بدست بچسبد مانند دبق
دوالی مرضی است که رگ های ساق بزرگ و سطبر و گره گره شود و سبز نماید و سبب او خون سوداوی است که در رگ های ساق ریزد
جلّاب به ضم جیم و فتح لام مشدده و الف و با ی موحده . ماهیت آن : از جمله اشربه است که جهت تقویـت قلـب و رفـع خفقان و توحش و مالیخولیا و امثال اینها ...
زالو دیوجه یا زالو را به عربی "علق" می گویند
سیسنبر به دو سین مهمله اول مکسور و دویم مفتوح در میان هـر دو یـای مثناة تحتانیه ساکنه و سکون نون و فتح بای موحده و رای مهملـه در آخر و سوسنبر به ضم ...
زگیل، ضماد سرگین گاو با سرکه درمان زگیل
پوسیدگی دندان ها
زگیل Wart
زگیلهای گوشتی خارج یا داخل پلک چشم یا بافت ملتحمه چشم که به شکل توت است
آماسیدن ، ورم کردن
دهن دره
خمیازه
ریز ریز کردن
کباب کردن
تلخ و شور شدن چیزی
مالیدن دارو در ناحیه گلو و کام
سنگ شدن
بطن، آنچه که در میان چیزی خالی باشد
خشک کردن آب یا رطوبت چیزی، خشک گردیدن شیر در پستان
خشکانیدن، خشک کردن
نرمی و سستی گوشت بدن
چرب کردن، روغن مالیدن
گلاب
روده
آزار و اذیت
جمع شدن مایع در سر نوزاد : Hydrocephalus of newborn
استسقای ناشی از هپاتیت یا سیست کبدی
نوعی استسقا که شکم ورم کند ک در آن آب جمع شود و از هر طرف کشیده شود و چون بر آن زنند آواز طبل دهد Tympaintes
آماس تمام بدن Anasarca
بیماری که در آن شکم ورم کند و ناف بیرون جهد و چون بیمار حرکت کند صدای غلغل آب شنیده شود
اعضای داخلی : viscera
تراوش منی در خواب : nocturnal emission
خوره : shanker
دو سوراخ بینی
خلط خونی : hemoptysis
پیسی، بهق سفید : alphosis
خونریزی : hemorrhage
جذب رطوبات
طبیعت آن: جالینوس گرم و خشک در سیم دانسته و حنین و دیگر اطبا گرم در سیم و خشک در آخر اول و بعضی نیز خشک در دوم گفته اند. افعال و خواص و منافع آن: م ...
بیماری است که پوست بر اثر آن پوسته پوسته می شود و عوام آنرا خراز می گویند.