پیشنهادهای امیرقاسم قندی (٩٧)
هی تو
زن، مونث، Of girl or woman
هم به معنی هواپیما و هم به معنی کاشتن،
ملاقات کردن ، گفتو گو کردن ، Ask someone question in a meeting
پدر و مادر تو، دوست های تو ، شریک تو
دو سوم خلبانان خانم هستن.
ممنون از وقت شما که آن را برای ما صرف کردین
یک بار در ماه
خوش بختم، خوش حال شدم ، اصولاً در مکالمات استفاده می شه .
بفرمایید جلو، بفرماید ، تشریف ببرید
به انگیلیسی میشه eat it
کلاس جبرانی
نام یک خوانده امریکایی که در سن ۲۱ سالگی مرد به دلیل تشنج در هواپیمای خصوصی خودش .
زمان حال فعل be to، مخلوق، شخصیت یک فرد.
من کار دارم
مترادف: بلکه، شاید متضاد: حتم برابر پارسی: ولی، واdتر که، بهتر از آن که، به جای آن، بدتر از آن
من کار دارم .
گذشته ی forget هستش و میشه یادش رفت بود
( در مورد کمربند و تسمه و غیره ) سگک، قلاب کمربند، شیر، گیره، بستن ( کمربند و غیره ) ، قلاب کردن یا شدن، بستن سگک، هر وسیله ی سگک مانند، تزیین گیره م ...
بخور از دست نری
بفرمایید جلو، برو جلو
یقین البته حتماً
�آمرزش پروردگار تو وسیع است، او به شما آنگاه که شما را از زمین آفرید آگاه تر است�.
نام یک گروه خواننده قدیمی .
تصمیمی که برا فعل آینده می اید
من یک سوال دارم .
لغب امینم هستش
بهترین رپر جهان که من عاشق آهنگ Real slim shad هستم تو گرمی نامزد شده و بهترین موزیک ویدیو از MTV گرفته واقعا خیلی خوبه
پشتی کردن، تقویت کردن، پشتیبانی کردن، ( ورزش - به ویژه بیس بال ) دیوار بلند یا نرده ی پشت زمین ( برای جلوگیری از فراروی توپ ) ، کمک، حامی، عقب دار، ع ...
یک مسابقه ی خوانندگی در آمریکا هستش
کاشتن گل .
ارزش رفتن
کرم، کوخ، شکند، کرمک، آدم قابل تحقیر، پست، دون، ( مجازی ) اسباب درد و شکنجه، عذاب، مثل کرم حرکت کردن، لولیدن، مارپیچ رفتن، ( با حیله و زرنگی ) وارد ش ...
مخفف: ( millicycle ( s مخفف: ( انجیل ) مکابیان مخفف: ( megacycle ( s مخفف: Master of Ceremonies مخفف: Medical Corps
کنار رفتن، تعریفش : when you move away someone you feel sad because that person is not with you anymore.
بزرگ عظیم هنگفت
دویدن
به زودی ، هر چه سریعتر
Miss means stop living in one place and go to live in another . این تعریفش بود ومعانی دیگر از دست دادن و دوشیزه، دختر خانم.
هم به معنای بچه و هم به معنای عزیز .
سپری کردن وقت
پرتاب کردن یک توپ
Fan دو معنی داره یکی به معنی پنکه و دیگری به معنای طرفدار.
کندن پوست پرتقال
هچی کردن کلمات
درست کردن قصر با ماسه
حباب درست کردن