spend time

پیشنهاد کاربران

She loved Miles and enjoyed spending times with Jonah.
او همیشه با خود یک میمون داشت و عاشق وقت گذارنی با دختران آوازه خوان بود.
وقت گذرانی
زمان استفاده شده
1 - سپری کردن زمان.
2 - وقت را برای یک فعالیت کنار گذاشتن.
hang out
اختصاص دادن زمان به یک فعالیت
گذراندن وقت. . .
سپری کردن وقت
صرف شدن زمان
گذراندن وقت
گذراندن وقت I spend time at the beach من وقتم را درون ساحل می گذرانم
صرف شدن یا تمام شدن وقت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس