دیکشنری
جدیدترین پیشنهادها
محبت من آن ذره ام در هوای تو نیست وجود و عدم در ظلامم یکیست.
بر گردیدن، گشتن. به گریه دل کافران کرد میل عجب نیست سنگ ار بگردد به سیل. بوستان.
آزردن آب را: آلودن آن. شستن شوخ تن و پلیدیهای دیگردر او. ( ( کشیشان ِ هرگز نیازرده آب بغلها چو مردار در آفتاب. ) ) بوستان.
پیوند زدن، پیوستن. ( ( تامل کن از بهر رفتار مرد که چند استخوان پی زد و وصل کرد ) )
تشریف دادن ؛ بزرگ گردانیدن. بزرگی و فخر دادن. قدر دادن. شأن و مقام دادن کسی را: ز پشت پدر تا به پایان شیب نگر تا چه تشریف دادش ز غیب. سعدی.
جدیدترین ترجمهها
جدیدترین پرسشها
اندر شگفت بودن در این بیت چه معنایی دارد؟ ((گل آلودهای راه مسجد گرفت ز بخت نگون بود اندر شگفت ))
در این بیت از بوستان، برق به علت روشناییاش به یک شمشیر براق تشبیه شده اما رعد چرا به چوگان زدن تشبیه شده است؟ آیا از اصابت چوگان به گوی صدایی بلند ایجاد میشود؟ ((اگر باد و برفست و باران و میغ وگر رعد چوگان زند ، برق، تیغ))
در این بین، منظور از «بر انگشت پیچ)) چیست؟ ((نه یک عیب او را بر انگشت پیچ جهانی فضیلت بر آور به هیچ))
در این بیت، منظور از ((خود))، کسی است که غیبت میکند یا کسی است که غیبت را میشنود؟ ((که یاد کسان پیش من بد مکن مرا بدگمان در حق خود مکن))
این بیت را معنی کنید، متشکرم: ((ازین دست کو برگ رز میخورد عجب دارم ار شب به پایان برد))