حسین کتابدار - جزئیات مدال‌ها

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

cozen: To “cozen” means to deceive or tric ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

catfish: In the context of online interactio ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have a crush: To have feelings of romantic attrac ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

صلح عمری: صلح عمری عقدی لازم است که در آن منا ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

killin’ it: This phrase is similar to “slay” an ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bossing it: This slang phrase is used to descri ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٥٥ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

whiz mob: A “whiz mob” refers to a group of p ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

filcher: This term refers to someone who ste ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

horch: This term refers to eavesdropping o ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not a dry eye in the house: The phrase "not a dry eye in the ho ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

repay in kind: This phrase means to respond to som ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

in that spirit: The phrase "in that spirit" is comm ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hatamoto: They formed the highest social clas ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arriviste: "Arriviste" refers to a person who ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

amigos: This term is derived from Spanish a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

sista from another mista: A term used to describe a female fr ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bezzie: This term is a shortened form of “b ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

lay it on me: This phrase is used to encourage so ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

put it out there: This slang phrase means to openly e ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

share the 411: This phrase originated from the Uni ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drop the bomb: This phrase is used when someone re ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

besties forever: A phrase used to describe a person’ ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bffl: BFFL Best Friends for Life This acr ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

squad up: This phrase is used to invite or en ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

gal pal: This term is used to refer to a clo ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

playing it by ear: This phrase means to make decisions ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

in two minds: When someone is in two minds, they ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

brother from another mother: This phrase is used to describe a m ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ride or die chick: This term refers to a romantic part ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ride or die dude: This term refers to someone who is ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

would be: wanting or trying to be مبتدی a wou ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

maybe so: This phrase is used to express unce ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

trepidation: a feeling of fear or anxiety about ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

da vinci: Da Vinci is a term used to refer to ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

art junkie: An art junkie is someone who has a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

art buff: An art buff is someone who has a we ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

art connoisseur: An art connoisseur is someone who i ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

work in tandem: This phrase means to work closely t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

offed: This term is slang for killing some ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

rubbed out: This slang term is used to describe ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

team lead: A “Team Lead” is a slang term for a ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

hmfic: HMFIC This term is used to refer to ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

c m o: C. M. O chief marketing officer Th ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

c s o: C. S. O Chief Security Officer This ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

c h r o: C. H. R. O Chief Human Resources Of ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

cast the first stone: The phrase "cast the first stone" o ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pud: The term pud is slang that is used ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

beat the meat: This phrase is a euphemistic way of ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

snap: to suddenly become unable to contro ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

addy dealer: This term refers to a drug dealer w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

h dealer: This term refers to a drug dealer w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

white dealer: This term refers to a drug dealer w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pot dealer: This term refers to a person who se ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

bud dealer: This term refers to a person who se ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ganja dealer: This term refers to a person who se ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grass dealer: This term refers to a person who se ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

mary jane dealer: This term refers to a person who se ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

reefer dealer: This term refers to a person who se ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

cartel member: This term refers to an individual w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

street pharmacist: A street pharmacist is a slang term ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

opioid dealer: An opioid dealer is someone who spe ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drug runner: A drug runner is a person involved ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

weed dealer: This is a term used to describe a p ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pusherman: This term refers to a person who se ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

smack dealer: This term refers to a person who se ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

speed dealer: This term refers to a person who se ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

acid dealer: This term refers to a person who se ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

molly dealer: This term refers to a person who se ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

shroom dealer: This term refers to a person who se ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

xanax dealer: A person who sells or distributes X ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

oxy dealer: A person who sells or distributes O ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

k dealer: A person who sells or distributes k ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

blow dealer: A person who sells or distributes c ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

snow dealer: This term refers to a person who se ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

dope fiend: 🔸 معادل فارسی: معتاد مواد مخدر / ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

tweaker: This term is often used to refer to ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pillhead: 🔸 معادل فارسی: قرصی / معتاد به قر ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

drug mule: This term is used to describe a per ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

perc dealer: This term is used to describe a dru ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

vic dealer: This term refers to a drug dealer w ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

کسب هر ١٠,٠٠٠ امتیاز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rat run: a small road that is used by a lot ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مغیریه: مُغَیریه پیروان مُغیرة بن سعید عِجل ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شریعیه: شَریعیه: پیروان حسن شریعی از اصحاب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

dope peddler: A dope peddler is a slang term for ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

narcotics trafficker: A narcotics trafficker is someone w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

a chicken and egg situation: a situation in which it is impossib ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chicken or the egg: The chicken or the egg causality di ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

chicken of the woods: ( also chicken - of - the - woods, ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

chicken wire: 1 - netting ( = material in the fo ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لولوخورخوره: لولو خورخوره یا لولو موجودی خیالی ا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سبائیه: سبائیه ( سبئیه ) سَبائیه، پیروان ع ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کیسانیه: گروهی از شیعیان بودند که به امامت م ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خطابیه: خَطّابیه خطابیه از پیروان اَبوالْخَ ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

reamer: a tool used to make holes larger or ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have feet of clay: The expression "have feet of clay" ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have good pickup: have good/bad pickup ( of a car ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grappling iron: ( also grappling hook ) a grapnel ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

grapnel: ( also grappling iron, grappling ho ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

footage: 🔸 معادل فارسی: تصاویر ضبط شده / ف ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

backsaw: hand saw a small tool with a sharp, ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

marten: a small wild mammal found in Europe ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

tenonsaw: A tenon saw is a type of hand saw t ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

have gimlet eyes: idiom literary ( also be gimlet - e ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

begone: به او بگو گورش را گم کند

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هچل هفت: هَــچَــل هَــف یا هچل هفت یا هشل ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

چسان فسان: چُسان فُسان: از واژه روسی Cossani F ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فاستونی: فاستونی: پارچه ای است که نخستین بار ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

لگوری: لگوری ( دگوری هم می گویند ) : یادگا ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

high jump: a sport in which competitors try to ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

park home: ( also known as a house trailer, mo ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knock sb out of the park: knock sb/sth out of the park idiom ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

knock someone back: 1 - to say no to someone who has o ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

belly dance: a dance originally from Western Asi ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the here and now: the present time زمان حال Most peop ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the heavens open: If the heavens open, it suddenly st ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

litigate: قانون جدید حق اقامه دعوا در محاکم ق ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

translation: بسیاری از کارهای ترجمه به مترجمان م ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

lease: اجاره نامه آپارتمان در 14 ژوئن منقض ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scant: آتشپادها ( آتش نشان ها ) با کم ترین ...

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

scant: این داستان، توجه کمی را در مطبوعات ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٥٥ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

ترجمه با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

arriviste: لاف زدن درباره مقدار ثروت و دارایی، ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

plant milk: ( also plant - based milk ) a liqu ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

white coat: a piece of white clothing that is w ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

white coat hypertension: ( also white coat syndrome ) a med ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

white coat ceremony: The white coat ceremony ( WCC ) is ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

white coat rule: The "White Coat Rule" is a guidelin ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

white flight: mainly US a process in which white ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

pigeon loft: a building in which pigeons are kep ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pigeon pea: one of the seeds from a plant of th ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

pigeon fancier: someone who keeps pigeons as pets ک ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overborrow: over - borrow ( also overborrow ) ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overbright: over - bright adjective ( also over ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

not over bright: not over - bright mainly UK ( also ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overassert: over - assert yourself to behave in ...

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

overelaboration: over - elaboration formal ( also ov ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

leg press: پرس پا یکی از تمرینات با وزنه است ک ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

the top: the most important position in a gr ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

get on top of someone: 1 - Literal Meaning: The literal i ...

١ سال پیش

ثبت حداقل ٣٠ رای در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

crack: 1 - To become mentally and physica ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

دو قورت و نیمش باقیه: ضرب المثل دو قورت و نیمش باقیه برای ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

بیلش را پارو کرده: به آدم ساده لوحی که برای رسیدن به ه ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

parvenu: "Parvenu" refers to a person who ha ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

کیفور: کیفور به معنای شاد، مسرور و خوشحال ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

renewable sources: Renewable sources refer to natural ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

off gridder: An "off - gridder" refers to an ind ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

anthrobot: a very small robot made out of huma ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ظرفی که پر است کم صدا می باشد: کسی که از معرفت و اندیشه بیشتری برخ ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harley davidson: a brand name for a type of large, p ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

harm a hair on someone's head: to hurt someone صدمه زدن به کسی If ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

rocket to fame: "Rocket to Fame" appears to be a ph ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

traffic cone: a cone - shaped object that is usua ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

ecotarian: "Ecotarian" refers to a person who ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

retrosexual: Retrosexual refers to a heterosexua ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

at home: 1 - When you are at home in a plac ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

up north: The phrase “up north” is an informa ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

the sticks: informal disapproving an area in th ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

flexitarian: a person who eats mainly vegetarian ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

man of the people: man/woman of the people man/woman o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

paid up member: someone who has paid the money nece ...

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

sth has to be seen to be believed: idiom UK ( US usually you'd have to ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

over: در مکالمات بیسیمی، وقتی جمله تمام م ...

١ سال پیش

حداقل ٦٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

حداقل ٤٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

thank your lucky stars: to be very grateful for something ب ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

woman of the people: man/woman of the people Man/Woman o ...

١ سال پیش

پیشنهاد با حداقل ٥ رای

-

دیکشنری

-

duct: کانال هوا برای انتقال هوا در بسیاری ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

channel development: Channel development is the process ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

paid up member: someone who has paid the money nece ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

changing of the guard: Guard mounting a ceremony in which ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

channel conflict: Channel conflict refers to disagree ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

grey goods: ( US gray goods ) 1 - In the cont ...

١ سال پیش

حداقل ٢٠٠ امتیاز در روز

-

همه

١ سال پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

the sticks: informal disapproving an area in th ...

١ سال پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

breathe easier: "Breathe easier" is an idiomatic ex ...

١ سال پیش

مدال‌های حسین کتابدار