ترجمه‌های علی ماشا اله زاده (٢١)

بازدید
٨٧
تاریخ
٢ هفته پیش
متن
There's no need to snap at me - it's not my fault that you lost your wallet.
دیدگاه
٠

نیازی نیست به من بپری حمله کنی. تقصیر من نیست که تو کیف پولت را گم کردی.

تاریخ
١ ماه پیش
متن
You may be entitled to a tax rebate.
دیدگاه
١

ممکنه مستحق دریافت تخفیف مالیاتی باشید. ( استحقاقش را داشته باشید )

تاریخ
١ ماه پیش
متن
The decor has a cool sophistication.
دیدگاه
١

این تزئینات ظرافت و باریک بینی بی نظیری دارد

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Dogs that bark at a distance bite not at hand.
دیدگاه
٠

سگ هایی که از دور پارس می کنند، از نزدیک گاز نمی گیرند

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Could you just concentrate on the job in hand?
دیدگاه
٠

آیا می توانید روی شغلی که در اختیار دارید تمرکز کنید؟

تاریخ
١ ماه پیش
متن
Give away any food you have on hand, or lock it up and give the key to the neighbours.
دیدگاه
٠

هر غذایی که موجود دارید اهدا کنید، وگرنه قفلش کنید ( انبار را ) و کلید را بدهید به همسایه

تاریخ
٢ ماه پیش
متن
The report gives a brief nod in the direction of green issues before coming down firmly on the side of the market.
دیدگاه
١

این گزارش نگاه مختصری می کند به مسائل محیط زیستی قبل از آنکه بیاد روی مسائل بازار

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
The sound ranges from loud to soft.
دیدگاه
١

این صدا طیفی از صداهای بلند تا ملایم� است

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
Ow! I just got a charley horse in my leg.
دیدگاه
٠

پام رگ به رگ شده

تاریخ
٤ ماه پیش
متن
I didn't realise your husband was here, Dr Jones - I hope I'm not intruding.
دیدگاه
٠

متوجه نشدم شوهرتان اینجاست ( ندیدمش ) امیدوارم مزاحم نشده باشم ( سرزده وارد نشده باشم )

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Pay attention not to stop by the gate.
دیدگاه
١

حواست باشه کنار در ورودی پارک نکنی

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Prop the gate open with a brick.
دیدگاه
٠

در را با یک آجر حائل کن باز بماند

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Can we prop the window open with something?
دیدگاه
٠

میشه پنجره را با چیزی حائل کنی باز بمونه

تاریخ
٥ ماه پیش
متن
Rosie's idyllic world came to an abrupt end when her parents' marriage broke up.
دیدگاه
٠

دنیای شاعرانه ( رمانتیک ) رزی به پایان رسید وقتی ازدواج پدر و مادرش از هم پاشید

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Try not to be distracted by incidental details.
دیدگاه
٠

سعی کنید حواستان پرت نشه با مسائل جانبی بوجود آمده ( مسائل جانبی رویداده/مسائل جانبی برآمده از رویداد اصلی ) )

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
Drinking too much is almost incidental to bartending.
دیدگاه
٠

مشروب زیاد خوردن تقریبا عارضه ی جانبی شغل مشروب فروشی است ( برآمده از مشروب فروشی است/از نتایج مشروب فروشی است )

تاریخ
٦ ماه پیش
متن
The discovery was incidental to their main research.
دیدگاه
٠

این کشف برآمده از تحقیقات اصلی بود ( مشتق شده/منشعب شده از تحقیقات اصلی )

تاریخ
٧ ماه پیش
متن
He hit the crossbar with an audacious lob a minute before Chelsea took the lead.
دیدگاه
٠

با یک توپ قوس دار متهورانه او به تیرک افقی دروازه زد یک دقیقه قبل از اینکه چلسی جلو بیافتد

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
Salt water and absence wash away love.
دیدگاه
٠

از دل برود هر آنکه از دیده رود ( ضرب المثل )

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
He had good luck in his.
دیدگاه
٠

او طالع خوبی داشت / او اقبال خوبی داشت

تاریخ
٨ ماه پیش
متن
I slopped tea in the saucer.
دیدگاه
٠

چایی ام ریخت آوی نعلبکی ( غیر عمدی، از روی بی احتیاطی )