تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

کُل=شاید کوتاه شده کاکل باشد . چنانکه در دن آرام آمده: تا گیس و کُل ات را نکنده ام برو پی کارت البته در هیچ جایی ربط بین گیس و کل پیدا نشد . فقط حدس ...

تاریخ
٣ روز پیش
پیشنهاد
٠

همان چوب الف است منتها در تداول صفتی برای افراد لاغر اندام بکار میرود. مثال از کتاب دن آرام شولوخوف : غلام که با قد و قواره چوغ الف تر ازآن قزاقه خود ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

قضول . همه چیز دان . شخصی که در کار همه دخالت میکند و مثلا مشورت میدهد

پیشنهاد
٠

به معنای رابطه داشتن و دوستی کردن است. . . . مثال از کتاب دن آرام شولوخوف: کاری میکنم با او که فقط حضرت شیطان به هوس بیفتد آبی با او گرم کند. . . . د ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

این کلمه در کتاب دن آرام شولوخف بود. باتوجه به ترجمه شاملو که هر کجا کلمه ای مثل شنبه آمده بصورت تلفظ آن که میشود شمبه مینویسد. . انبار=امبار. . . . ...

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

کسی میدونه لام الف لا شدن یعنی چه؟ پاهایش مثل مست ها لام الف لا میشدو دم به دم سرش به شانه او میخورد

تاریخ
٢ هفته پیش
پیشنهاد
٠

یکی پس از دیگری. پشت سر هم . چند بار پشت سر هم کار مشخصی را انجام دادن

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

معنی ش که مشخصه . فقط مورد استفاده شو تو کتاب دن آرام دیدم جایی که میگه: جوری باش اختلاط میکردند که انگار هم سن و هم تاچه یِ خودشان است

تاریخ
٣ هفته پیش
پیشنهاد
٠

دارای صدای بلند و بلند آواز. . مثال از دن آرام شولوخوف وقتی مسلسلهای وراج جنگل را زیر آتس گرفت و مثل تند بار بهاری به هیچ چیز امان نداد دیگر . . .

تاریخ
٤ هفته پیش
پیشنهاد
٠

گلوله و گرد کرده شده مثل کلوج پنبه مثال از کتاب دن آرام شولوخوف چها تا سوراخ به ردیف رو پالتواش بود با یک کلوچ کزه یِ پشم رو هر کدامشان که کزه همان ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنی کوتوله است . مثال از کتاب دن آرام اثر شولوخوف ترجمه شاملو: با تحمل و تسلیم تمام میگذارد ننه عفریته هفتاد ساله و زن چوزموریِ افسار سر خودش به ...

تاریخ
١ ماه پیش
پیشنهاد
٠

زنگار زده . . . رنگ و رو رفته. زنگ زده. . . . مثال از دن آرام شولوخوف. ::: رو برچسب پورمک بسته بطری که سبز می زد هنوز هم تاریخ کارخانه را میشد خواند.

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
٠

ناوه کردن=لوله کردن . هرچیز میان تهی . . چنانکه در دن آرام اثر شولوخف آمده است: کاغذی را ناوه کرد و چند پر توتون ریخت توش و . . .

تاریخ
٢ ماه پیش
پیشنهاد
١

با دهان بسیار پُر، خوردن . . . . بصورتی که هردو لُپ پر از غذا باشد . . . . البته شاید

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شاید برای انسانها بمعنی کسانی که از دایره اصلی جدا افتاده باشند بدهد . . مثل قسمت مترادفها که آمده :طبقه وازده اجتماع. . مثال از دن آرام شولوخوف=گریگ ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بر وزن مهوش ===طوقه چوبین چرخ درشکه و گاری و امثال آن را گویند . . . برگرفته شده از کتاب دن آ رام شولوخوف ترجمه احمد شاملو

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در گویش شهرستان سبزوار به معنای چاخان و بلوف میباشد . . مثلا میگویند قارت ننداز یعنی چاهان نکن . بلوف نزن . دروغ نگو . . . فلانی خیلی قارتی است

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پوست مال یا پوسمال بمعنی پوسته پوسته شدن یا پوسیده شدن چیزی است. مثال= غلاف پوست مال شمشیرش را تو مشت دست چپش فشار میداد حتی برای پوست دست و صورت نیز ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سوراخ سمبه ها مثال . قدیمی تر ها میگفتند انقدر قال و سلمب را شور نده هنگامی که دنبال چیزی میگشتند و پیدا نمیکردند به شخص دنبال کننده میگفتند . . یعن ...

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

سنب و سو بمعنی جستجو بازرسی و تفتیش و کند و کاو است مثال از دن آرام اثر شولوخف هر جا را که میشد گشت ، گشتند کارگاه را هم سمب و سو کردند ( سنب و سو )

تاریخ
٤ ماه پیش
پیشنهاد
٠

درجه سروان ارتش در قدیم

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به صورت خودمانی. . چنانکه در مهمانیها میگوییم تعارف نکنید خانه خودتان است . بی تکلف . . . مثال از کتاب دن آرام نوشته شولوخوف ترجمه شاملو. : خیلی خانه ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

شِرِّه= پاره پاره شدن. . تکه تکه کردن . جر واجر شدن مثال=آستین پیراهن کتانی اش را شره کرد و بند ناف را محکم بست

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پاره بلند کم عرض که از پارچه یا پوست یا امثال آنها جدا کنند. مثال از کتاب دن آرام شولوخوف==ناف اش را با دندان ببر و با تریشه پیراهن ات ببند

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

قنوت به معنی فرمانبرداری است، یعنی وسیله ای که اسب را فرمانبردار می کند. این تازیانه که به آن قنوت می گفتند، یک چوب نازکِ کمتر از یک متر بود و به نوک ...

تاریخ
٥ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نمای ساختمان= مثال از کتاب دن آرام شلوخوف=. . . . . . محوطه ساختمانی بود با بام سفالی که رو جبهه اش عدد آجرچین ۱۹۱۰ خوانده میشد .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بهم زدن . تکان خوردن . در گویشهای خراسان هنوز استفاده میشود . . . . . لت نخور :تکان نخور . یک جا بنشین

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

تکان خوردن . به هم خوردن . . . . . لت مده=تکان نده

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

برای کتک و شلاق با فعل خوردن استفاده میشود . . مثلا لت میخوری . یا لت خوردم . . . لت زدن باید بمعنی تکان خوردن باشد البته شاید

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در اکثر گویشهای خراسان به معنی کتک زدن میباشد . مثلا میگویند بچه بنشین وگرنه لت میخوری ها. . اما در کتاب دن آرام شولوخف ترجمه شاملو آمده : پرده ی پا ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

با جدیت . سخت مثال از دن آرام اثر شلوخوف= آن روز را یک نفس تا غروب و آن شب را هم بُکش تا صبح تاختم تا بالاخره . . .

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

کنایه از ریز بودن . باریک بودن . مثال از کتاب دن آرام شلوخوف منشی کاغذی را با خط مورچه پی اش سیاه میکرد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در اکثر مناطق خراسان البته جنوبی و رضوی به معنای زشت میباشد

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد

سرفه . . . کهه زدن =سرفه کردن=پح زدن=لُح لُح کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گِز=بدون هدف و علاف و بیکار با قدمهای اهسته راه رفتن مثال=کنار جاده را گرفته بود پا پیاده راه گز میکرد و بریز کُهِّه میزد. . . البته معنی کهه زدن را ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

گِلِّ بابا. . . یا. گله بابا ==قدیم ترها به ملّق زدن بچه ها میگفتند ( معلق زدن :پشتک زدن )

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

افتادن. سرنگون شدن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثلا در آدرس دادن میگویند به فلان جا که رسیدی کله پا میکنی طرف کوچه. . بصورت ضمنی میشود فهمید که کوچه سرپایینی و شیب دار است

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنی سرنگون کردن یا چپه شدن مثلا ظرف را گویند . مثال. :مواظب باش ظرف را کله پا نکنی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

پُح یا پُه== در روستای ما به سرفه کردن میگویند . پح زدن=سرفه کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در روستاها ی کویری شهرستان سبزوار بخش داورزن به سرفه پُه گویند په زدن =سرفه کردن

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در کتاب دُن آرام اثر شلوخوف به معنی فرماندار آمده است. فرمانده هنگ . یا فرمانده دسته قزاق

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

نیشتر زدن. نیزه زدن . با چیز نوک تیز زدن . مثال از دُن آرام شولوخف= کنج کاوی سخمه اش میزد . . . خودمانی اش میشود انگولک کردن . سیخونک زدن به کسی

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
١

با دقت بررسی کردن. همه جوانب کار را مد نظر داشتن. مثال از دُن آرام شلوخوف==صورت حریف را خصمانه واسکید و پرسید خب حالا منظور

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

بیرون انداخته شدن . کسی را از جایی اخراج کردن . عذر کسی را خواستن مثال از دُن آرام شلوخف: داویدیکای الک چی که از آسیا اُردنگ شده بود شبها را با غلام ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

مثلا میگویند فلان خانه سندش شسته رفته است . . یعنی هیچگونه ابهام و مشکلی ندارد مرتب و منظم است. پیچیدگی نداشتن.

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

جایی که روی زمین را با خاک بالا می آورند برای نشان داشتن و دانستن چیزی که زیر زمین است . مثلا برآمدگی خاکی مسیر خط لوله های نفت و گاز را گرده ماعی گو ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در بعضی روستاهای کویری سبزوار به سوراخ و حفره قال میگویند

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

به معنی مبل و صندلی و تشک یه زیر انداز هم آمده است . . چنانکه در کتاب دُن آرام ترجمه شاملو آمده : سرگه ی پلاتونوویچ رو دیوان چرمی خنکی دراز کشیده بود ...

تاریخ
٦ ماه پیش
پیشنهاد
٠

در روستای کاهک سبزوار به آخرین جایی که آب قنات بیرون می اید و آب دو روی زمین جاری و دیده میشود کِندَوا میگویند شاید املای کتابی اش شکل دیگری داشته با ...

١