پیشنهادهای ممد (٦٥)
کُل=شاید کوتاه شده کاکل باشد . چنانکه در دن آرام آمده: تا گیس و کُل ات را نکنده ام برو پی کارت البته در هیچ جایی ربط بین گیس و کل پیدا نشد . فقط حدس ...
همان چوب الف است منتها در تداول صفتی برای افراد لاغر اندام بکار میرود. مثال از کتاب دن آرام شولوخوف : غلام که با قد و قواره چوغ الف تر ازآن قزاقه خود ...
قضول . همه چیز دان . شخصی که در کار همه دخالت میکند و مثلا مشورت میدهد
به معنای رابطه داشتن و دوستی کردن است. . . . مثال از کتاب دن آرام شولوخوف: کاری میکنم با او که فقط حضرت شیطان به هوس بیفتد آبی با او گرم کند. . . . د ...
این کلمه در کتاب دن آرام شولوخف بود. باتوجه به ترجمه شاملو که هر کجا کلمه ای مثل شنبه آمده بصورت تلفظ آن که میشود شمبه مینویسد. . انبار=امبار. . . . ...
کسی میدونه لام الف لا شدن یعنی چه؟ پاهایش مثل مست ها لام الف لا میشدو دم به دم سرش به شانه او میخورد
یکی پس از دیگری. پشت سر هم . چند بار پشت سر هم کار مشخصی را انجام دادن
معنی ش که مشخصه . فقط مورد استفاده شو تو کتاب دن آرام دیدم جایی که میگه: جوری باش اختلاط میکردند که انگار هم سن و هم تاچه یِ خودشان است
دارای صدای بلند و بلند آواز. . مثال از دن آرام شولوخوف وقتی مسلسلهای وراج جنگل را زیر آتس گرفت و مثل تند بار بهاری به هیچ چیز امان نداد دیگر . . .
گلوله و گرد کرده شده مثل کلوج پنبه مثال از کتاب دن آرام شولوخوف چها تا سوراخ به ردیف رو پالتواش بود با یک کلوچ کزه یِ پشم رو هر کدامشان که کزه همان ...
به معنی کوتوله است . مثال از کتاب دن آرام اثر شولوخوف ترجمه شاملو: با تحمل و تسلیم تمام میگذارد ننه عفریته هفتاد ساله و زن چوزموریِ افسار سر خودش به ...
زنگار زده . . . رنگ و رو رفته. زنگ زده. . . . مثال از دن آرام شولوخوف. ::: رو برچسب پورمک بسته بطری که سبز می زد هنوز هم تاریخ کارخانه را میشد خواند.
ناوه کردن=لوله کردن . هرچیز میان تهی . . چنانکه در دن آرام اثر شولوخف آمده است: کاغذی را ناوه کرد و چند پر توتون ریخت توش و . . .
با دهان بسیار پُر، خوردن . . . . بصورتی که هردو لُپ پر از غذا باشد . . . . البته شاید
شاید برای انسانها بمعنی کسانی که از دایره اصلی جدا افتاده باشند بدهد . . مثل قسمت مترادفها که آمده :طبقه وازده اجتماع. . مثال از دن آرام شولوخوف=گریگ ...
بر وزن مهوش ===طوقه چوبین چرخ درشکه و گاری و امثال آن را گویند . . . برگرفته شده از کتاب دن آ رام شولوخوف ترجمه احمد شاملو
در گویش شهرستان سبزوار به معنای چاخان و بلوف میباشد . . مثلا میگویند قارت ننداز یعنی چاهان نکن . بلوف نزن . دروغ نگو . . . فلانی خیلی قارتی است
پوست مال یا پوسمال بمعنی پوسته پوسته شدن یا پوسیده شدن چیزی است. مثال= غلاف پوست مال شمشیرش را تو مشت دست چپش فشار میداد حتی برای پوست دست و صورت نیز ...
سوراخ سمبه ها مثال . قدیمی تر ها میگفتند انقدر قال و سلمب را شور نده هنگامی که دنبال چیزی میگشتند و پیدا نمیکردند به شخص دنبال کننده میگفتند . . یعن ...
سنب و سو بمعنی جستجو بازرسی و تفتیش و کند و کاو است مثال از دن آرام اثر شولوخف هر جا را که میشد گشت ، گشتند کارگاه را هم سمب و سو کردند ( سنب و سو )
درجه سروان ارتش در قدیم
به صورت خودمانی. . چنانکه در مهمانیها میگوییم تعارف نکنید خانه خودتان است . بی تکلف . . . مثال از کتاب دن آرام نوشته شولوخوف ترجمه شاملو. : خیلی خانه ...
شِرِّه= پاره پاره شدن. . تکه تکه کردن . جر واجر شدن مثال=آستین پیراهن کتانی اش را شره کرد و بند ناف را محکم بست
پاره بلند کم عرض که از پارچه یا پوست یا امثال آنها جدا کنند. مثال از کتاب دن آرام شولوخوف==ناف اش را با دندان ببر و با تریشه پیراهن ات ببند
قنوت به معنی فرمانبرداری است، یعنی وسیله ای که اسب را فرمانبردار می کند. این تازیانه که به آن قنوت می گفتند، یک چوب نازکِ کمتر از یک متر بود و به نوک ...
نمای ساختمان= مثال از کتاب دن آرام شلوخوف=. . . . . . محوطه ساختمانی بود با بام سفالی که رو جبهه اش عدد آجرچین ۱۹۱۰ خوانده میشد .
بهم زدن . تکان خوردن . در گویشهای خراسان هنوز استفاده میشود . . . . . لت نخور :تکان نخور . یک جا بنشین
تکان خوردن . به هم خوردن . . . . . لت مده=تکان نده
برای کتک و شلاق با فعل خوردن استفاده میشود . . مثلا لت میخوری . یا لت خوردم . . . لت زدن باید بمعنی تکان خوردن باشد البته شاید
در اکثر گویشهای خراسان به معنی کتک زدن میباشد . مثلا میگویند بچه بنشین وگرنه لت میخوری ها. . اما در کتاب دن آرام شولوخف ترجمه شاملو آمده : پرده ی پا ...
با جدیت . سخت مثال از دن آرام اثر شلوخوف= آن روز را یک نفس تا غروب و آن شب را هم بُکش تا صبح تاختم تا بالاخره . . .
کنایه از ریز بودن . باریک بودن . مثال از کتاب دن آرام شلوخوف منشی کاغذی را با خط مورچه پی اش سیاه میکرد
در اکثر مناطق خراسان البته جنوبی و رضوی به معنای زشت میباشد
سرفه . . . کهه زدن =سرفه کردن=پح زدن=لُح لُح کردن
گِز=بدون هدف و علاف و بیکار با قدمهای اهسته راه رفتن مثال=کنار جاده را گرفته بود پا پیاده راه گز میکرد و بریز کُهِّه میزد. . . البته معنی کهه زدن را ...
گِلِّ بابا. . . یا. گله بابا ==قدیم ترها به ملّق زدن بچه ها میگفتند ( معلق زدن :پشتک زدن )
افتادن. سرنگون شدن
مثلا در آدرس دادن میگویند به فلان جا که رسیدی کله پا میکنی طرف کوچه. . بصورت ضمنی میشود فهمید که کوچه سرپایینی و شیب دار است
به معنی سرنگون کردن یا چپه شدن مثلا ظرف را گویند . مثال. :مواظب باش ظرف را کله پا نکنی
پُح یا پُه== در روستای ما به سرفه کردن میگویند . پح زدن=سرفه کردن
در روستاها ی کویری شهرستان سبزوار بخش داورزن به سرفه پُه گویند په زدن =سرفه کردن
در کتاب دُن آرام اثر شلوخوف به معنی فرماندار آمده است. فرمانده هنگ . یا فرمانده دسته قزاق
نیشتر زدن. نیزه زدن . با چیز نوک تیز زدن . مثال از دُن آرام شولوخف= کنج کاوی سخمه اش میزد . . . خودمانی اش میشود انگولک کردن . سیخونک زدن به کسی
با دقت بررسی کردن. همه جوانب کار را مد نظر داشتن. مثال از دُن آرام شلوخوف==صورت حریف را خصمانه واسکید و پرسید خب حالا منظور
بیرون انداخته شدن . کسی را از جایی اخراج کردن . عذر کسی را خواستن مثال از دُن آرام شلوخف: داویدیکای الک چی که از آسیا اُردنگ شده بود شبها را با غلام ...
مثلا میگویند فلان خانه سندش شسته رفته است . . یعنی هیچگونه ابهام و مشکلی ندارد مرتب و منظم است. پیچیدگی نداشتن.
جایی که روی زمین را با خاک بالا می آورند برای نشان داشتن و دانستن چیزی که زیر زمین است . مثلا برآمدگی خاکی مسیر خط لوله های نفت و گاز را گرده ماعی گو ...
در بعضی روستاهای کویری سبزوار به سوراخ و حفره قال میگویند
به معنی مبل و صندلی و تشک یه زیر انداز هم آمده است . . چنانکه در کتاب دُن آرام ترجمه شاملو آمده : سرگه ی پلاتونوویچ رو دیوان چرمی خنکی دراز کشیده بود ...
در روستای کاهک سبزوار به آخرین جایی که آب قنات بیرون می اید و آب دو روی زمین جاری و دیده میشود کِندَوا میگویند شاید املای کتابی اش شکل دیگری داشته با ...