ژاسپ - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انایش: اَنایِش = اَن آیش ، اجتناب

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انبامیک: انبامیک = مردمان زمانه و هم عصر ، گ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندرودردن: اَندروَدَردن = بیرون آمدن ، خارج شد ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اموستن: اَموَستن = 1 - به هم پیوستن ( هموس ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اناویدن: اَناویدن = جابه جا کردن ، جدا کردن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اندرورزیدن: اَندروَرزیدن = مشغول بودن ، در حال ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انباهیدن: اَنباهیدن = فرو ریختن ، ویران شدن ، ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اندرد: اَندَرد = بی درد

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اناستی: اَناستی = آن اَستی، اَنَستی ، نابود ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انابای: اَنابای = 1 - ناشایست ، ناروا 2 - ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جدشهری: جُدشهری = نا همشهری ، اهل شهری دیگر ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انشهری: انشهری = ناشهری ، بیگانه ، غیر بومی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

انسپاس: اَنسپاس = ناسپاس

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ایاشتن: اَیاشتن = اَیاردن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی مست: بی مُست = بی گلایه ، خشنود

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بدیگان: بَدیگان = خویشان، دوستان ، همسالان ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخسیدن: بَخسیدن = حلاجی کردن ، بخیه زدن ( پ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

افسهیدن: اَفسَهیدن = خراب شدن ، تباه شدن ، ک ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اجامه: اَجامه = بی جامه ، لخت ، بی لباس

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ورویش: وَرویِش = طرفداری ، مُریدی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابرروش: اَبَررَوِش = رسم و آیین

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ایاسیش: آیاسش = حافظه ، یاد ، ویر ، به خاطر ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیرابرروش: دیراَبَررَوِش = رسم و آیین کهن

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ایاردن: اَیاردن = تحریک کردن ، جوشاندن ، عص ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تاشیدار: تاشیدار= آفریدگار

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بی ناختار: بی ناختار = بدون اختلافت ، بدون تفا ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بالاد: بالاد = آسیب ، اذیت ، صدمه و زیان . ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تاشتار: تاشتار = خلقت و سرشت

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسکار: بسکار = کارآزموده ، پرتجربه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بغونی: بغونی = خدایی ، بغ بودگی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بغانی: بغانی = الهی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بسورزی: بَسوَرزی = پرکاری

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بشیدن: بِشیدن / بیشیدن = رنجاندن ، آسیب زد ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بودستن: بودَستن = بودن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بودستار: بودَستار = وجود ، بودگی ر. ک = بود ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بود و نمود: بود و نمود = علت و معلول

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بنست: بُنِست = بُن ترین ، ریشه ای ترین ، ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زرشتن: زَرِشتن = کشتن ، قتل کردن

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ورشتن: وَرِشتن = زخم زدن ، زخمی کردن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پوهش: پوهِش / پُهِش = گناه و جرم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پدمانیدن: پدمانیدن = میانه ورزی ، اعتدال ورزی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پتاکیدن: پتاکیدن = پیدا کردن ، آشکار کردن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وناهش: وِناهِش = گناه و جرم

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پتاکی: پتاکی = یقین ، آشکارگی ، پیدایی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پایامش: پایامِش = سرانجام رسی ، پایان دهی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پایچم: پایچَم = ترجمه ، زیرنویس

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیکوبی: پِیکوبی = دعوا ، نزاع

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پدنگریدن: پدنگریدن = دیده بانی دادن ، با مواظ ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تخشایی: تُخشایی = کوشایی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پساندن: پَساندن = پخش کردن ، افشاندن

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پر مرگ: پُرمرگ = مرگ آور ،

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پزدئیدن: پزدئیدن = 1 - تنبیه کردن، 2 - اخ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تچاوه: تُچاوِه = نژاد ، تخم و ترکه ، اصل و ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پر مرگی: پرمرگی = همه گیری ، سرایت بیماری

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیش خرد: پیش خرد = خرد فطری در برابر پس خر ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پزامندگی: پزامندگی = پختگی ، بلوغ ، با تجربه ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرشناس: پُرشناس = کارشناس ، متخصص ، مجرب

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پشینیدن: پَشینیدن = زنجیر کردن ، دست بند زدن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پسکوندن: پَسکوندن = قالب زدن، به شکل در آورد ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پرهاختن: پرهاختن = تربیت کردن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چارمروتی: چهار بار خواندن ذکر

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تمک: تِمک = تمیک ، تاریک

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جادگو: جاد گو = وکیل ( پازند )

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تمیک: تمیک = تاریک

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

تسوم: تسوم = چهارم ( به پازند )

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تریست یار: تِریست یار = سیصد سال

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

توزش: توزِش = انتقام

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جودسرده: جودسرده = نا هم جنس ، نامتجانس ، دگ ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

توجش: توجِش = کفاره و جبران

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جودبش: جودبِش = بی درد ، بی رنج، اَبِش

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

توان هیر: توان هیر = قدرت مالی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غالب ترین: چیرتوم = چیره ترین ، غالب ترین

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسیدیته: تیزابگی

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

توماک: توماک = تاریکی ، سیاهی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تزش: تَزِش= جریان {آب و . . . . }

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ترونیدن: تَروَنیدن = غلبه کردن ، شکست دادن ، ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ترونش: تَروَنِش = غلبه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چندیدار: چَندیدار = لرزش ، تکان، جنبش

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چمنای: چَمنای = علت ، معنی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چمشتن: چَمُشتن = ادرار کردن ، دستشویی رفتن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چیرتوم: چیرتوم = غالب ترین ، چیره ترین ، نی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چوخایی: چوخایی = تلاش ، کوشش ر. ک چوخیدن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشمانایی: دُشمانایی = ناهمانندی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دژیاری: دُژیاری = سال ید ، سال قحطی ، خشک س ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دامک: دامک / دامه = سرشت و طینت ( پازند ) ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشدادی: دُشدادی = نظم و قانون بد

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشاگاه: دُشاگاه = غافل ، نا آگاه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشبرداری: دُشبُرداری = ناشکیبایی ، عدم تحمل و ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشبرش: دُشبَرِش = بدخواه ، بدرفتار

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دشابه: دُشابه = زشت روی ، بدنام و بی آبرو

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دوشویچار: دُشویچار = تشخیص اشتباه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روزذیدن: روذیدن = 1 - نمو یافتن ، روئیدن ، ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روزذش: روذِش = توسعه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیسومند: دیسومند = تنومند ، خوش اندام

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

رسایش: رِسایش = 1 - بلوغ ، کمال 2 - کفای ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روزنیدن: روزِنیدن = جرقه زدن ، روشن کردن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رامستار: رامِستار = صلح ، رامَنی ، آشتی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ریچیدن: ریچیدن = 1 - ترک کردن 2 - ریزیدن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رامنیدن: رامَنیدن = آشتی دادن ، خوش بودن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیواد: زیواد! - = زنده باد! عمرش دراز باد!

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زاورش: زاوَرِش = خدمت

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیوستار: زیوِستار = زندگی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زباییدن: زباییدن = ( پازند ) ستایش کردن ، دع ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زبایش: زبایش = استغاثه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زیوشمند: زیوِشمند = زنده ، جاندار

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

جندبد: جندبُد / زندبُد= شهربُد ، حاکم شهر

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زارمند: زارمند: غمگین ، اندوه مند ، بیشمند ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زپاک: زِپاک = اشتباه ، نادرست

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

his eminence: "اوی اَشو" = حضرت

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زامنیدن: زامَنیدن = 1 - فرستادن 2 - بسیج ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اوشتانومند: اُشتانومند = هستیمند ، زنده ، جاندا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سیاو: سیاو = لباس

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ستومی: ستومی = 1 - گیجی ، بهت زدگی ، حیر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اپسی: اَپُسی = بی پسری ، بی فرزندی ، نازا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ستفت تگ: ستفت تگ = تند رو ، بسیار تازنده ست ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیچیده بر: پیچیده بر = برجسته بر ، داررای سینه ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سیزایی: سیزایی = ستمکاری ، استبداد

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سودش: سودِش = ( به پهلوی ) بهره و سود دهی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

تدارکات چی: تدارکات چی = سور ویرایی ، کارساز

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سیراتی: سیراتی = سیری ، سیرمونی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سزدن: سَزدن = سَختن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سنبش: سُنبِش = سوارخ

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هنایند: هُنایند = اثر

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هنونه: هنونه = اثر

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هنایشگر: هُنایشگر = اثر گذار

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

هنایشگیر: هنایشگیز = متاثر

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شایک: شایک ( Shaik ) = نیرومند ، قوی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شنایش: شنایِش = رضایت

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شنایانش: شنایانش = ارضاء ، کامروایی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شکستار: شکستار = غلبه و چیرگی ، فرآیند شکست ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

غلغ: غِلِغ = 1 - سرشت ، نقطه ضعف ، خوی ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرشن: فَرشَن = مسعله ، پرسش ، معما

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرشو: فَرشو = مضر ، زیان بخش

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فروندایی: فَروَندایی = شمول ، فروندگی ، شامل ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فروستار: فَروَستار = شمول ، محتوی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرتوم: فَرتوم = نخستین

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرکان: فرکان = مبداء

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرکاناندن: فرکاناندن = تاسیس کردن ، بنیان نهاد ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرویدن: فَرویدن = 1 - موج زدن ، مرتعش شدن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فروانیدن: فَروانیدن = 1 - مرتعش کردن 2 - جا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرمان ابردار: فرمان اَبردار = نافرمان ، کسی که فر ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ابردن: اَبُردن = نبُردن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ابرد فرمانی: اَبُردفرمانی = نا فرمانی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برد فرمانی: بُردفرمانی = پیروی و اطاعت

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرمانبد: فرمانبُد = فرمانده

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فتایش: فتایش = پایداری ، قوام

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

دیرفتای: دیرفَتایی = دیر پایی ، مقاومت زیاد

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرادرش: فرادَرش ( faradarsh ) = تولید

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرجامش: فرجامش = اختتام ، پایان

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرپای: فرپای = قسمت جلویی پا

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرپیسه: فرپیسه = فربه ، پرگوشت

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرایی: فَرایی = نزدیکی ، پیش آمد ، کیفیت ف ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرا انداختن: فرا انداختن = مطرح کردن ، طرح کردن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فاچین: فاچین = نسخه ، کُپی ، رونوشت

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فراایستادن: فرا ایستادن = پایدار بودن ، استوار ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فره ورشت: فَرِه وَرِشت = بسیار انجام دهنده ، ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرایر: فرایَر = پیش از ظهر

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرا پذیرفتن: فراپذیرفتن = به محضر خویش راه دادن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فراسیدن: فراسیدن = لرزیدن در هنگام تب ، تشنج ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اوی مجست: اوی مَجِست = علاحضرت ، عالیجناب

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فشنجیدن: فشنجیدن = 1 - خراب شدن، پوسیدن ، ف ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرهیست: فَرِهیست = بیشترین

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فره اوخت: فَره اوخت = پُرحرف

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فره مت: فَرِه مَت = پرُاندیش ، زیاد فکر کنن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فراگشتن: فراگشتن= 1 - متحول شدن 2 - بازگشتن ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فره هوخت: فره هوخت = گوینده ی گفتار نیک

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فره هومت: فره هومت = دارانده ی اندیشه نیک

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فره گان: فره گان = پایه ، بنیان ، اساس

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

فرستش: فِرِستِش = ارسال

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فزونش: فَزونِش = زیاد شدن ، افزایش

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرساختن: فرساختن = تکمیل کردن ، به کمال رسان ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فشوش کردار: فُشوش کردار = فزون کردار ، آبادی ده ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فساختن: فِساختن = بازسازی کردن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فره هورشت: فَرِه هورشت = پیشی گیرنده در نیکوکا ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گردانستن: گَردانِستن = گرداندن ، چرخاندن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فروام: فَروام = مهاجرت ، کوچ

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرووشتن: فرووَشتن = عقب نشیی کردن ، کناره گی ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گردانستار: گَردانِستار = مدیریت

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فروامیدن: فروامیدن = راهی شدن ، شروع به حرکت ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گویچار: گُویچار / گوویچار = تصریح ، توضیح

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

وایه دل: وایه دل = حسرت به دل ، عقده ای

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کیمار: کیمار = خار ، تیغ

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کربزی: کُربُزی = فتنه ، مکر و حیله ی پنهان

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کربونه: کَربونه = مارمولک ، کَلبوک

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گبراک: گبراگ = قبراق ، هشیار ، مسلح ، آماد ...

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کرزم: کَرَزم = فرمانده ی جنگی ، جنگ سالار

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوژ سینه: کوژ سینه = دارای سینه های برآمده

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گراهیدن: گراهیدن = شبیه بودن

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کرفه کام: کَرفه کام = نیک خواه

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گراهه: گِراهه = شباهت

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گراهانش: گِراهانِش = شبیه سازی

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گتا: گِتا = جهان ، گیتی

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کرفه منش: کَرفه منش = نیک منش

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گراهش: گِراهِش = شباهت

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کرپ خور: کرپ خور = لاشه خور ، مرده خور

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کوته سور: کوته سور = کم اشتها

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چهرا: چِهرا = متشکل ، دارای هیبت و شکل

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گروان: گروان= گریوانه ، رحم

٣ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

گرازش: گُرازِش = کنایه از رفتار ، تمایل ، ...

٣ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کومند: کومند = ساکن ، دارای جای و مکان

٣ ماه پیش

مدال‌های ژاسپ