پیشنهادهای حمیدرضا (٣,٣٤٥)
اونا فرار کردند.
از تخت خواب بلند شو.
نوچ نوچ ( به نشانه مخالفت )
سوپور شهرداری
زباله دانی محل تخلیه زباله
دروغ تحویلم نده.
در شأن من نیست.
مباحثه شدید و تلخ مباحثه خصمانه
اندازه یک لقمه لقمه ای
مُردن کشته شدن
چیزی نگفتن
با عصبانیت با کسی حرف زدن به کسی پریدن
به دندان گرفتن
( با چیزی ) ور رفتن
زود با هم جور شدیم.
موندم چی بگم.
مهمون افتخاری
عصبانی شدن
قاطی کردن
بازبینی کردن
دست خالی رفتن
سازمان های تبهکار
خشمگین
پخش نشدن ( از تلویزیون و رادیو ) در حال پخش نبودن
چمدان دستی کیف دستی
تاشده ( لبه های کاغذ )
بی رحم خشن
خسته و کوفته مرده از خستگی
ارائه عالی
معتاد به تناسب اندام
کابینت دیواری
ته ریش
جور کردن فراهم کردن
کاری را امتحان کردن به کاری دست زدن
چیزی را برای خود هدف قرار دادن برای خود هدف قرار دادن
باورنکردنی باورناپذیر
سؤالات پرسیده شده
قوانین تصویب شده مجلس
شرایط فعلی
ماندن ( در مکان کنونی )
کودک انگاری
کناره گیری پنهانی دور از توجه عموم
اتومبیل شاسی پایین راننده اتومبیل شاسی پایین
عزت نفس پایین
غش کردن بیهوش شدن
رنگ پریده از ترس
مورد غیر معمول، مورد نادر
خودتو به اون راه نزن.
بسیار شرمنده ام
نقطه پرحادثه در جاده