پیشنهادهای حمیدرضا (٣,٣٨٠)
گرم و صمیمی
احمقانه است.
دلم به حالت می سوزه.
عامل خوشحالی عامل سرخوشی
براق کننده حالت خیس
واقعا ازت ممنونم.
نقطه ضعف شدیدت
مَرد زن باز
همانطور که مشاهده کرده ایم
انگار
خیلی لاغر لاغر عین شن کش
زیبا مثل تابلوی نقاشی مثل عکس زیبا
بسیار خشنود شادمان
مثل روز روشن تابلو
آه در بساط نداشتن آه نداشتن که با ناله سودا کردن
چوب گلف مخصوص ضربه در شن
سبک بازی کامپیوتری سندباکس [آزادی عمل بدون محدودیت برای استفاده از ابزارهای درون بازی]
زود خودمونی نشو.
بخور و نمیر
از ته قلب
سراپا
کابین حمل اسب
بازیگوشی کردن ورجه ورجه کردن
پیش غذا
بسیار ترسیده
ناگهان جلوی خودروی دیگری پیچیدن
از کاری دست برداشتن
بذار رد بشم.
باند چندسرنشین باند یا بخشی از جاده که خودروی تک سرنشین اجازه عبور از آن را ندارد.
اعتراض عمومی
پارچ اندازه گیری
کله گنجشکی ، کوفته قلقلی
گوی جادویی
واضح و آشکار روشن زلال
داشتم سر به سرت میذاشتم.
اونا فرار کردند.
از تخت خواب بلند شو.
نوچ نوچ ( به نشانه مخالفت )
سوپور شهرداری
زباله دانی محل تخلیه زباله
دروغ تحویلم نده.
در شأن من نیست.
مباحثه شدید و تلخ مباحثه خصمانه
اندازه یک لقمه لقمه ای
مُردن کشته شدن
چیزی نگفتن
با عصبانیت با کسی حرف زدن به کسی پریدن
به دندان گرفتن
( با چیزی ) ور رفتن
زود با هم جور شدیم.