پیشنهادهای Haj Amin (٨٤)
مرکز:center or centre مرکزی:central نام یک استان و مرکز آن اراک است
کرمان در گذشته به علت کریم بودن مردم در ان منطقه یا کریمان یاد شده
در قدیم شاه ها برای تفریح به اصفهان میرفتند بخاطر همین بهش میگفتن صفاهان جایی که صفا میکنند اگه یه اصفونی اصیل دیده باشی میدونی که میگه "اصفاهان"!
تهران در گدشته دو علت نام گذاری وجود داره 1 - قبلاطهران بوده و کیگن شهر طاخران بوده 2 - تهران از واژه ته ( انتها ) ران اومده که به موقعیت سکونت و جغ ...
شکوفا، لطیف، پسندیده شده
امیدوار، نویددهنده
دیوار دفاعی، نماد استواری یا دژ و قلعه
شجاع، نام مادر رستم در شاهنامه
فراوان بسیار
آب، پاکی، و ماه هشتم
مثل خورشید، نورانی
شعر، سرود، واژه های آهنگین
به معنی نشانه، ریشه در واژه های کهن
روشنایی، پرتو دل
کسی که چون ماه می درخشد
cloud سحاب توده ی بخار یا بخشی از چرخه ی اب راستی با سحابی فرق داره سحابی یعنی ابر یا توده ای که بر گاز پلاسما و گرد و غباره
باد به زبان ساده میتواند هوای در حرکت باشد یا به زبان علمی جابه جایی هوای گرم یا انسباط و انقباض مولکول های ع=هوا به علت دما است
صدای نفس عمیق یا آه
برجسته، متفاوت، قابل تشخیص یا بولد ( bold )
گٌنگ. نامشخص نا واضح
معمول، رایج، مطابق با عرف و عادت
تصویر شماتیک یک منطقه جغرافیایی.
افزایش عمومی قیمت کالاها و خدمات و کاهش قدرت خرید پول.
مخفف برنامه جامع اقدام مشترک، توافق هسته ای بین مثلا ( ایران ) و قدرت های جهانی.
فرآیند رای دادن برای انتخاب افراد برای مناصب مختلف.
جمع نشر
درخشان، نورانی، یا نام اسب رستم!
نسیم ملایم یا جریان نرم و لطیف آب.
غنی، پرمحتوا، دارای ارزش. یا ب=برای ضمیر شخص باهوش
وقت بسیار زود صبح، پیش از طلوع آفتاب.
کسی که آهنگ و ترانه می سازد.
محل یا حالتی برای بیداری فکری و توجه.
نام سرزمینی باستانی، یا گاهی استعاره از جای آرام و دور.
چیزی که به دست آمده، آنچه به چنگ آمده است.
کسی که از درون خود باخبر است؛ بیدار دل.
نه این وری نه اون وری ( بیا برو تو جیبم ) . بلاتکلیفی کامل
عبارتیه که توی نقد ادبی یا سخنرانی به کار می ره، یعنی حرفای بی فایده و اضافی که فقط متن رو سنگین و بی دلیل طولانی می کنه. مثل زواید
عبارتیه که توی نقد ادبی یا سخنرانی به کار می ره، یعنی حرفای بی فایده و اضافی که فقط متن رو سنگین و بی دلیل طولانی می کنه.
یعنی بسته شدن راه های فهم و شناخت. معمولاً در بحثای فلسفی می گن وقتی آدم یا جامعه ای دیگه قادر به درک درست واقعیت نیست.
عبارتیه که توی نقد ادبی یا سخنرانی به کار می ره، یعنی حرفای بی فایده و اضافی که فقط متن رو سنگین و بی دلیل طولانی می کنه.
مرعوب شدن یعنی ترسیدن یا تحت تأثیر قرار گرفتن از چیزی یا کسی که قدرت یا هیبت زیادی داره.
قوی قدرت مند ( صفتی نسبت به یک فرد ) دلاور بزرگ مرد
فقیر گدا مسکین کسی که پوول نداره و دستش به دهنش نمیرسه
فرادست" کلمه ای در زبان فارسی است که به معنی "عالی" یا "بسیار برجسته" است در ظمن منظور از برجسته میتواند به مقام یا شی هم اشاره داشته باشد بزن لایکو
مرسی واژه فرانسوی است که هم معنی سپاس و قدردانی اما از تشکر لطیف تر است بزن لایکو
مستجاب شدن برآوردن ( دعا یا آرزو )
اساس=پایه اثاث=وسایل ای هست کن اساس ( پایه ) هستی کوته ز درت دراز دستی ( از درگاه تو طلم و ستم دور باشد ) اثاث کشی کردید؟ ( اثباب غلط است )
درویش فردی فقیر و مستمند است اما عارف و عاقل جرزوی از صفت هایش است
نوعی ویدیو گیم cluby. ir
گُرد یعنی پهلوان ولی گِرد یعنی دور گَرد هم یعنی غبار