پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٤)
معاف کردن : بخشودن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 32 ) .
معاقب داشتن :جزا دادن ، عقوبت کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 35 ) .
معارف مملکت : نامداران کشور . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 483 ) .
معاش دنیا : زندگی جهان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 24 ) .
معاد آخرت : بازگشت نهایی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 24 ) .
معادن بر : معدن های خاک . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 233 ) .
مظلم گردانیدن : تاریک ساختن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 101 ) .
مطلع آفتاب : برآمدنگاه آفتاب . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 532 ) .
مطیب گردانیدن : خوشبو ساختن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص228 ) .
مطراگری : تازه و تر ساختن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 285 ) .
مطرح نظر : جای نظر انداز . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 401 ) .
مطرز کردن : زینت دادن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 13 ) .
مطالبت کردن : چیزی از کسی درخواستن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص206 ) .
مطرا گردانیدن : تر و تازه ساختن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 13 ) .
مضمار ضمیر : میدان اسب دوانی ، اضافه تشبیهی. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص74 ) .
مضراب زانو : استخوان زانو . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 384 ) .
مضایق حاجت : تنگنا های نیاز . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 88 ) .
مضایق دقایق : تنگنا های دقایق . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص314 ) .
مصیبت رسیده : سوگوار ، عزادار . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 349 ) .
مضادت اقران : مخالف همالان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص106 ) .
مصون ماندن : محفوظ ماندن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص188 ) .
مصور گردانیدن : نقش کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص100 ) .
لحن عوض کردن: حالت سخن خود را عوض کردن طور دیگری سخن گفتن. تن صدای خود را تغییر دادن. ( ( چند لحظه سکوت کرد. بعد لحنش عوض شد. "پس لطفاً یادتان نرود ...
رفتار ضد و نقیض: رفتار ناسازگار، رفتار ناجور، رفتاری که با هم سازگاری ندارند. ( ( زبانم بند آمد. از رفتار ضد و نقیضش سر در نمی آوردم. ) ) ( ( چرا ...
چاتنی یا چَتنی ( Chutney ) به طیفی از سس ها یا چاشنی هایی گفته می شود که در کشورهای جنوب آسیا و مخصوصا آشپزی هندی تهیه می شود. چاتنی می تواند یک چاشن ...
جلو ی کسی درآمدن: جواب او را دادن پاسخ او را دادن، با او مقابله کردن ، ( ( جواب آدم ها را ندادن و جلوی ایشان در نیامدن من هم حدی داشت. ) ) ( ( چر ...
زنکه: [عامیانه، اصطلاح] لفظی توهین و تحقیرآمیز به زن. ( ( خانم سیمونیان ادامه داد. آن شب گفتید این زنکه را می فرستید منزل ما. خبری نشد. از بد قولی ...
( ( یکی از عیب هایم این بود که نمی توانستم درجا جواب آدم ها را بدهم حرف بی ربط که می شنیدم ساکت می ماندم . ) ) ( ( چراغ ها را من خاموش می کنم، زویا ...
درجا جواب دادن: بلافاصله جواب دادن، حاضر جوابی کردن، فورا جواب دادن، بدون معطلی جواب دادن. ( ( یکی از عیب هایم این بود که نمی توانستم در جا جواب آد ...
غذا را هم زدن: غذا را مخلوط کردن، غذا را با قاشق زیر و رو کردن، غذای در حال پختن را با قاشق زیر و رو کردن تا نسوزد. ( ( گوشی را گذاشتم و رفتم آشپزخ ...
گوشی را گذاشتن: گوشی تلفن را قطع کردن، گوشی تلفن را روی دستگاه آن قرار دادن. ( ( گوشی را گذاشتم و رفتم آشپزخانه تا غذا را هم زدم و اجاق را خاموش کر ...
انگار نه انگار: [عامیانه، اصطلاح] مثل این که، گو اینکه. موضوع را نادیده بگیر!، گویی وجود نداشت . ( ( سوفی دلش برای دوقلوها تنگ شده. انگار نه انگار ...
( ( اصلاً خودم تلفن می کنم دعوت می کنم مبادا به تریج قبای خواهرت بر بخورد " باز خندید. . ) ) ( ( چراغ ها را من خاموش می کنم، زویا پیرزاد، چ ۴۵، ۱۳۹ ...
پاک از یاد رفتن: به کلی از یاد رفتن، به کلی فراموش شدن. ( ( با عجله گفت "وای! ببخش. پاک یادم رفت برای چی تلفن کردم . ) ) ( ( چراغ ها را من خاموش ...
غذا روی اجاق بودن: غذا در حال پخت و پز روی اجاق گاز بودن، روی اجاق گاز روشن در حال پختن بودن. ( ( حواسم به غذای روی اجاق بود. گفتم نینا غذا روی اجا ...
پای تلفن: در کنار گوشی تلفن، موقعی که به گوشی تلفن جواب می دهد موقعی که به گوشی تلفن پاسخ می دهد. ( ( یکی از عیب های نینا پرحرفی بود، بخصوص پای تلف ...
( ( وسط غش غش خنده تعریف کرد که مرد هلندی ساعت سه ی بعد از ظهر، زیر زِل آفتاب روی چمن حیاط حمام آفتاب می گیرد . ) ) ( ( چراغ ها را من خاموش می کنم، ...
زیر زلِِ آفتاب: زیر آفتاب سخت و گرم و بدون ابر، زیر اشعه مستقیم آفتاب. ( ( وسط غش غش خنده تعریف کرد که مرد هلندی ساعت سه ی بعد از ظهر، زیر زِل آفتا ...
( ( وسط غش غش خنده تعریف کرد که مرد هلندی ساعت سه ی بعد از ظهر، زیر زِل آفتاب روی چمن حیاط حمام آفتاب می گیرد . ) ) ( ( چراغ ها را من خاموش می کنم، ...
عقل درست حسابی نداشتن: احمق بودن، کودن بودن، کم عقل بودن. ( ( نینا گفت: "همسایه ی دیوار به دیوارمان مرد هلندی عزبی است که قدش دو متری می شود و بد ت ...
همسایه دیوار به دیوار: همسایه بغلی، همسایه ی که خانه اش به خانه ی همسایه چسبیده است. همسایه که با همسیه دیوار مشترک دارند. همسایه چسبیده به هم. ( ( ...
از خود گفتن از حال خود خبر دادن، در مورد خود صحبت کردن، در مورد خود سخن گفتن. ( ( نینا هم حال بچه ها و آرتوش و مادر و آلیس را پرسید و از خودش گفت و ...
حال کسی را پرسیدن: از حال او باخبر شدن، با او احوالپرسی کردن. ( ( نینا هم حال بچه ها و آرتوش و مادر و آلیس را پرسید و از خودش گفت. ) ) ( ( چراغ ه ...
موضوع را عوض کردن: بحث را عوض نمودن، به موضوع دیگر پرداختن، موضوع سخن را عوض کردن. ( ( موضوع را عوض کردم. حال سوفی و گارنیک را پرسیدم و احوال پسرش ...
آدمهای دور بر: دوستان و آشنایان، انسان هایی که با آنها معاشرت داریم، انسانهایی که در دور بر ما زندگی می کند. ( ( چرا آدم های دور بر فکر می کردند شو ...
( ( با این حال چرا گفت بد اخلاقی آرتوش. ) ) ( ( چراغ ها را من خاموش می کنم، زویا پیرزاد، چ ۴۵، ۱۳۹۲. ص ۸۲ ) )
( ( از دیدن نینا همه همیشه حق داشتند و هیچ کس هیچ وقت مقصر نبود و بدجنس نبود و غرض و مرض نداشت . ) ) ( ( چراغ ها را من خاموش می کنم، زویا پیرزاد، چ ...
بدجنس بودن: بد ذات بودن، بدنهاد بودن، بد طینت بودن. ( ( از دید نینا همه همیشه حق داشتند و هیچ کس هیچ و مقصر نبود و بدجنس نبود و غرض و مرض نداشت . ) ...
از دید: از نگاه، از نظر. ( ( از دید نینا همه همیشه حق داشتند و هیچ کس هیچ وقت مقصر نبود و بد جنس نبود و غرض و مرض نداشت. ) ) ( ( چراغ ها را من خا ...
خود را جای کسی گذاشتن: موقعیت او را درک کردن، خود را مثل او فرض کردن. خود را در موقعیت او قرار دادن. ( ( یکی از خوبی های نینا این بود که هیچ وقتی د ...