پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٤)
راه رفتن تر و فرز : راه رفتن به چابکی. راه رفتن به چالاکی. راه رفتن به تندی. راه رفتن بی فاصله. ( ( کیف سنگین وسررسید را گرفت. "صبح شما بخیر آرزو خ ...
( ( عینک نمره یی زده بودبا دسته های فلزی وقاب ظریف. ) ) ( ( عادت می کنیم ، زویا پیرزاد ، چاپ 23 ، 1390 ، ص 8 . ) )
عینک نمره یی : عینکی که با معاینه کلی چشم، توسط چشم پزشک و تعیین شماره و نمره چشم اعم از نزدیک بینی ، دوربینی و یا آستیگماتیسم تجویز می شود که به آن ...
مزاج حال : طبیعت حال . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 101 ) .
مزاج ملک : سرشت ملک . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 62. ) .
مرموق نظر : مورد نظر ، منظور . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص466 ) .
مریخ وار : مریخ مانند . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 400 ) .
مزاج جهان : سرشت عالم . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص111 ) .
مرمای نظر : آماج نگاه . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 357 ) .
مرگ جزوی : مرگ مختصر . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص197 ) .
مرکب بر انگیختن : راه افتادن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص471 ) .
مرکب جموح : مرکب سر کشی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص262 ) .
مرگ به کسی رسیدن : مردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 136 ) .
مرکبات اجسام : اجسام آمیخته . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 190 ) .
مرکبات عناصر : عنصر های آمیخته . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 27 ) .
مصادمات وقایع : واقعه های واکوبنده . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 188 ) .
مصارع آفت :جایگاه های فرو افتادن آفت . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص88 ) .
مشکل گشای : حل کننده ی دشواری . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص474 ) .
مشمول آمدن : احاطه گشته شدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 183 ) .
مشک تبتی : مشک منسوب به تبت . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص228 ) .
مشک ختن : مشک منسوب به ختن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص505 ) .
مشفقان ناصح :خیر خواهان مهربان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص238 ) .
مشفوع گردانیدن : قرین ساختن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص221 ) .
مشعبدان هفت حقه ی پیروزه : شعبده بازان افلاک . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص226 ) .
مشغول بودن : در اشتغال بودن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص11 ) .
مشغول گشتن : در کار شدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص76 ) .
مشعبعد نمای : شعبده باز نما . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص353 ) .
مشتهیات طبع : باب اشتها . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 491 ) .
مشرّف گردانیدن : سر افراز گردانیدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 300 ) .
مشرف گشتن : اشراف یافتن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص190 ) .
مشتری سیرت : نیک سیرت چون ستاره ی مشتری که سعد است . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص109 ) .
مشتهای طبع : خواسته ی طبع . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص269 ) .
مشبکه ی زجاجی : سوراخ های شیشه ی ، کنایه از چشم . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص101 ) .
مشاهدت افتادن : دیده شدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص196 ) .
مشاهده افتادن : دیده شدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 336 ) .
مشافر کلاب : دهان های سگان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص411 ) .
مشاوران خلوت : رایزن خلوت . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص186 ) .
مشارکت یافتن : شرکت ورزیدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 530 ) .
مشاطه گری : آرایشگری . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 380 ) .
مسند وزارت : تکیه گاه وزارت . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص61 ) .
مشارع دیانت : راه های دنداری . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص107 ) .
مشارق و مغارب : مشرق ها و مغرب ها . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص6 ) .
مسموع قول : پذیرفته گفتار . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص280 ) .
مسموع تر : شنیده شده تر . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص196 ) .
مسکن احزان : جایگاه اندوهان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص268 ) .
مسکن ساختن : جایگیر شدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 191 ) .
مسکن گرفتن : مقیم شدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 147 ) .
مسرح نظر : تماشا خانه . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 548 ) .
مسقط رأس : زادگاه . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 490 ) .
مسقط الرأس : زادگاه . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 490 ) .