پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٤)

بازدید
١٤,١٠٣
تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وجه کفاف : وجه روزی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص445 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وجه تدبیر : راه چاره اندیشی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص366 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وجوه مصلحت : راه های مصلحت . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 221 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وجوه و اعیان : سرسناسان و بزرگان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص50 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وجه اوفی : راه رساتر . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 295 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وجد حالت : ذوق حالت . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص331 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وجوه مردم : سرشناسان مردم . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص50 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

واهی گشتن : سست شدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص409 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وثوق داشتن : اطمینان داشتن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص106 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وام دادن : قرض دادن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص201 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

واهب صور : بخشنده ی صورت ها ، خدا . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص243 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

وام . . . توختن : پرداختن قرض . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 110 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

والا منشی : بزرگ همتی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 505 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

واقع گردون : نسر ، صورت فلکی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 421 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

واقعه ی حال : حادثه ی رویداده . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص235 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

وارد روحانی : در آینده ی روحانی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 562 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

واسطه ی تقرب : وسیله ی نزدیکی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص14 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

واردات رزق : روزی در آینده . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص500 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

واردات غیب : در آینده های نهانی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص95 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

واجب دیدن : ضروری دانستن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 15 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٠

واجب فرمودن : لازم شمردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 125 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

واجبات ادب : ادب واجب . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 511 ) .

پیشنهاد
٠

واجبات الاداتر : لازم الاداتر . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 142 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

واجبات احوال : حال های واجب . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص238 ) .

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
١

رو دل داشتن: [کنایه در تداول عامه]کنایه از حال به هم خوردن، کنایه از اینکه دل زده هستم , کنایه از نفرت داشتن از کسی یا چیزی . ( ( حالا تو که اینقدر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

قنبرک زدن: [کنایه در تداول عامه] خود را غمگین / افسرده نشان دادن. به کنایه زانوی غم در بغل نگیر ( ( قو یا اردک وسط حوض زرشکی خیلی پررنگ بود. نفس بل ...

پیشنهاد
٣

نفس بلند کشیدن: [ اصطلاح در تداول عامه ]آه کشیدن ، نفس عمیق کشیدن . ( ( قو یا اردک وسط حوض زرشکی خیلی پررنگ بود. نفس بلندی کشید "خیلی خب لازم نیست ...

پیشنهاد
٣

پای اینترنت نشستن: [ اصطلاح در تداول عامه ] وب گردی کردن ، وارد اینترنت شدن . ( ( یا خط ها یک مرگشان شده یا آیه نشسته پای اینترنت ، تلفن را گذاشت ر ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٧

وروجک: [در تداول عامه ]:صفتی است برای کودکان ، بازی گوش ، شیطان . بسیار محیل و تخس بکودکان اطلاق شود ) ( ( "سر خودت شیره نمال هنور عاشق اسفندیاری و ...

پیشنهاد
٧

شیره به سر کسی مالیدن: [کنایه در تداول عامه]کنایه از گول زدن او ، کنایه ار سرش کلاه گذاشتن . ( ( آرزو سیگار روشن کرد پک زد دود رابیرون داد. "سر خود ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

( ( آرزو سیگار روشن کرد پک زد دود رابیرون داد. "سر خودت شیره نمال هنور عاشق اسفندیاری و منتظر برگشتنش از ان سر دنیا بزک نمیر بهار می یاد . ) ) ( ( ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

تحفه: [کنایه در تداول عامه]به تمسخر شخص بسیار ارزشمند. چیز پیدا شده، به تمسخر آدم نا یاب و عجوبه ( ( آرزو به دوروبر نگاه کردو یواشکی خندید. "دیوانه ...

پیشنهاد
٤

به دل کسی برات شدن: [کنایه در تداول عامه] برایش الهام شدن , در دلش خطور کردن ، در دلش افتادن، ( ( "چرا نمی فهمی ؟احتیاج به کسی داری که با قربان صدق ...

پیشنهاد
٣

ننر بازی در آوردن : [کنایه در تداول عامه]لوس بازی در آوردن ، ننر شدن . نُنُری کردن . کار لوسان کردن . لوس شدن . ( ( "چرا نمی فهمی ؟احتیاج به کسی دا ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ننر بازی: [کنایه در تداول عامه]لوس بازی ، ننر شدن . نُنُری کردن . کار لوسان کردن . لوس شدن . ( ( "چرا نمی فهمی ؟احتیاج به کسی داری که با قربان صدقه ...

پیشنهاد
٦

قربان صدقه کسی رفتن: [کنایه در تداول عامه] باو پیاپی قربانت شوم و تصدقت گردم گفتن . ، دم بدم به او فدایت شوم گفتن ، او را ناز پرورده بار آوردن . ( ...

پیشنهاد
٣

از پس کسی یا کاری برامدن: [کنایه در تداول عامه]توان رویارویی با کسی / انجام کاری را داشتن ( ( ولم می کنی مادرم بنگاه شوهر یابی راه انداخته برای آیه ...

پیشنهاد
٣

به امتحانش ارزیدن: [ اصطلاح در تداول عامه ] ارزش امتحان داشتن . ارزش آزمون داشتن ، ارزش تجربه کردن داشتن . می ارزد که امتحان کنی. ( ( سرپیشخدمت بشق ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

چلاندن: [در تداول عامه ]فشردن، فشار دادن چیزی، فشردن یک چیز آبدار چنان که آب آن بریزد. ( ( شیرین لیمو ترش چلاند روی کاهو و خیار و گوجه فرنگی . " پس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٦

غلط کردن: [ اصطلاح در تداول عامه ] خطا کردن به خطا رفتن، اشتباه کردن. در مقام دشنام. ( ( آرزو گفت" "گلویش پیش تو گیر کرده ". - "کی ؟"یک قلپ ماءال ...

پیشنهاد
٦

گلو ی کسی پیش کسی گیر کردن: [کنایه در تداول عامه]عاشق کسی شدن، دلباخته ی او شدن. ( ( وپیشخدمت که ماءالشعیر ریخت توی لیوان ها ورفت [ شیرین ]گفت " گل ...

پیشنهاد
٣

مشاور تزیینات:کسی که در زمینه تزیینات و دکوراسیون به دیگران مشاوره می دهد . مشاور زینت دادن و زیورکردن، مشاور آراستن , مشاور هنرهای خانه و دکوراسیون ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

جاانداختن: [ در تداول عامه ]، نصب کردن، قرار دادن. در جای خود قرار دادن . ( ( به نظر شما دو اتاق کم نیست . ؟". "به نظر شما پرده از کجا بخرم ؟". "به ...

پیشنهاد
٣

خرج روی دست کسی گذاشتن: [کنایه در تداول عامه]ضرر زدن به او ، زیان رسانیدن به او ، ( ( آرزو گفت : "غرغر های مادرم و آیه ، بی خیالی و عوضی بازیهای حم ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٥

عوضی بازی: [ اصطلاح در تداول عامه ]لاشی بازی در آوردن ، انجام کارهایی که باعث رنجش دیگران شود. مخصوصا از طرف مردان ، پایمال کردن حق دیگران ، نفله کرد ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ول دادن: [ اصطلاح در تداول عامه ]ول کردن , دست بر داشتن، رهاکردن آزادکردن، آزاد گذاشتن ( ( شیرین زد روی دست آرزو . "قرار شد نان نخوری . " از بشقاب س ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

ول بده: [ اصطلاح در تداول عامه ]ولش کن , دست بر دار , ول کن ، دست بردار ( ( شیرین زد روی دست آرزو . "قرار شد نان نخوری . " از بشقاب سبزی تربچه ای ب ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

رژیم بازی: [ اصطلاح در تداول عامه ]ادا و اصول رژیم گرفتن ؛ ادای رژیم داشتن را در آوردن , بازی کردن نقش کسی که رژیم غذایی دارد . ( ( شیرین زد روی دس ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٣

بامزگی کردن: [در تداول عامه ]خوش طبعی کردن . شوخ بودن کردن . شیرین کاری جهت جلب توجه. ( ( برای این از جیبم افتاد که مرتیکه ی دیوانه گفت بند کفشم با ...

تاریخ
٣ سال پیش
پیشنهاد
٤

بساز بفروش: [ اصطلاح در تداول عامه ]کسی که کارش بساز بفروش ساختمان است ، کسی که ساختمان های کلنگی را می خرد و تخریب کرده و به جایش ساختمان یا آپارتما ...