پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٤)
نیکو کردن : خوب کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 68 ) .
نیکو کاران : درستکاران . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 221 ) .
نیکو رای : درست رای . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص111 ) .
نیکو داشتن : درست داشتن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص378 ) .
نیکو خوی : خوش خلق . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 28 ) .
نیکو خدمتی : نیک از عهده ی خدمت بر آمدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص51 ) .
نیک و بد احوال : خوب و بد حال ها . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص71 ) .
یوسف چهره ی علوی نژاد : کنایه از خورشید . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص227 ) .
یوسف وار : مانند یوسف . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 459 ) .
یوما فیوما : روزبهروز . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص270 ) .
یواقیت نکت : یاقوت های نکته ها . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص8 ) .
یگانه کردن : متحد ساختن. ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص388 ) .
یمین وفاق : برکت موافقت . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص120 ) .
یک سو نهادن : به کنار گذاشتن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص334 ) .
یک سواره ی مشرق : کنایه از خورشید . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 378 ) .
یکسو اندیشیدن : یک جانبه فکر کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 155 ) .
یک رویه : بی نفاق ، صمیمی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 396 ) .
یک رنگ کردن : متفق ساختن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 94 ) .
یکتا داشتن دل : موافقت داشتن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 269 ) .
یکتای نان : دانه ی نان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 113 ) .
ید علیا : دست بالا . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 271 ) .
یافه گویان : یاوه گویها . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 244 ) .
یاوری کردن : کمک نمودن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 206 ) .
یداواحده : متحد ، یگانه . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص368 ) .
یارغار : دوست پاکباز ( اشاره به پیامبر ( ص ) و ابوبکر . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص421 ) .
یادگار گذاشتن : به جای نهادن یادگاری . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص66 ) .
یاران صادق : دوستان راستگو . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص103 ) .
یابس بارد : خشک سرد . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص183 ) .
هول ترین : ترسناک ترین . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص492 ) .
هول واقعه : بیم رویداد . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 248 ) .
هیزم زیر آتش طبیعت کسی نهادن : گرم کردن آن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 107 ) .
هوا و هوس : تمایلات نفسانی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 113 ) .
هوای بارد : هوای سرد . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص161 ) .
هوا و هذر : باطل و بیهوده . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 279 ) .
هنر نمایان : چابکدستان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص176 ) .
هنگامه گرم کردن :معرکه به پا کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص326 ) .
هنر نمای : چابک دست . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص66 ) .
هنر پیشگان : هنرمندان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص144 ) .
هنر فائق : هنر برتر . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص268 ) .
هنر پسندی : شناخت هنر . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 481 ) .
هم نشینان : معاشران ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 449 ) .
هندوستان و فیل : تداعی مکانی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص341 ) .
هم کفؤ: هم سر ، هم رتبه . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص126 ) .
هم عنانی : برابری . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص4 ) .
هم زادی : هم سنی ، دوستی . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص88 ) .
هم دندانی : هم سری ، رقابت . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 267 ) .
هم داستان کردن : موافق ساختن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص96 ) .
هم خور : شریک خوراک . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 445 ) .
همت گماشتن : آهنگ کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص15 ) .
هلاک گرداندن : نیست کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 180 ) .