پیشنهادهای علی باقری (٢٩,٨٨٤)
نقطه ی نقار : اثر دلگیری . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص210 ) .
نقل کردن : بیان کردن ، حمل کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 12 ) .
نقطه ی اعتدال : نقطه ی تعادل . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 29 ) .
نقطه ی نبوت : مرکز پیامبری . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص217 ) .
نقص حدثان : کاستی پیشامدها . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص181 ) .
نقص عهد : شکستن پیمان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص273 ) .
نقصان پذیرفتن : کاستن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 126 ) .
نقصان حدوث : کاستی حادث شدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 452 ) .
نقش کردن : تصویر نمودن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 123 ) .
نقش نهادن : اثر گذاشتن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 482 ) .
نقش زخارف : تصویر زینتها . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص154 ) .
نقش الحجر : نقش بر سنگ . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص482 ) .
نقش دیوار : عکس دیوار . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 116 ) .
نقش بندی : نگارگری . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 462 ) .
نقش بند کن فیکون : خدا . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص224 ) .
نقش بستن : قلم زدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 68 ) .
نقش باز خواندن : دریافتن موضوع . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 420 ) .
نقش بر موم نهادن : مصور ساختن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 482 ) .
نقش انداخته : تصویر طرح شده . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 235 ) .
نقش انگیخته ی تقدیر : تصویر پرداخته ی سرنوشت . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص490 ) .
نقب زدن : سوراخ کردن دیوار و . . . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 148 ) .
نقاوت جیب : پاکی گریبان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 50 ) .
نفور گشتن : گریزان گشتن ، رمیدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 138 ) .
نفس برکشیدن : آه کشیدن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 450 ) .
نفس زدن : تنفس کردن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 263 ) .
نفع و ضر : سود و زیان . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 114 ) .
نفس اماره : نفس فرودین , نفس بدی فرما . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 144 ) .
نفس باز پسین : دم آخر . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص142 ) .
نفثة المصدور : خلطی که مبتلی به درد سینه افگند . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 232 ) .
نفرت طبیعت : بیزاری طبع . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 140 ) .
نفاق بازار : روایی , رونق آن . ( مرزبان نامه، محمد روشن ج اول، چاپ دوم، ۱۳۶۷، ص 222 ) .
خیر پیش: [ اصطلاح در تداول عامه ]جمله ی دعایی به معنی به سلامت ، رفتنت بی بلا ، خیر پیش رویت باشد . سفر بی خطر . ( ( "چشم هم بزنی عید هم رسیده. کیس ...
سیاه نام شده: [ اصطلاح در تداول عامه ]گم و گور شده ، بی نام و نشان . ( ( حکماً حال واحوال خودش و شوهر تن لش سیاه نام شده اش رو براه هست که خبری نیس ...
تن لش: [ اصطلاح در تداول عامه ]آدم به درد نخور ، آدم لاس و بی بخار - آدم لمس. ( ( حکماً حال واحوال خودش و شوهر تن لش سیاه نام شده اش رو براه هست که ...
نخ نایلون: [ اصطلاح در تداول عامه ]نخی که جنس آن از نایلون بوده و در قنادی ها چهت بستن قوطی شیرینی و در سبزی فروشی ها استفاده می شود . ( ( چند پر ا ...
تر و فرز: [ اصطلاح در تداول عامه ]به چابکی. به چالاکی. به تندی. بی فاصله. ( ( چند پر اسفناج اضافه کرد به سبزی ها. تر وفرز سبزی را لای روزنامه پیچید ...
تخم شربتی: [ اصطلاح در تداول عامه ]تخم گیاه ریحان کوهی ( با نام علمی Ocimum album L یا Ocimum basilicum L ) [۱] است که با نامهای بادروج و بادرود نیز ...
قابل نداشتن: [ اصطلاح در تداول عامه ]در خور نبودن ، شایسته نبودن ، تعاریفی احترام آمیز در پاسخ تعریف کسی از چیزی با تشکر از پذیرای و مانند آن . قابلی ...
دست نخورده بودن: [ اصطلاح در تداول عامه ]سالم بودن ، بکر بودن ، سر به مهر بودن . استفاده نشده ( ( مرد میز بغلی بلند شد بطری کوچک آب معدنی را گذاشت ...
سیخ جگر: [ اصطلاح در تداول عامه ]سیخی که با آن جگر کباب کرده باشند . سیخ کباب جگر . واحد شمارش جگر کباب شده . ( ( شیرین تکه ای لواش برید . سیخ جگر ...
شیشه مایونز: [ اصطلاح در تداول عامه ]قاب شیشه ای سس مایونز ، ظرف خالی سس مایونز که از جنس شیشه باشد . ( ( آرزو به نمکدان روی میز نگاه کرد . شیشه ی ...
جُلُنبُر: [ اصطلاح در تداول عامه ] ژنده پوش ، آدم ژنده پوش و پولیده . کسی که جامۀ کهنه و کثیف و پاره پاره و جل مانند دربر داشته باشد. ( ( مرد میزبغ ...
دمغ بودن: [ اصطلاح در تداول عامه ]شکسته و مأیوس بودن ، نا امید بودن ، دفعتاً نومید گشتن با امیدواری قلبی، ناگهان مأیوس گشتن. گرفته و افسرده بودن ( ...
شال گردن چهارخانه: [ اصطلاح در تداول عامه ]شال گردن طرح چهارخانه از مدلهای پاییز و زمستان است. این طرح را می توان روی مانتو، کیف و. . پیاده کرد . این ...
تخم مرغ شانسی: [ اصطلاح در تداول عامه ]تخم مرغ شانسی یکی از مجموعه های است برای کودکان که از دو قسمت خوراکی و اسباب بازی تشکیل شده . کودکان با خرید ا ...
کوچه پس کوچه: [ اصطلاح در تداول عامه ]کوچه های تنگ یکی پس از دیگری، کوچۀ باریک، کوچه های پیاپی و متوالی. ( ( چند بهار با پدر آمده بود اینجا ؟کرم اب ...
لیف کنفی: [ اصطلاح در تداول عامه ]از لوازم حمام جهت صابون کشیدن به بدن ، کیسه صابون . این لیف گیاهی از الیاف طبیعی کنف تهیه شده است. عمل لایه برداری ...
یونولیت: [ اصطلاح در تداول عامه ]نوعی از یونولیت نوع سقفی آن است که امروزه جزء مصالح ساختمانی محسوب می گردد. ( ( آرزو نفس بلندی کشید و به سقف بازار ...
چه مرگته: [ اصطلاح در تداول عامه ]چه مشکلی داری ، دردت چیست ، مشگلت چیست ، علت رفتار هایت به درستی معلوم نیست ( ( مردی به آرزو تنه زد. "بپا حاج خان ...
دندان قروچه رفتن: [ اصطلاح در تداول عامه ]غرولند کردن، به هم ساییدن یا به هم فشردن دندان ها از خشم . ( ( مردی به آرزو تنه زد. "بپا حاج خانم " آرزو ...