پیشنهاد‌های علی باقری (٢٩,٨٨٣)

بازدید
١٣,٨٣٩
تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تحت اللفظی : [عامیانه، اصطلاح] کلمه به کلمه ( در ترجمه ) . کلمه کلمه ترجمه کردن .

پیشنهاد
١

تحت الشعاع بودن: [عامیانه، اصطلاح] زیر نفوذ و تاثیر دیگری بودن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تت و پت کردن : [عامیانه، اصطلاح] شکسته سخن گفتن، لکنت پیدا کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تته پته : [عامیانه، اصطلاح] لکنت زبان.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تپه ماهور: [عامیانه، اصطلاح] زمین ناهموار.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تپه گذاشتن: [عامیانه، اصطلاح] بول کردن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تپل مپل : [عامیانه، اصطلاح] چاق و چله.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تب کردن خر : [عامیانه، اصطلاح] پوشیدن لباس ضخیم در هوای گرم.

پیشنهاد
٠

تبدیل به احسن کردن : [عامیانه، کنایه ] چیزی را با چیز بهتری عوض کردن.

پیشنهاد
١

تا کش به کشمش می خوره : [عامیانه، کنایه ] هنوز چیزی نشده، سر کوچک ترین بهانه.

پیشنهاد
١

تا گلو زیر بار قرض بودن: [عامیانه، کنایه ] قرض بسیار داشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تاکسی سرویس : [عامیانه، اصطلاح] نوعی تاکسی که در مسیر ویژه ای رفت و آمد می کند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٠

تاکسی تلفنی : [عامیانه، اصطلاح] نوعی تاکسی که تلفنی درخواست می شود.

پیشنهاد
٢

تافته ی جدا بافته : [عامیانه، کنایه ] بر تر و به تر از دیگران.

پیشنهاد
١

تا فیها خالدون تا پایان، همه و همه.

پیشنهاد
٢

تازه کردن گلو : [عامیانه، کنایه ] چیزی نوشیدن و سرحال آمدن.

پیشنهاد
١

تازه کردن گلو : [عامیانه، کنایه ] چیزی نوشیدن و سرحال آمدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٢

تازه عروس : [عامیانه، اصطلاح] دختری که تازه ازدواج کرده است.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تاخیر بردار: [عامیانه، اصطلاح] قابل عقب انداختن.

پیشنهاد
١

تا خرخره زیر قرض بودن : [عامیانه، کنایه ] وام بسیار داشتن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تا خوردن: [عامیانه، اصطلاح] کج شدن، خم شدن، انحنا برداشتن.

پیشنهاد
١

تاتوله هوا کردن : [عامیانه، کنایه ] به حیرت دچار کردن، به سکوت واداشتن.

پیشنهاد
١

تاج گل به سر کسی زدن : [عامیانه، کنایه ] کار نیکی در حق کسی کردن.

پیشنهاد
١

تاپاله چسباندن : [عامیانه، اصطلاح] بوسدن محکم و پی در پی.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تاپ و توپ : [عامیانه، اصطلاح] سر و صدای ضربه، داد و فریاد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تا برداشتن : [عامیانه، اصطلاح] تا شدن، خم شدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٥١

اصل این کلمه در ترکی" گؤدوخ" می باشد. در زبان ترکی ما اصطلاحی داریم با عنوان "گؤدوخ لانماخ" که معادل فارسی آن لوس شدن می باشد. بچه الاغ چون کنار مادر ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ترش ابرو: [عامیانه، اصطلاح] عبوس. در زبان ترکی ترش ابرو می شود : " قاش قاباقلی ".

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ترق و تروق : [عامیانه، اصطلاح] سر و صدای به هم خوردن دو یا چند چیز.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ترقه فرنگی: [عامیانه، اصطلاح] بچه ی شرور.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ترک بیلمز : [عامیانه، اصطلاح] آدم نادان.

پیشنهاد
٠

ترکمون زدن یا کردن : [عامیانه، کنایه ] دست به آب رساندن، ناشیانه کاری را انجام دادن، زاییدن. ترکمون زده : [عامیانه، اصطلاح] نوعی دشنام است. توهینی ب ...

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تر کردن لب : [عامیانه، اصطلاح] چیزی آشامیدن، به یک اشاره ترتیب کاری را دادن، حرف زدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ترک نشاندن: [عامیانه، اصطلاح] پشت سر نشاندن کسی

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد

ترکمون زده : [عامیانه، اصطلاح] نوعی دشنام است. توهینی برای زاییدن یا خراب کاری. حامله شدن به بچه حرام زاده. ( ( این جندیه نیم واجبی هزار تا جادو و ...

پیشنهاد
١

ترک هوا شکستن: [عامیانه، کنایه ] کاهش یافتن شدت سرما.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ترکیدن دل: [عامیانه، اصطلاح] از چیزی سخت ترسیدن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

ترکیدن بغض: [عامیانه، اصطلاح] نگا. بغض کسی ترکیدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تِرمال کردن : [عامیانه، اصطلاح] خراب کاری کردن، کثافت کاری کردن، گُه مال کردن.

پیشنهاد
٢

تره خورد نکردن برای کسی: [عامیانه، کنایه ] کم ترین اهمیتی برای کسی قایل نشدن.

پیشنهاد
١

تریاکی ِ چیزی بودن: [عامیانه، کنایه ] سخت به چیزی معتاد بودن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تزریقات چی : [عامیانه، اصطلاح] کسی که کارش تزریق آمپول است.

پیشنهاد
١

تسبیح انداختن: [عامیانه، اصطلاح] یک یک دانه های تسبیح را از زیر انگشتان گذرانیدن.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تزئیناتی : [عامیانه، اصطلاح] کسی که کارش تزیین است .

پیشنهاد
٥

تسمه از گرده ی کسی کشیدن: [عامیانه، کنایه ] کسی را به سود خود بی رحمانه به کار واداشتن.

پیشنهاد
١

تسمه از کدوی کسی بیرون کشیدن : [عامیانه، کنایه ] پاپیچ نشدن، دست برداشتن

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تسمه پروانه: [عامیانه، اصطلاح] تسمه ای که پروانه ی موتور را به گردش در می آورد.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
١

تسمه ای : [عامیانه، اصطلاح] آدم لاغر و باریک ولی نیرومند.

تاریخ
٢ سال پیش
پیشنهاد
٤

تسویه حساب : [عامیانه، اصطلاح] تلافی ، پاک کردن دل خوری.

پیشنهاد
١

تشت رسوایی کسی به صدا درآمدن: [عامیانه، کنایه ] نگا. تشت کسی از بام افتادن