علی باقری - جزئیات مدال‌ها

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

رو به دیوار کردن: رو به دیوار کردن ؛ مقابل دیوار ایست ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از کار شده: ازکارشده ؛ از کار مانده. از کار افت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با کسی کار داشتن: با کسی کار داشتن ؛ کسی را با کسی کا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کار امد: به کار آمده ؛ کاری. مجرب : او زنی د ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کار افتادن: به کار افتادن ؛ استعمال شدن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کار بودن: به کار بودن ؛ مستعمل بودن. قابل است ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کار دادن: به کار دادن ؛ بکار گماشتن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به کار رفتن: به کار رفتن ؛ مستعمل شدن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بند شدن کار: بند شدن کار ؛ گره خوردن کار.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چیزی یا کسی را در کار کسی کردن: چیزی یا کسی را در کار کسی کردن ؛ او ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

کاربند: کاربند ؛ که بکار می بندد. اجراکننده ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کار کردن به: کار کردن به ؛ عمل کردن به. || مجاز ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

شروتی: ( ( ادعیه و آیین های هندوان در مجمو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

سمرتی: ( ( ادعیه و آیین های هندوان در مجمو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ریگ ودا: ( ( ادعیه و آیین های هندوان در مجمو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یجور ـ ودا: ( ( ادعیه و آیین های هندوان در مجمو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ساماودا: ( ( ادعیه و آیین های هندوان در مجمو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتهرو ودا: ( ( ادعیه و آیین های هندوان در مجمو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

منتراها: مَنتَراها : ( ( ادعیه و آیین های هن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

براهمناها: براهمَناها ( ( Br�hmamas : به شرح و ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

منوسمرتی: منو سمرتی ( Manu - smriti ) به مجمو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسب اتش نعل: اسب آتش نعل ؛ اسپ تندرو. ( مؤید ال ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسب افکندن: اسب افکندن ؛ اسب به میدان تاختن : چ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسب خرامنده: اسب خرامنده ؛ عَیال. ( منتهی الارب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسب فلان خواستن: اسب فلان خواستن ؛ در قدیم معمول بود ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسب نبرد: اسب نبرد ؛ اسب جنگی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اسب نوبتی: اسب نوبتی ؛ خنگ نوبتی. رجوع به خنگ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اسب یدکی: اسب یدکی ؛ اسب نوبتی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر اسب بودن: بر اسب بودن ؛ سوار اسب بودن : علامت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به اسب اندرامدن: به اسب اندرآمدن ؛ بر اسب نشستن : تب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ز اسب اندرامدن: ز اسب اندرآمدن ؛ از اسب فرودآمدن. ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

ینتصرون: ینتصرون از ماده انتصار به معنی یاری ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یوم عقیم: یوم عقیم : یعنی روز قیامت . و روز ع ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

امام صامت: امام صامت ؛ [ در اوایل اسلام ] در ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

امام مرضی: امام مرضی ؛ امامی است که حائز شرایط ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل ابجد: قفل ابجد ؛ قفل برنجی که بست وگشاد آ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل افکندن: قفل افکندن ؛کنایه از بستن : به کنج ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل انداز: قفل انداز ؛ قفل اندازنده. شکننده قف ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل برخاستن: قفل برخاستن ؛ باز شدن : زد همان روز ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل بر در اسمان زدن: قفل بر در آسمان زدن ؛ کنایه از ترک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل بر در سست کردن: قفل بر در سست کردن ؛ قفل سست کردن. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل بر دهان و دست کسی زدن: قفل بر دهان و دست کسی زدن ؛ کنایه ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل بر زبان کسی انداختن: قفل بر زبان کسی انداختن ، قفل بر زب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل برگشادن: قفل برگشادن ؛ باز کردن : چه مشکل گش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل بر لب نهادن: قفل بر لب نهادن ؛ کنایه از خاموش شد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل بند: قفل بند ؛ دربندان. ( آنندراج ) : چن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل پیچیدن: قفل پیچیدن ؛ تاب دادن قفل را و بی ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل خموشی بر دهان زدن: قفل خموشی بر دهان زدن ؛کنایه از ساک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل در راه بودن: قفل در راه بودن ؛ بند بودن راه. ( آ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل زبان بند: قفل زبان بند، قفل زبان بندی ؛ عزیمت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل سیم: قفل سیم ؛ کنایه از اندام نهانی. ( آ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل شدن دریا: قفل شدن ( قفل گردیدن ) دریا ؛ کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل شدن سگ: قفل شدن سگ ؛ بند شدن آن با ماچه سگ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل شکستن: قفل شکستن ؛ کنایه از باز کردن در : ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل فرج استر: قفل فرج استر ؛ حلقه زر یا نقره که ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل گشادن: قفل گشادن ؛ باز کردن : این قفل که د ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

قفل نهادن: قفل نهادن ؛ به معنی بستن : قفلی به ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سگان از: سگان آز ؛ کنایه از طالبان دنیا و اه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سگان جیفه دنیا: سگان جیفه دنیا ؛ کنایه از طالبان دن ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

جاروب: جارو / جاروب: هر دو واژه صحیح است و ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اتش زنده: آتش زنده ؛ آتشی که خاموش نشده باشد. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

زنده بگور: زنده بگور ؛ شخصی که زنده او را در ق ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زنده ساختن: زنده ساختن ؛ زنده گردانیدن. حیات بخ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زنده ساز: زنده ساز ؛ زنده کن. آنکه زنده می کن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

زنده فروختن: زنده فروختن ؛ در تداول زرگران ، ظرف ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سیماب زنده: سیماب زنده ؛ زیبق الحی. ( یادداشت ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گچ زنده: گچ زنده ؛ مقابل گچ کُشته. رجوع به گ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گیاه زنده: گیاه زنده ؛ که خشک شده باشد و قابل ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به یاد کسی خوردن: با یاد یا بر یاد یا به یاد کسی خورد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یاد افکندن: یاد افکندن ؛ به یاد افکندن. تذکر. م ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یاد انداختن: یاد انداختن ؛ به یاد انداختن. متذکر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یاد برداشتن: یاد برداشتن ؛ یاد کردن. به یاد آورد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یادت به خیر: یادت به خیر ؛دعایی است در غیبت کسی.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یاد خاستن: یاد خاستن ؛ یاد کردن. کسی را نام بر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یاد در خاطر گذشتن: یاد در ( اندر ) خاطر گذشتن ؛ متذکر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

یاد رفتن: یاد رفتن ؛ مذکور افتادن. ذکر کرده ش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یاد کسی: یاد کسی ( خوردن یا کشیدن ) ؛ به شاد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

یاد ماندن: یاد ماندن ؛ نام و نشان ماندن. ذکر ج ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از یاد بهشتن: از یاد بهشتن ؛ فراموش کردن. از یاد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از یاد رفتن: از یاد رفتن ؛ فراموش کردن. ( ناظم ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از یاد شدن و از یاد بشدن: از یاد شدن و از یاد بشدن ؛ فراموش ش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از یاد کردن: از یاد کردن ؛ از خاطر شدن. از یاد ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به یاد داشتن: به یاد داشتن ؛ در خاطر داشتن. در حف ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برگشته روز: برگشته روز ؛ نگون بخت. تیره روز : ت ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به روز سیاه نشستن: بروز سیاه نشستن ؛ بدبخت و بیچاره شد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

پیروزروز: پیروزروز ؛ خوشبخت. کامروا : خرم صبا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در روز: درروز ؛ برفور. دروقت. در همان روز : ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

دیرینه روز: دیرینه روز ؛ سالخورده. مسن : چنین گ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز از روز بتر بودن: روز از روز بتر بودن ؛ افزونی گرفتن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز برگشتن: روز برگشتن ، روز برگشته شدن ؛ از جا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز بشام بردن: روز بشام بردن ؛ روز را بپایان رسانی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز بشب اوردن: روز بشب آوردن ؛ گذراندن و بسر آوردن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز بشب کردن: روز بشب کردن ؛ کنایه از گذراندن و ب ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز بلند گشتن: روز بلند گشتن ؛ طولانی و دراز شدن ر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز به اخر رسیدن: روز به آخر رسیدن ؛ بپایان آمدن روز. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز به نیمه رسیدن: روز به نیمه رسیدن ؛ فرارسیدن موقع ظ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روزتاب: روز تاب ؛ روز گرم. ( ناظم الاطباء ) ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز تعطیل رسمی: روز تعطیل رسمی ؛ روزی که بر طبق قان ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روز تنگ: روز تنگ ؛ روزجنگ. ( ناظم الاطباء ) ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز حسین: روز حسین ؛ ایام عزاداری حسین بن علی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز در محنت گذار: روز در محنت گذار ؛ کنایه از مسافر. ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

روز شیرینی خوران: روز شیرینی خوران ؛ روزی که دختری را ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز کسی بودن: روز کسی بودن ؛ دوره پیشرفت و ترقی ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز کسی سیاه یا سیه شدن: روز کسی سیاه یا سیه شدن ؛ کنایه از ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز نبوتی: روز نُبُوَّتی ؛ عبارت از یک سال است ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ستاره بروز نمودن کسی را: ستاره بروز نمودن کسی را ؛ روزش را ش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرامدن روز: سرآمدن روز ؛ بپایان رسیدن عمر : چو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شب بروز اوردن: شب بروز آوردن ؛ شب را بپایان رسانید ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیک روز: نیکروز ؛ بهروز، نیکبخت : یکی گفتش ا ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

نیک روزی: نیکروزی ؛ بهروزی. نیکبختی : که بدمر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روز و انفساست: روز وانفساست ؛ هرکس بخود مشغول است ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

برهمنان: برهمنان ( Br�hmanas ) طبقه روحانیون ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کشاتریاها: کشاتریاها ( Kshatrias ) طبقه شاهان ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

ویشیاها: ویشیاها ( VaiŠyas ) طبقه بازرگانان ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

شودراها: شودراها ( Šudras ) طبقه کارگران ؛ چ ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اهیمسا: اَهیمسا ( A - hins� ) به معنای پرهی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پهلوان افسانه: پهلوان افسانه ؛ بطل الروایه. بطل ال ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پهلوان سپهر: پهلوان سپهر ؛ مریخ.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

طبل زیر گلیم کوفتن یا زدن: طبل زیر گلیم کوفتن یا زدن ؛ کنایه ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گلیم از سیاهی بیرون اوردن: گلیم از سیاهی بیرون آوردن ؛ کنایه ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گلیم از موج بیرون بردن: گلیم از موج بیرون بردن ؛ خود و مایح ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

گلیم خود را از اب براوردن: گلیم خود را از آب برآوردن ، گلیم از ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مادر اب و اتش: مادر آب و آتش ؛ کنایه از گریه کننده ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مادر خون: مادر خون ؛ آنکه کسی را زاده و خون ر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مادر دهر: مادر دهر ؛ روزگار. دنیا. جهان : ماد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

مادر شدن: مادر شدن ؛ زائیدن زن. بچه دار شدن. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مادر شیر: مادر شیر ؛ مادر رضاعی : وصهر آن باش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مادر فرزند کش: مادر فرزند کش ؛ کنایه از روزگار است ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مادر مادر: مادر مادر ؛ مادر بزرگ. جده. زنی پیر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مادر هفت تا: مادر هفت تا ؛ دختر و زن حراف و زبر ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هم مادر: هم مادر ؛ دارنده یک مادر . ( از فهر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مادر زنت دوستت داشت: مادر زنت دوستت داشت ، بگاه آمدی ، ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مادر عاشق بیعار است: مادر عاشق بیعار است ، هر چند فرزند ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مادر باغ: مادر باغ ؛ کنایه از زمین است که به ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

مادر خاک: مادر خاک ؛ کنایه از زمین است : هرجس ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به ادای کسی: به ادای کسی : به تقلید ناشیانه از ک ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

اخم و تخم: اَخم و تَخم : ترشرویی و کج خلقی ( ح ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

اخ و پیف: اَخ و پیف : اظهار نفرت و اشمئزاز که ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

هارت و پورت کردن: هارت و پورت کردن : خشم گرفتن و به د ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک از توده کلان بردار: خاک از توده کلان بردار ؛ بمعنی از ن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک او عمر تو بادا که به او میمانی: خاک او عمر تو بادا که به او میمانی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک بر ان خورده که تنها خوری: خاک بر آن خورده که تنها خوری ، نظیر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک برایش خبر نبرد: خاک برایش خبر نبرد ؛ تعبیری است که ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک پاک بی گندم: خاک پاک بی گندم ؛ مزاحی است که بصور ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک پاک می کند: خاک پاک می کند؛ گناه مردگان را عفو ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک در امانت خیانت نمیکند: خاک در امانت خیانت نمیکند، نظیر: آم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک کوچه برای باد سودا خوب است: خاک کوچه برای باد سودا خوب است ؛ به ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک مرده پاشیده اند: خاک مرده پاشیده اند ( به فلان جا ) ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک می کشد: خاک می کِشَد؛ عقیده عامه این است که ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از خاک براوردن: از خاک برآوردن ؛ کرم کردن. بزرگ کرد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از خاک برگرفتن: از خاک برگرفتن ؛ مرحمت کردن. کرم کر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

از خاک ستاندن و به اب دادن: از خاک ستاندن و به آب دادن ؛ کنایه ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بچشم کسی خاک افکندن: بچشم کسی خاک افکندن ؛ خاک در چشم کس ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بخاک ابروی کسی را ریختن: بخاک آبروی کسی را ریختن ؛ آبروی کسی ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخاک افتادن: بخاک افتادن ؛ سجده کردن. زمین را بو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بخاک افکندن: بخاک افکندن ؛ پایمال کردن. ضایع کرد ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

به خاک سیاه نشستن: بخاک سیاه نشستن ؛ به بدبختی افتادن. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خاک و خون کشیدن: بخاک و خون کشیدن ؛ خراب کردن و کشتن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر خاک خون کسی را ریختن: بر خاک خون کسی را ریختن ؛ کسی را کش ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بر خاک نشاندن: بر خاک نشاندن ؛ شکست دادن. از بین ب ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

بر خاک نشستن: بر خاک نشستن ؛ بیچاره شدن : بر خاک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بر خاک نشستن تیر: بر خاک نشستن تیر ؛ بخاک نشستن تیر.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

بینی کسی را بر خاک مالیدن: بینی کسی را بر خاک مالیدن ؛ خوار کر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پشت کسی را به خاک مالیدن: پشت بخاک آوردن کسی ؛ در کشتی او را ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پوزه کسی را در خاک مالیدن: پوزه کسی را در خاک مالیدن ؛ تودهنی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پی چیزی را بخاک افکندن: پی چیزی را بخاک افکندن ؛ اساس و پای ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

چون ماهی بخاک بودن: چون ماهی بخاک بودن ؛ در تب و تاب بو ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

خاک انداختن: خاک انداختن ( یا ) خاک در کاری اندا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک بر سر بودن: خاک بر سر بودن ؛ دشنامی است : از ما ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک بر سر ریختن: خاک بر سر ریختن ؛ خاک بر سر پاشیدن. ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک به سر ریختن: خاک بسر ریختن ؛ گریه و زاری کردن ، ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک بر سر فکندن: خاک بر سر فکندن ؛ خاک بر سر ریختن ؛ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک برسر نهادن: خاک برسر نهادن ؛ ذلیل کردن ، ناچیز ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک بر فرق کردن: خاک بر فرق کردن ؛ بمعنی خاک برسر کر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک جائی را به توبره کشیدن: خاک جائی را بتوبره کشیدن ؛ کنایه از ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک خوردن تیر: خاک خوردن تیر ؛ بر زمین افتادن و به ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک در ترازو افکندن: خاک در ترازو افکندن ؛ کنایه از سبک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک در دهان انداختن: خاک در دهان انداختن ؛ پشیمانی عظیم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک در دیده زدن: خاک در دیده زدن ؛ خاک در چشم پاشیدن ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک در دیده کشیدن: خاک در دیده کشیدن ؛ خاک در چشم کشید ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک درمشت: خاک درمشت ؛ کنایه از تهی دست و بی چ ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاک کف پای کسی بودن: خاک کف پای کسی بودن ؛ کنایه از تواض ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

خاکم بدهان: خاکم بدهان ؛ لال بادم ، خفه شوم ! ر ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در خاک نشاندن: در خاک نشاندن ؛ بخاک نشاندن. بیچاره ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

روی بر خاک نهادن: روی بر خاک نهادن ؛ سجده کردن. تعظیم ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سربخت کسی بخاک اندر امدن: سربخت کسی بخاک اندر آمدن ؛ بدبخت شد ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

کسی را از خاک برگرفتن: کسی را از خاک برگرفتن ؛ ترقی دادن ا ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

با خاک جفت شدن: با خاک جفت شدن ؛ مردن. مدفون شدن : ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به خاک رفتن: به خاک رفتن ؛ مردن. مدفون شدن : همی ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

پیمودن خاک بالای کسی را: پیمودن خاک بالای کسی را ؛ مردن آن ک ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در خاک رفتن: در خاک رفتن ؛ مردن. مدفون شدن : زهج ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

در خاک سپردن: در خاک سپردن ؛ بگور کردن. دفن کردن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سر بخاک سیه بر نهادن: سر بخاک سیه بر نهادن ؛ مردن. - || ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

سرخاک رفتن: سرخاک رفتن ؛ بزیارت قبر کسی رفتن.

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

افرین پیوند: آفرین پیوند : ثناخوان ، مدّاح ، مدح ...

٨ ماه پیش

پیشنهاد برای واژه بدون پیشنهاد

-

دیکشنری

-

حراء: حراء در عربی با واژه ی البرز هم ریش ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرش فرشتگان: فرش فرشتگان : فرش فرشتگان کنایه از ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرشتگان مشتاق: فرشتگان مشتاق ( Enthusiast Angels ) ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

فرشتگان گروهی: فرشتگان گروهی ( Corporate Angels ) ...

٨ ماه پیش

ثبت واژه جدید

-

دیکشنری

-

به مرگ مردن یا از جهان رفتن: به مرگ مردن یا از جهان رفتن ؛ به اج ...

٨ ماه پیش

مدال‌های علی باقری