تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

بارنه، بارنهی، فرابر آهنگ رو برات آپلود کردم🇬🇧 آهنگ رو برات بارنه کردم🇮🇷

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

از واژه فارسی پاپوش گرفته شده

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

وام واژه ای فارسی ست: پری، پار نمونه: پارسال، پری روز

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

این، از واژه فارسی اندر به زبان یونانی و لاتین و فرجام ( درنهایت ) به انگلیسی به چهر enter راه یافته

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

نماشا، نماگر، چهرلار مانیتور بزرگ تری خریدم🇬🇧 نماشای بزرگ تری خریدم🇮🇷

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سوپا ( سوار پایی ) ، دوگرد، فرتاز، گُردپیک با موتور سیکلت اومدم🇬🇧 با سوپا اومدم🇮🇷

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سلاح: زدَفزار اسلحه ( سلاح ها ) : زدَفزارها

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

خودرو، سررو، پیماو، رانک، پویان علی ماشین را به آستگاه ( پارکینگ ) برد🇬🇧 علی خودرو را به آستگاه برد🇮🇷

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

دژرو، تن توپ، توپتَن، زره تن، زره پوش، توپران، زره رو، کوبرو، دُژین، رزمرو، سپرکوب، پولادر تانک، سوی ما می آمد🇬🇧 دژرو، سوی ما می آمد🇮🇷

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

دژرو، تن توپ، توپتَن، زره تن، زره پوش، توپران، زره رو، کوبرو، دُژین، رزمرو، سپرکوب، پولادر تانک، سوی ما می آمد🇬🇧 دژرو، سوی ما می آمد🇮🇷

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٤

بسرو، همبر، گذربر، سررو، رهوَر، همگرد، همرو با اتوبوس به مشهد رسیدیم🇬🇧 با بسرو به مشهد رسیدیم🇮🇷

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آن، هلیکوپتری بزرگ است 🇬🇧 آن، بالگردی بزرگ است🇮🇷 آن، بادفری بزرگ است🇮🇷 آن، هواگردی بزرگ است🇮🇷 آن، پره گردی بزرگ است🇮🇷 آن، پره چرخی بزرگ است ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

آن، هلیکوپتری بزرگ است 🇬🇧 آن، بالگردی بزرگ است🇮🇷 آن، هواگردی بزرگ است🇮🇷 آن، پره گردی بزرگ است🇮🇷 آن، پره چرخی بزرگ است🇮🇷 آن، برفگردی بزرگ اس ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٣

برون باز، فرامرزی، برونفر، برونسار، دوریار، دورباز، بازدر، برونی، فرگرد، دیارگزار، برونگزار، فرگذر، گذرباز طارمی فرگردی ایرانی ست🇮🇷 طارمی لژیونری ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

پارسی نگار، پارسی نما، سخن سار

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فرهنگ، واژه باز، واژه یار، واژه نامه، واژنگار، گنج برگ، گنج واژ، موج واژ، پهرست، فهرست

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

فرهنگ، واژه باز، واژه یار، واژه نامه، واژنگار، گنج برگ، گنج واژ، موج واژ

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

جا عوض نق زدن به کارهات برس🇸🇦 جا نق زدن به کارهات برس🇮🇷 جای تو عوض من برو🇸🇦 تو جای من برو🇮🇷

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چهر به این نحو مطالعه کنید🇸🇦 به این چهر بخونید🇮🇷

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

چهر به این شکل شکست نمی خورید 🇸🇦 به این چهر شکست نمی خورید 🇮🇷

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

چهر به این صورت فاتح خواهید بود 🇸🇦 به این چهر چیره خواهید شد 🇮🇷

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

[پرواگر] می تونه همتای فارسی واژه [متقی/باتقوا] باشه

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

ازبَر، چیره، چیره دست

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

ازبَر، چیره، چیره دست

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

به سانِ، وارِ، به چهرِ، چون، چو، همچو، به نام، از دید، در جای، همسویِ، همترازِ، در کالبدِ، بسویهٔ، برچسبِ، در ورِ، ورایِ، همتایِ، در تنهٔ نمونه ها ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

ژکاه، نو واژه فارسی🇮🇷 برابر تضعیف یا ضعیف شدن/ضعیفی🇸🇦 نمونه کاربست ها ∆ هرچه بیشتر بجنبی، ژکاه کمتر می بینی ∆ آنکه روزگار ژکاه اش کند، هوش بیشتری ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سپارش ( توصیه ) میکنم در بیشتر واژگانی که پسوند {کننده} میگیرن جاش از پسوند {گر} بهره بَرید. نمونه ها: تولید کننده=تولیدگر تهیه کننده=تهیه گر فرا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سپارش ( توصیه ) میکنم در بیشتر واژگانی که پسوند {کننده} میگیرن جاش از پسوند {گر} بهره بَرید. نمونه ها: تولید کننده=تولیدگر تهیه کننده=تهیه گر فرا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سپارش ( توصیه ) میکنم در بیشتر واژگانی که پسوند {کننده} میگیرن جاش از پسوند {گر} بهره بَرید. نمونه ها: تولید کننده=تولیدگر تهیه کننده=تهیه گر فرا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سپارش ( توصیه ) میکنم در بیشتر واژگانی که پسوند {کننده} میگیرن جاش از پسوند {گر} بهره بَرید. نمونه ها: تولید کننده=تولیدگر تهیه کننده=تهیه گر فرا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سپارش ( توصیه ) میکنم در بیشتر واژگانی که پسوند {کننده} میگیرن جاش از پسوند {گر} بهره بَرید. نمونه ها: تولید کننده=تولیدگر تهیه کننده=تهیه گر فرا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سپارش ( توصیه ) میکنم در بیشتر واژگانی که پسوند {کننده} میگیرن جاش از پسوند {گر} بهره بَرید. نمونه ها: تولید کننده=تولیدگر تهیه کننده=تهیه گر فرا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سپارش ( توصیه ) میکنم در بیشتر واژگانی که پسوند {کننده} میگیرن جاش از پسوند {گر} بهره بَرید. نمونه ها: تولید کننده=تولیدگر تهیه کننده=تهیه گر فرا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

سپارش ( توصیه ) میکنم در بیشتر واژگانی که پسوند {کننده} میگیرن جاش از پسوند {گر} بهره بَرید. نمونه ها: تولید کننده=تولیدگر تهیه کننده=تهیه گر فرا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سپارش ( توصیه ) میکنم در بیشتر واژگانی که پسوند {کننده} میگیرن جاش از پسوند {گر} بهره بَرید. نمونه ها: تولید کننده=تولیدگر تهیه کننده=تهیه گر فرا ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
٢

بهره بری

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیشران

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیشران

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیشران

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کوشا، پویا

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کوشا، پویا

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

کوشا، پویا

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

سربند، دربند، درکار، سرِکاِر، درگیر، گرفتار، دربست، نزد، درکنش، درگیر، سرگرم، پیش کار، کارپیش، دراکش، کاردار، کردچی، کَردگَر، کنشگیر، گرمه، درپی، واپ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

پیاپی، پی درپی، پشت هم، زنجیروار، زنجیری، رشته وار، پیوسته، رگبار، رگباری، بارها، دم به دم، هردم، پرشمار، پژواک وار، دورانی مدافعانِ شجاع به دشمن مک ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

واداشت، بازداشت، واپس رانی نمونه: عارف از رفتنم ممانعت کرد نمونه: عارف مرا از رفتن واداشت نمونه: عارف مرا از رفتن بازداشت نمونه: عارف مرا از رفتن واپ ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

پرهیز، بازداری [خودداری کرد= بازداشت]، وانهادن، ناکنشی، خودبس، ناکرد، پس کشی، خودبست، وازد، وازنی، چشم پوشی، سر باز زنی، تن ندادن، پاپس کشی، روی گردی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

بسا، چه بسا، گویا، گویی، انگار، می نماید، آنچه آشکارست، ناگزیر، بی شک، ناچار، شاید، به آشکاری، همانا، ماست که، پیداست، پدیدارست، هویداست، نمود دارد ک ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

بله که، آری، بی شک، بسا، بی گمان، آن هم، آشکارا، به روشنی، روشن است، راستی، گفتنی ست، ناگفته نماند، وانگهی، بگویم که، می افزایم که، می نهم، باید بگوی ...

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

فراز نمونه: کوشش بسیارش بانی ارتقای ترازش شد نمونه: کوشش بسیارش بانی فراز ترازش شد

تاریخ
٣ ماه پیش
پیشنهاد
١

فرازش نمونه: پیشرفت او در زمینه کاری شگرف است نمونه: فرازش او در زمینه کاری شگرف است