پیشنهادهای امیر انوجی (٢٠)
1 - نیمه متلاطم، نیمه مواج 2 - ناهموار، دارای پستی بلندی 3 - پر نوسان ( بازارهای مالی )
کارشناس، صاحب نطر، تحلیل گر، مفسر
1 - [چیزی] برای [کسی] کوچک شدن 2 - با بزرگتر شدن/ گذشت زمان/افزایش سن [عادت قدیمی/علاقه به چیزی] را ترک کردن/کنار گذاشتن/ از دست دادن/ دست برداشتن 3 ...
1 - ابطال کردن، باطل کردن، ملغی کردن، لغو کردن 2 - خنثی نمودن/ کردن، بی اثر کردن، بی ارزش کردن
1 - خنثی کردن/ نمودن ، بی اثر/بلا اثر کردن 2 - نفی کردن، انکار کردن، منکر شدن
1 - ( ایده/احساس/نظری را ) حمایت کردن، پشتیبانی کردن، طرفداری کردن، تقویت کردن 2 - ( ساختمان/سازه/ساختار/لباسی را ) تقویت کردن، قوی تر کردن، محکم تر ...
در نقش adjective: 1 - اجتناب ناپذیر، واجب، ضروری، بایسته، الزام آور 2 - ( فعل ) دستوری/امری/آمرانه/فرمان گونه [دستور زبان]
1 failure to do something at the planned time, at the planned cost etc در موعد/قیمت معین انجام نشدن، دیرکرد، عدم انجام در فرصت مقرر، عدم معامله در قی ...
معنی اول: انجام نشده، پرداخت نشده، پس داده نشده، گذشته از موعد، مهلت سر رسیده، دارای دیرکرد، عقب افتاده، دیر شده معنی دوم: بیش از حد به تاخیر افتاده/ ...
همتا، هم رده، هم ردیف، هم ارز، هم منسب ، هم شان
to assert itself/himself/herself… بر گفته ی خود پافشاری کردن، بر عقیده ی خود ماندن، معتقد بودن، با قاطعیت گفتن/ بیان کردن، ادعا کردن، مدعی شدن/بودن
1 - به سختی/با زحمت ( چیزی را از شخصی یا گروهی ) گرفتن/ به دست آوردن/ تصرف کردن/ تصاحب کردن/ کسب کردن، از چنگ ( کسی ) در آوردن 2 - با خشونت/به زور ( ...
بی میل، حاکی از اکراه، بی رغبتی، زورکی ( دلش نبود )
تدریجا کم شدن، به آرامی افول کردن، کمرنگ شدن، کم کم محو شدن، رو به کاهش گذاشتن/نهادن، یواش یواش ضعیف شدن
زیاده روی شده زیاده کاری شده بیش پخته و دو معنی دیگر
به همین ترتیب، به همین منوال، به طور مشابه
بهترین ترجمه: کار از کار گذشت اتفاقیه که افتاده نمیشه کاریش کرد
نظر اکثریت، اتفاق نظر، همرایی، اجماع
معنای اول: ویژگی بارز، مشخصه ی متداول، خصوصیت متمایز، نشانه ی معمول
عقلش میرسه شعورش قد میده