پیشنهادهای MOHAMAD RUZGARI (١٤٥)
معنی: طرز عمل، رویه، روش، روند، ایین دادرسی معانی دیگر: شیوه، فراروند، گواسه، روال، اسلوب عملکرد، پردازه، اصول محاکمات، آیین دادرسی
معادل های فارسی واژه "tips" می تواند شامل نکات، راهنمایی ها، توصیه ها، یا انعام باشد. انتخاب معادل مناسب به بافت جمله بستگی دارد. به عنوان مثال: نکا ...
نکات ، توصیه ها ، پیشنهادات
مدخل، ورود، ورودیه، اجازه ورود، درون رفت، حق ورود، دروازهءدخول، درب مدخل، اغاز مدهوش کردن، از خود بیخود کردن، زیاد شیفته کردن، در بیهوشی یا غش انداخت ...
درآیش، درآیند، دخول، ( وسیله ی دخول ) در، دروازه، درون رو، دالان، هشتی، راه ورود، اقدام ( به کاری کردن ) ، پرداختن به، وسیله ی دستیابی، ابتدا، آغاز، ...
مترادف کرنش: احترام، تعظیم، تکریم، حرمت، سلام برابر پارسی: فروتنی، سرفرودآوردن معنی انگلیسی: bow, genuflection, obeisance, stoop, strain
معادل فارسی واژه "خشوع" می تواند فروتنی، تواضع، خضوع، یا افتادگی باشد. در واقع، خشوع به معنای حالت فروتنی و کرنش در برابر کسی یا چیزی است، به خصوص در ...
معادل فارسی واژه "خضوع" ( khuzūʻ ) در زبان فارسی، فروتنی، تواضع، سرفرودآوری، و اطاعت است. معنای لغوی "خضوع" در زبان عربی به معنای "فروتن شدن"، "تسلی ...
معادل فارسی واژه کاتالوگ می تواند فهرست، بروشور، کالا نما، یا فهرست محصولات باشد. انتخاب معادل مناسب بستگی به بافت و نوع کاتالوگ دارد. در حالت کلی، ...
منصفانه، عادلانه
تظاهر، بیان، جلوه، نمایش، تظاهر کردن، نمایاندن، ابراز کردن، اشکار کردن، نمایش دادن، نشان دادن
نمایش دادن، افشاء کردن، در معرض گذاشتن، بیپناه گذاشتن، بی حفاظ گذاردن، ظاهر ساختن، به نمایش گذاشتن
فهرست پیش فرض
، تکان، لرزش، تزلزل، ارتعاش، لرزش داشتن، متزلزل کردن، تکان خوردن، بهم زدن، تکان دادن، اشفتن، جنباندن، لرزیدن.
سلام دوستان لطفا توجه کنید اقتباس بستگی به بافت جمله داره برای مثال: تعاریف مختلف درباره هوش ( اقتباس از گریگوری ، ۲۰۰۰ ) ازدیدگاه بینه و سیمون هوش چ ...
تطبیق، توافق، انطباق، اقتباس.
تفسیر، متن، نسخه، ترجمه، شرح ویژه.
برگردان، ترگمان، ویرایش، ویراست، روایت، برداشت، تعبیر، قول، اقتباس، نمونه، نوع، گونه، صورت.
عصارهگیری، استخراج، اصل و نسب.
دندان کشیدن، کندن، برکندن، برون کشی، بیرون کشی، درکشیدن، درآوردن، ( به زور یا تهدید ) اخذ، برهیخت، برهیختن، تریدن، تبار، تخمه.
سازواری، سازمندی، توافق، آرایش، پیرایش، هم آراست، ( جمع ) ترتیبات، ( موسیقی ) ارائه ی قطعه ی موسیقی با سازها یا آوازهایی که با اصلی ها فرق دارند، ( م ...
قرار، تنظیم، تصفیه، ترتیب، نظم، مقدمات، آرایش، تمهید ، طبقه بندی
اقتباس کردن ، استخراج کردن ، بیرون کشیدن
مترادف اقتباس: اخذ، گرفتن، آموختن، فراگیری، یادگیری برابر پارسی: برگیری، برداشت، برگرفتن از، برگرفته معنی انگلیسی: borrowing, acquiring, extract, arr ...
مشخصات ، خصوصیات.
بویژه، مخصوصا، بخصوص، صریحا، دقیقا.
سختی، زحمت، مزاحمت، آزار ، خطر ، مشکل ، دردسر ، آشوب
بازرسی ، تکاپو ، سراغ ، جستجو ، کاوش ، تجسس
خنثی کردن ، خنثی سازی
دفن کردن ، خاک کردن ، به خاک سپردن
ابرام ، اصرار ، پافشاری ، سفارش
کدهای تقلب
چخماق، چکش، پتک، استخوان چکشی، میخ زننده، خوراک رایگان، چکش زدن، سخت کوشیدن، پتک زدن، کوبیدن، ضربت زدن
دستور کار، مرام، دستور، برنامه، نقشه، روش کار، پروگرام، برنامه تهیه کردن، برنامه دار کردن، برنامه نوشتن
سیر، روند، جریان عمل، فرایند، مراحل مختلف
رخ نما ، نمایه
محافظت کردن ، مراقبت کردن ، حمایت کردن
طرح ، نقشه ، پروژه
رئیس ، رئیس دانشگاه، رئیس جمهور، رئیس کل
کلانتر ، داروغه ، نماینده رسمی دولت
مسابقات
تفنگ شکاری ، تفنگ ساچمه ای
معادل فارسی واژه "اکانت پرمیوم" ( Premium Account ) می تواند حساب کاربری ممتاز یا حساب کاربری ویژه باشد. همچنین می توان از معادل های دیگری مانند حساب ...
تجسس ، جستجو ، جستار ، بازجویی ، بررسی ، بازرسی ، تحقیق ، زمینه یابی ، پیگیری
بیشرف ، عوضی ، لات
بازکردن قفل محتوا
آموزش، تمرین برای مثال :He practiced extensively before participating in chess tournaments ( اوپیش از شرکت درمسابقات شطرنج تمرینات گسترده ای را انج ...
گاو صندوق ها ، محفظه ها ، جعبه ها ی درب دار
تسلیحات ، سلاح ها ، اسلحه ها
ارزش دفاعی
پوشاک ، البسه ، جامه
کمد لباس ، کمد دیواری ، رخت آویز ، رگال
اسلحه اتوماتیک
تفنگ ساچمه ای رزمی
تپانچه بیصدا ، هفت تیر بیصدا ، سلاح کمری بیصدا
کپسول ضد حریق
نارنجک
تفنگ تک تیرانداز
تپانچه ، هفت تیر ، سلاح کمری ، ریوالور
شمشیر ، کارد ، تیغه ، چاقو
معادل فارسی:برتری ، مهتری ، بالاتری مترادف تفوق:استیلا، اولویت، برتری، تسلط، تفضل، رجحان، برتری جستن
استیلا، تسلط، چیرگی، سلطه، غلبه
کاوش کردن ، کشف کردن
تابلوی کنترل ، صفحه کنترل ( کامپیوتر، فناوری اطلاعات )
کانال عمومی
گسترش بسته ، افزایش بسته
گسترش دادن ، توسعه دادن ، افزایش دادن
زندان ، بازداشتگاه
ویژگی های مخصوص
تخفیف ویژه ، پیشنهاد ویژه ، حراج ویژه
تجهیز و خرید کنید.
نبرد، پیکار، نزاع، جنگ، مبارزه، مصاف، جدال، رزم، محاربه، زد و خورد، جنگ کردن
صحنه، پایه، طبقه، مرحله
مسابقه بزرگ تیراندازی با کمان
تفنگچی غرب
کمالات، فضائل، معلومات، هنرها، دستاوردها ، مهارت ها ، موفقیت ها
دستاوردها ، مهارت ها ، موفقیت ها
offer" به معنای "پیشنهاد ویژه" یا "تخفیف ویژه" است. این اصطلاح معمولاً در بازاریابی و فروش استفاده می شود تا به مشتریان یک کالای خاص یا خدمات را با ق ...
پادشاه تخته نرد
موضوع ، مقوله ، طرح ، الگو
بوک مارک چیست؟ بوک مارک ( به انگلیسی Bookmark ) ، ابزاری کوچک اما کاربردی است که به خوانندگان کمک می کند تا جای خواندن خود را در کتاب علامت گذاری کنن ...
مفاهیم انتزاعی یا به تعبیری �اسامی معنی�، اسم هایی هستند که به صورت مستقل خارج از ذهن وجود ندارند و وابسته به حضور امر دیگری هستند، مانند مفاهیم �زیب ...
درون مایه یا مضمون دیدگاهی است که از خواندن داستان دریافت می شود. مضمون موضوع، مسئله یا پرسشی است که با اشارهٔ مستقیم یا غیرمستقیم در روایت تکرار می ...
آیتم ، مورد ، ایده
اشتراک گذاری موارد با دیگران
همرسانی کردن ، شریک شدن
آب ونه ، انبازی ، شریک ، شریک شدن
اکانت پرمیوم
نایاب
کتاب قوانین بازی رومیزی اونو
دستاورد ، مهارت
مفاهیم مختلفی دارد دربازی های ویدیویی به معنای دستاورد و مهارت میباشد که برای آن پاداش منظور شده است.
دربازی های ویدیویی به معنای دستاورد و مهارت میباشد.
مطالب ، موضوعات ، موارد ، محصولات
مطلب ، موضوع ، مورد ، محصول
بارآور ، برومند ، میوه دار ، حاصلخیز
قوی ، رشید ، نیرومند ، محکم، آبرومند
فهرست ، سیاهه ، صورت کالا ، فهرست موجودی ، فهرست اموال ، دفتر دارایی
موجودی کامل
جدول ، نگاره ، نقشه ، نمودار ، گرافیک
منشور ، فرمان ، امتیاز نامه ، اجازه نامه
حالت تاریک
حالت شب
ترسناک ، کابوس مانند
خواب ناراحت کننده
مبادله کردن ، معاوضه کردن ، معامله کردن ، تعویض ، تبادل، اخاذی مخصوصا در بازی های کامپیوتری.
محترق ، منفجر شونده
نقل و انتقال، اختیار
پدر تعمیدی
مدعی ، مطالبه ، ادعا ، ادعا کردن
مدعی ، مطالبه کردن ، ادعا ، ادعا کردن
دربازی های ویدیویی به معنای مطالبه شد.
پهنه ، زمینه ، میدان
تاریخچه ها ، کارنامه ها ، آمار فعالیت روزانه
پوسته ها ، گلوله ها
موفقیت ، چیرگی ، پیروزی
برنده شدن ، پیروز شدن
برنده ، پیروز
باختن ، ازدست دادن
شکست ، بازنده
نظر ، ظاهر ، نگاه ، قیافه
به اندازه کافی لود کرد
بارگذاری کرد
مسئولیت ، محموله ، بار
آماده ، حاضر ، فراهم ، مهیا ، موجود
حالا ، الان ، اکنون
بارگذاری کردن
تکاور
کمانچی
تابلوی کنترل درکامپیوتر ویندوزی به منظور مشاهده گزینه های مختلف.
حساب کاربری - تابلوی اعلانات - صفحه کاربری
مترادف سرباز: مشمول، جنگجو، سپاهی، نظامی، فداکار، جانباز معنی انگلیسی:jack, knave, comrade in arms, soldier, warrior, gl
اجرای خودکار
موقعیت / مکان / محل
نماد دلار : $
استاندارد چندزبانه کانادایی
عملکرد دکمه پاور