پیشنهادهای MOHAMAD RUZGARI (١٤٢)
مدخل، ورود، ورودیه، اجازه ورود، درون رفت، حق ورود، دروازهءدخول، درب مدخل، اغاز مدهوش کردن، از خود بیخود کردن، زیاد شیفته کردن، در بیهوشی یا غش انداخت ...
درآیش، درآیند، دخول، ( وسیله ی دخول ) در، دروازه، درون رو، دالان، هشتی، راه ورود، اقدام ( به کاری کردن ) ، پرداختن به، وسیله ی دستیابی، ابتدا، آغاز، ...
مترادف کرنش: احترام، تعظیم، تکریم، حرمت، سلام برابر پارسی: فروتنی، سرفرودآوردن معنی انگلیسی: bow, genuflection, obeisance, stoop, strain
معادل فارسی واژه "خشوع" می تواند فروتنی، تواضع، خضوع، یا افتادگی باشد. در واقع، خشوع به معنای حالت فروتنی و کرنش در برابر کسی یا چیزی است، به خصوص در ...
معادل فارسی واژه "خضوع" ( khuzūʻ ) در زبان فارسی، فروتنی، تواضع، سرفرودآوری، و اطاعت است. معنای لغوی "خضوع" در زبان عربی به معنای "فروتن شدن"، "تسلی ...
معادل فارسی واژه کاتالوگ می تواند فهرست، بروشور، کالا نما، یا فهرست محصولات باشد. انتخاب معادل مناسب بستگی به بافت و نوع کاتالوگ دارد. در حالت کلی، ...
منصفانه، عادلانه
تظاهر، بیان، جلوه، نمایش، تظاهر کردن، نمایاندن، ابراز کردن، اشکار کردن، نمایش دادن، نشان دادن
نمایش دادن، افشاء کردن، در معرض گذاشتن، بیپناه گذاشتن، بی حفاظ گذاردن، ظاهر ساختن، به نمایش گذاشتن
فهرست پیش فرض
، تکان، لرزش، تزلزل، ارتعاش، لرزش داشتن، متزلزل کردن، تکان خوردن، بهم زدن، تکان دادن، اشفتن، جنباندن، لرزیدن.
سلام دوستان لطفا توجه کنید اقتباس بستگی به بافت جمله داره برای مثال: تعاریف مختلف درباره هوش ( اقتباس از گریگوری ، ۲۰۰۰ ) ازدیدگاه بینه و سیمون هوش چ ...
تطبیق، توافق، انطباق، اقتباس.
تفسیر، متن، نسخه، ترجمه، شرح ویژه.
برگردان، ترگمان، ویرایش، ویراست، روایت، برداشت، تعبیر، قول، اقتباس، نمونه، نوع، گونه، صورت.
عصارهگیری، استخراج، اصل و نسب.
دندان کشیدن، کندن، برکندن، برون کشی، بیرون کشی، درکشیدن، درآوردن، ( به زور یا تهدید ) اخذ، برهیخت، برهیختن، تریدن، تبار، تخمه.
سازواری، سازمندی، توافق، آرایش، پیرایش، هم آراست، ( جمع ) ترتیبات، ( موسیقی ) ارائه ی قطعه ی موسیقی با سازها یا آوازهایی که با اصلی ها فرق دارند، ( م ...
قرار، تنظیم، تصفیه، ترتیب، نظم، مقدمات، آرایش، تمهید ، طبقه بندی
اقتباس کردن ، استخراج کردن ، بیرون کشیدن
مترادف اقتباس: اخذ، گرفتن، آموختن، فراگیری، یادگیری برابر پارسی: برگیری، برداشت، برگرفتن از، برگرفته معنی انگلیسی: borrowing, acquiring, extract, arr ...
مشخصات ، خصوصیات.
بویژه، مخصوصا، بخصوص، صریحا، دقیقا.
سختی، زحمت، مزاحمت، آزار ، خطر ، مشکل ، دردسر ، آشوب
بازرسی ، تکاپو ، سراغ ، جستجو ، کاوش ، تجسس
خنثی کردن ، خنثی سازی
دفن کردن ، خاک کردن ، به خاک سپردن
ابرام ، اصرار ، پافشاری ، سفارش
کدهای تقلب
چخماق، چکش، پتک، استخوان چکشی، میخ زننده، خوراک رایگان، چکش زدن، سخت کوشیدن، پتک زدن، کوبیدن، ضربت زدن
دستور کار، مرام، دستور، برنامه، نقشه، روش کار، پروگرام، برنامه تهیه کردن، برنامه دار کردن، برنامه نوشتن
سیر، روند، جریان عمل، فرایند، مراحل مختلف
رخ نما ، نمایه
محافظت کردن ، مراقبت کردن ، حمایت کردن
طرح ، نقشه ، پروژه
رئیس ، رئیس دانشگاه، رئیس جمهور، رئیس کل
کلانتر ، داروغه ، نماینده رسمی دولت
مسابقات
تفنگ شکاری ، تفنگ ساچمه ای
معادل فارسی واژه "اکانت پرمیوم" ( Premium Account ) می تواند حساب کاربری ممتاز یا حساب کاربری ویژه باشد. همچنین می توان از معادل های دیگری مانند حساب ...
تجسس ، جستجو ، جستار ، بازجویی ، بررسی ، بازرسی ، تحقیق ، زمینه یابی ، پیگیری
بیشرف ، عوضی ، لات
بازکردن قفل محتوا
آموزش، تمرین برای مثال :He practiced extensively before participating in chess tournaments ( اوپیش از شرکت درمسابقات شطرنج تمرینات گسترده ای را انج ...
گاو صندوق ها ، محفظه ها ، جعبه ها ی درب دار
تسلیحات ، سلاح ها ، اسلحه ها