پیشنهاد‌های آزاده (١٤,٤٣٥)

بازدید
١٠,٣٩٧
تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

اه ( برای بیان انزجار )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Interjection for Disgust or dismissal

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

با حالت عصبی و غیرقابل کنترل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

زن زیبای احمق زن جذاب کودن آدم کودن آدم احمق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

[حالت تفضیلی: breezier] [حالت عالی: breeziest] خنک همراه با وزش نسیم سرخوش شاداب

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

موجود زنده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

یارو :مرد، آدم خاطرخواه: دوست پسر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Interjection for Magic or surprise

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٥

فرار ( از جایی ) ( به ویژه پس از ارتکاب جرم ) - The prisoners made their getaway at night. - زندانیان فرارشان را در شب انجام دادند. - The crim ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

grumpy= Being grumpy or moody صفت تفضیلی: grumpier صفت عالی: grumpiest بدخلق، ترشرو

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

Attraction or approval

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

سه حالت نوشتاری دیگر این لغت pardi و pardy و perdie است. به خدا ( سوگندی نه چندان محکم ) ، به راستی، واقعاً - Pardie, he is always punctual and ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

Old call for newspapers

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

( عامیانه ) آدم خل وضع ( عامیانه ) رجوع شود به: wacky

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مثبت، تصدیق آمیز ( پاسخ و عبارت و غیره ) - She gave an affirmative response to the invitation. - او به این دعوت پاسخ مثبت داد.

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

مگر آنکه، جز اینکه، مگر، الا این که، تحت هر شرایطی غیر از، علی رغم این که، اگر - Man is doomed unless war is abolished. - بشر محکوم به فناست؛ مگر ...

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٣

( عامیانه ) چرند، شر و ور - Don't crap around like this! - این جوری وقت خودت را هدر نده!

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

کسی که گیج و حواس پرت باشد، منگ، خنگ - I'm a bit of a ditz sometimes, a bit forgetful. - من گاهی کمی خنگ و حواس پرت می شم. - She's really funn ...

پیشنهاد
٢

رایج ترین حروف ربط دوتایی شامل موارد زیر می شود: both/and whether/or either/or neither/nor not/but not only/but also

پیشنهاد
١

وابسته, تابع, محتاج, موکول, مربوط, نامستقل

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٤

صریح بی پرده

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

بی تدبیر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

benches جای ویژه - کرسی قضاوت - کرسی قضاوت

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

واکنش بیش از حد

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

متلک ( اسم​ ) کسی را دست انداختن ( فعل​ ) شوخی کردن ( فعل )

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هر یک از دو تا

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

فقیر, ناچیز, غریب, مستمند, معدود, محتاج

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

در صحبت های عامیانه : الاغ، خر

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

هاپو، سگ مانند، سگ خو، بدخلق

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

برنزه

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١٤

عقب نشینی کردن بشین سرجات بکش کنار

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٦

سر نوشت ساز، بسیار مهم

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
١

شامل بودن

تاریخ
١ سال پیش
پیشنهاد
٢

آگاه